کاش می فهمیدند وقتی نماینده گفتمان انقلاب اسلامی تنها '285 هزار و 534' رای بیشتر از گفتمان محسن رضایی (کاندیدای همیشه در صحنه) دارد، باید زبان در کام کشید و تنها در صورت احساس ضرورت سخن گفت. کاش لااقل این را می فهمیدند که احمدی نژاد (این یگانه بی تکرار) با 'اجی مجی لاترجی' حضراتِ با بصیرت، رئیس جمهور نشد یا لااقل این وِرد روی جلیلی جواب نداد.

حجت الاسلام پناهیان را به حق باید پدیده حوزه و روحانیت در یک دهه اخیر نامید؛ روحانی که لااقل در قیاس با سایر هم صنفانش خوش درخشیده است. درخشش پناهیان در سال های اخیر به قدری چشمگیر بود که انتظار و سلیقه افکار عمومی در برخورد با مبلغان دینی را ارتقاء داد.

 پس از آن، کسانی که دقایقی پای منبر پناهیان می نشستند دیگر حاضر نبودند تا به راحتی گوش خود را در اختیار هر خطیبی قرار دهند، آن هم به صورت رایگان.

پناهیان به سرعت تبدیل به یکی از اصلی ترین الگوهای طلاب جوان شد. طلاب جوان با مشاهده اقبال کم نظیر جوانان و دانشجویان به پناهیان، به الگو گیری از او روی آورند. ادبیات متفاوت و آبرومندانه، بیان سخنان شورانگیز، برخورداری از تم روشنفکری، احترام به مخاطب و ملاحظه شعور مستمعین، نظریه پردازی در حوزه های گوناگونی چون هنر، فرهنگ و سیاست و از همه مهمتر شجاعت در پرداختن به مسئله مهدویت (که بعضا با مهر تایید رهبر انقلاب نیز مواجه شد)، پناهیان را به محبوب ترین خطیب به خصوص نزد جوانان و دانشجویان انقلابی و مذهبی تبدیل کرد.

علیرضا پناهیان اما این روزها فاصله زیادی دارد با خطیب محبوب و انقلابی روزهای نچندان دور؛ فاصله ای دور و دراز که باور آن مشکل است. حد فاصل "پناهیان دیروز" با "پناهیان امروز" حدفاصل صراحت است تا محافظه کاری، شجاعت تا تذبذب و صداقت تا سیاسی کاری.

این روزها حتی جوانان و پامنبری های پناهیان نیز حیرت زده تناقضات او را به نظاره نشسته اند. مرور رفتار پناهیان در سال های اخیر نشان می دهد که افول پناهیان یک حادثه دفعی نبوده است، پناهیان در حقیقت یک روند نزولی را طی کرده است. روندی که او را از یک روحانی تراز اول تا سرحد یک چهره سیاسی دم دستی فروکاست. در این زمینه می توان به نمونه هایی اشاره کرد:

1- رفتار علیرضا پناهیان در انتخابات ریاست جمهوری آخرین فراز از روند نزولی او را به نمایش گذاشت؛ روند نزولی که از زمان انتشار مستند "ظهور نزدیک است" آغاز شد و قضاوت ها را نسبت به او تغییر داد. همگان به یاد دارند که مستند "ظهور بسیار نزدیک است" محصول منبرهای شخص علیرضا پناهیان بود. جرم جوانان پاک نهاد و در عین حال کم دانشی که این مستند را ساختند، تنها به تصویر کشیدن گفته های پناهیان بود. با این وجود، پس از آغاز فضا سازی گسترده رسانه ای علیه دولت و آنچه جریان انحرافی نامیده می شد، پناهیان همه چیز را تکذیب کرد و سازندگان مستند را با قوه قضائیه تنها گذاشت. با این همه، افکار عمومی با توجه به سابقه درخشان پناهیان، اقدام او را حمل بر تقیه کردند. ناگفته نماند که سازندگان مستند مذکور در نهایت به صف حامیان سعید جلیلی پیوستند. (در این باره گفتنی ها و مستندات بسیاری از سخنان آقای پناهیان موجود است که به دلیل حساسیت و تقدس موضوع از آن می گذریم.)

2- پناهیان در انتخابات مجلس نهم تقیه را به غایت رساند و در قامت یک محافظه کار تمام عیار ظاهر شد. در فضای دو قطبی «مصباح – مهدوی کنی» او یک روز در میان، در همایش حامیان آیت الله مصباح و آیت الله مهدوی کنی حضور می یافت و به صورت همزمان برای هردو فهرست جبهه پایداری و جبهه متحد تبلیغ می کرد. پناهیان از یک سو به حمایت از جبهه متحدی می پرداخت که جریان آیت الله مصباح به صراحت آن را لیست ساکتین فتنه می نامید و از سوی دیگر مخاطبین خود را ترغیب به حمایت از فهرست پایداری می کرد؛ فهرستی که از جانب جبهه متحد به تنگ نظری و تحجر متهم بود. این رفتار دوگانه پناهیان شائبه های را درباره او پدید آورد. با این وجود او در پاسخ به انتقادات تنها تاکید کرد که برایش تثبیت رقابت بین اصولگرایان مهم است و به همین دلیل از هر دو قطب انتخابات مجلس حمایت می کند.

3- در روزهای منتهی به 24 خرداد، انتشار یک فایل تصویری از سخنرانی پناهیان در میان حامیان محمد باقر قالیباف و حواشی پس از آن، مشی سیاسی و میزان صداقت وی را کاملا بر ملا کرد. آقای پناهیان در جمع حامیان شهردار تهران گفته بود: «آقای قالیباف رای بیاورند رایشان حلال هست و ایشون با عمل به میدان آمده اند و مهمتر اینکه هر کس به خاطر این عمل به ایشون رای بدهد رای صحیح داده اند. ما از قالیباف موضع غلط ندیدم ولی از آقای ولایتی موضع صریحا غلط دیدیم. قالیباف شخصی است که در میدان هست و کارهای بزرگ انجام دادنش را هم با عمل به اثبات رسانده است و از پیشینیان هم قوی تر بوده است. در حال حاضر دشمن از آقای قالیباف خیلی احساس خطر می کند! شاید دشمن نسبت به آقای جلیلی حساسیت داشته باشد ولی از آقای قالیباف احساس خطر می کند. نمی دانم آقای ولایتی مستحضر هستند یا نه اگر ایشان همین مقطع به نفع آقای قالیباف کنار بروند و وسریع هم تسریع نمایند و پای این موضوع هم بایستند و استدلال هم بیاورند و دیگران را هم متقاعد کنند اخلاقی به جامعه تزریق می شود که در طول 8 سال ریاست جمهوری ایشان این اخلاق به وجود نخواهد آمد.»

پناهیان اما توضیح نداد که چرا به جای قالیبافی که دشمن از او "احساس خطر" می کند از سعید جلیلی حمایت می کند که دشمن تنها نسبت به او "حساسیت" دارد؛ آن هم با شاید و اما و اگر! آقای پناهیان در عوض با حمله به حامیان قالیباف تاکید کرد که راضی به انتشار آنچه "فیلم خصوصی" نامید، نیست.

متاسفانه با نگاهی به فیلم منتشر شده علامت سوالی بزرگتر در برابر صداقت پناهیان قرار می گیرد. ظاهرا از نظر پناهیان سخنرانی بر فراز منبری مرتفع، در میان دهها نفر و در شرایطی که بنر بزرگ محمد باقر قالیباف پشت سر "سخنران انقلابی" اش نصب شده است را باید یک سخنرانی سری و محفل را محفلی خصوصی فرض کرد. در این صورت مشخص نیست که تعریف پناهیان از محفل عمومی چه خواهد بود؟ پناهیان البته نیازی ندید تا به افکار عمومی درباره فاصله دور و دراز میان موضع گیری های خصوصی و عمومی اش توضیح دهد. شاید او معتقد است که لازم نیست، چون گذشته به شعور پامنبری هایش احترام بگذارد.

4- آقای پناهیان پس از شکست سنگین سعید جلیلی (فردی که غرب تنها به او حساسیت دارد، آن هم شاید!) به تحلیل نتایج انتخابات پرداخته و شکست مدعیان اصولگرایی و "اسطوره مقاومت" را به گردن احمدی نژاد انداخته است. وی تاکید کرده است که مردم برای نه گفتن به دولت فعلی به دکتر حسن روحانی رای داده اند: «واقع مطلب این است که کسی در این دوره رای بیشتری آورد که توانست بیشترین تقابل را با دولت ایجاد کند و این ثمرۀ برخی اشکالات دولت فعلی بود. موجی از نارضایتی از عملکرد اقتصادی دولت مردم را به سمت نقطۀ مقابل دولت فرستاد. برخی از کاندیداهای اصول‌گرا به دلیل اینکه متهم به طرف دولت بودن شدند رای نیاوردند، و برخی هم چون نخواستند به شدت با دولت تخریبی برخورد کنند رای نیاوردند. آقای روحانی اول خود را از صف اصول‌گرایان بیرون کشید و بعد با متهم ساختن رقبای خود به همراهی با جریان دولت رای بیشتری آورد. این اصلی‌ترین عامل تخریب نامزدهای اصول‌گرا بود. مطمئنا برخورد اخلاقی نامزدها در دراز مدت برکات و نتایج خوب خود را نشان خواهد داد.»

این سخنان گواه آن است که علاوه بر صداقت آقای پناهیان می بایست دربرابر قدرت تحلیل و استنتاج او نیز علامت سوال های بزرگی قرار داد. به نظر می رسد آقای پناهیان از درک یک مسئله بدیهی غافل (یا خدای ناکرده عاجز)اند؛ در شرایطی که امکان "آری" گفتن به دولت کنونی از مردم سلب شده است، چگونه "نه" گفتن مردم معنا دارد؟ به عبارت دیگر وقتی اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نماد حامیان دکتر احمدی نژاد فرصت حضور در انتخابات را نمی یابد، چگونه می توان از آری یا نه مردم به گفتمان احمدی نژاد سخن به میان آورد؟

البته اینگونه تحلیل ها ریشه در "خود بزرگ بینی" این سال های پناهیان نیز دارد؛ کسی که به دلیل منبرهای پر استقبال، خود را برجسته ترین تحلیل گر سیاسی و فرهنگی قلمداد می کند تا جایی که در یکی از جلسات به صراحت گفته بود دلیل علاقه احمدی نژاد به مشایی این است که تاکنون آدم ندیده و چون کسی مانند مشایی را یافته که زیبا سخن می گوید، شیفته او شده اما اگر ما را در کنار خویش قرار می داد، می فهمید آدم یعنی چه و جذب او نمی شد!!

ظاهرا در مرام "پناهیانِ امروز" رسم مروت و مردانگی آن است که به جای پاسخگویی درباره شکست سنگین کاندیدای عماریون می بایست محمود احمدی نژاد را سیبل حملات قرار داد؛ از نظر آقای پناهیان رفتاری که شرح آن رفت نه عوام فریبی است و نه فرافکنی به سبک سیاست بازان غربی، بلکه معنایی قریب به بصیرت افزایی و روشنگری می یابد، همانند کاری که جناب عمار در نبرد صفین انجام داد.

اما مهمتر از افول شخص پناهیان، خدشه به اعتماد جوانانی است که به این لباس و این راه دل بسته اند؛ مسئله ای که به نظر می رسد در فهرست دغدغه های پناهیان جایی ندارد. اکنون پناهیان نه یک ستاره فوق العاده، که فردی است شبیه قاسم روانبخش، حسین جلالی، محمود نبویان و ...

***
شکست سنگین سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری را باید فرصتی برای دست یابی عماریون به خودآگاهی نامید. باشد که این جماعت به خود مشغول از "لا حکم الا لله" گفتن های بی جا دست بر دارند و از خواب غفلت بیدار شوند. با این وجود رفتار این روزهای پناهیان تنها بر نا امیدی ها افزوده است. هنگامی که تئوریسن عمارها گرفتار بلایای مذکور است، انتظار درک شرایط توسط تریبون این جماعت، گزاف و نا به جاست.

کاش این جماعت می فهمیدند "4 میلیون و 168 هزار و 946" عددی بود محرمانه که مطلقا نباید لو می رفت، لکن جلیلی آن را شجاعانه بر ملا کرد؛ همچنان که پاراف محرمانه رهبری را در مناظره! کاش متوجه می شدند که وقتی آراء فردی که او نماد "مقاومت" می خواندند، کمتر از یک چهارم فردی است که از سوی عمارها متهم به "سازش" شده است، چه پدری از مقاومت در آمده است! کاش می فهمیدند وقتی نماینده گفتمان انقلاب اسلامی تنها "285 هزار و 534" رای بیشتر از گفتمان محسن رضایی (کاندیدای همیشه در صحنه) دارد، باید زبان در کام کشید و تنها در صورت احساس ضرورت سخن گفت، آن هم به قول جلیلی به قدر "ظرفیت".

کاش لااقل این را می فهمیدند که احمدی نژاد (این یگانه بی تکرار) با "اجی مجی لاترجی" حضرات با بصیرت رئیس جمهور نشد یا لااقل این وِرد روی جلیلی جواب نداد. و این ها تازه تبعات تحقق شق خوب و آبرومند ماجراست؛ در صورتی که به جای "قهرمان مقاومت"، "کامران با بصیرت" – مردی که زیر آسمان و روی زمین اصلح از او وجود نداشت - به میدان آمده بود، احتمالا می بایست به تحلیل علل تفاوت ناچیز آرای کامران با محمد غرضی فکر می کردیم.

با این همه، این روزها ندای "لا حکم الا لله" به مراتب رساتر از گذشته به گوش می رسد. ظاهرا عمارها این روزها دیگر نگران احمدی نژاد یا همان "بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون" (بزرگتر از شمر، یزید، خولی و ... لعنت الله علیهم اجمعین) نیستند و این خود فتح الفتوحی است که جز با چشم بصیرت قابل رویت نیست.

امروز همان احتمال یک در میلیون سرکار آمدن بهائیان و فراماسونر ها نیز رفع شده است. این روزها تکلیف انقلابی عماریون آن است که ثابت کنند، دکتر حسن روحانی اصلاح طلب نیست بلکه خود آیت الله هاشمی رفسنجانی است!

محمد حسین حیدری