«اوباما» و «نتانیاهو» مدام می گویند:"همه گزینه ها روی میز است" امّا باید بدانند که برای «حیفا» و «تل آویو» نیز "همه گزینه ها روی میز است". اگر به اشتباه بازی شروع شد، سناریویی هست که نقطه به نقطه جواب خواهد داد، «تل آویو» در برابر «بوشهر»، «فُردو» در برابر «دیمونا».

تبلیغات رسانه‌ای که به‌سرعت علیه «سوریه» به راه افتاده، به‌وضوح ثابت کرد، تغییرات در پهنه سیاسی «جمهوری اسلامی ایران» تا چه حدّ می‌تواند بر سیاست‌های راهبُردی و امنیتی «ایالات متّحده» اثرگذار باشد.
31 مردادماه، بنگاه‌های خبرساز عربی، ادّعای معارضان مسلّح مبنی بر استفاده ارتش سوریه از تسلیحات شیمیایی در منطقه «غوطه شرقی دمشق» را مخابره کردند. بلافاصله حجم انبوهی از تهدیدهای رسانه‌ای و اظهارات سیاسیون و مقامات ارشد نظامی غرب، علیه نظام سوریه به اجراء در آمدند تا جایی که شبکه خبری «C.N.N» طیّ گزارشی نوشت: نهایتاً تا پایان روز پنجشنبه سوریه مورد حمله قرار خواهد گرفت.

 

 

امّا همه به یاد دارند که وقتی حملات شیمیایی مشابهی از سوی معارضین در «خان العسل» مورّخ 29/12/1391 رُخ داد، همزمان همین بحث ها در رابطه با جنگ قریب الوقوع؛ شروع شد. این جنگ روانی نهایتاً به آنجا انجامید که رهبر معظّم انقلاب اسلامی در «حرم مطهّر رضوی» اعلام نمودند: «گاهی سردمداران رژيم صهيونيستی، ما را تهديد هم مي كنند، تهديد به حمله نظامی مي كنند. امّا به نظرم خودشان هم مي دانند، و اگر نمي دانند، بدانند كه اگر غلطی از آنها سر بزند؛ جمهوری اسلامی «تل‌آويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد.» (1/1/1392).

 

نتیجه اینکه چندی بعد، «ارتش سوریه» توانست با پیشروی در «القُصیر» و پاکسازی این منطقه از تروریست ها؛ بزرگترین و راهبُردی ترین پیروزی نظامی خویش بعد از شروع جنگ داخلی را کسب کند. البتّه همان زمان نیز «نیروی هوایی اسرائیل» برای کمک به اهداف میدانی گروه تروریستی «جبهه النُّصره»، حمله علیه سه نقطه نظامی در حومه «دمشق» را ترتیب داده بود؛ ولی هیچگاه مسئله به اندازه امروز جدّی نشد.

چرا که حجم تهدیدات جدید گویا به حدّی قوی شده که «ولادیمیر پوتین» (رئیس جمهوری فدرال روسیه) مجبور شود، واکنش تُندی به مذاکرات پشت پرده اش با «بندر بن سلطان» (رئیس شورای امنیت ملّی عربستان سعودی) نشان دهد. در این راستا «پوتین» فرامینی فوری خطاب به نیروهای نظامی اش صادر کرده که به موجب آن، دستور می دهد در صورت حمله غرب به سوریه؛ در سطحی گسترده «پادشاهی سعودی» مورد هجوم نظامی روسیه قرار گیرد («روزنامه یوروپن یونیون تایمز»- 5/6/1392).

پیش از این گفته شده بود، طیّ مذاکرات «بندر بن سلطان» با «پوتین»، عربستان تهدید کرده؛ در صورت حمایت روسیه از سوریه حین جنگ احتمالی، این کشور ظرفیت های تروریستی خویش در خاک «چچن» را آزاد خواهد نمود. بنابر این می توان فرض کرد که تغییر گفتمان سیاسی در ایران و انتقال نقطه ثقل سیاست خارجی از "گفتمان مقاومت" به "گفتمان تنش زدایی"، جبهه مخاصمه علیه محور مقاومت را جری تر ساخته و این پیامد تنها یکی از پیامدهای عقب نشینی و ایفای نقش "برّه مظلوم" در عرصه بین الملل است.

 

فارغ از این نکته باید بطور دقیق به رصد، تحلیل و ارزیابی از شرایط امنیتی- راهبُردی منطقه دست یافت، چرا که مردم و مسئولین نظام «جمهوری اسلامی»؛ مجبورند خیلی زود نسبت به مختصّات جدید راهبُردی منطقه واکنش نشان دهند و تصمیمات خود را با آن منطبق سازند.

هنوز هم بسیاری از کارشناسان هستند که پروسه معتبر جلوه دادن گزینه نظامی اخیر علیه سوریه را در حدّ یک عملیات روانی- سیاسی تنزّل می دهند و معتقدند این تنها یک شوی رسانه ای برای افزایش قدرت چانه زنی مخالفین «بشّار اسد» در مذاکرات آتی «ژنو 2» است. هر چند این احتمال قابل کتمان نیست ولی باید معترف بود که اغلب گزارش های امنیتی از نقشه تحرّکات دشمنان مقاومت در منطقه و حتّی پیام های سیاسی محور عربی- غربی به هیچ وجه با مورد قبلی در اسفندماه 1391 ه.ش – که بدان اشاره شد- قابل قیاس نیست.

در حال حاضر رصد اقدامات نظامی دشمن حاکی از این است که این تغییر چیدمان و آماده سازی سخت افزارهای جنگی، نمی تواند فقط برای یک جنگ روانی صورت گرفته باشد. چرا که طبق برخی اخبار غیرآشکار، پاره ای تحرّکات به خودی خود چنان هزینه ساز هستند که فرماندهان جنگی نخواهند از آنها فقط برای ترساندن بهره ببرند. ما اینجا و امروز با یک صحنه کاملاً امنیتی- نظامی روبرو هستیم و این واقعاً مهم است.

مهمترین دلیل کسانیکه معتقدند، تبلیغات تنها یک شوی رسانه ای است، به این مربوط می شود که اگر دشمن اساساً اراده یک اقدام نظامی داشته باشد، باید از "اصل غافلگیری" استفاده کند و مقاصد خویش و نحوه عملیات را رسانه ای نکند. هر چند گزاره فوق قابل تأمّل است امّا هیاهو درباره یک اقدام نظامی می تواند محصولات جانبی دیگری داشته باشد که توجیه پذیر هستند. مهمترین این محصولات آگاهی از واکنش و سطح سناریوی پدافندی محور مقاومت و روسیه است که برای تصمیم گیران نهایی بخصوص در آمریکا و اسرائیل اهمّیت فوق العاده دارد؛ این در حالیست که از نظر آنها یک سناریوی نظامیِ محدود، حتمی و غیرقابل اجتناب باشد.

عملیات روانی- سیاسی مذکور در حالی به اجراء درآمده که از چند هفته پیش، تعدادی از مُعتبرترین اندیشکده های آمریکایی، تنها راه برون رفت از بحران جاری سوریه را به دخالت مستقیم آمریکا پیوند زده بودند. بنابر این آمریکا می خواهد بداند، رهبری نظام سیاسی در ایران و مقامات «کاخ کرملین» چه سناریوی تدافعی تدارک دیده اند؛ لذا حضور سرزده و شتابزده «جفری فیلتمن» دقیقاً به این منظور صورت گرفته است.

فرض این است که شدّت و حدّت واکنش ایران و روسیه، می تواند تأثیری مستقیم بر تصمیم نهایی برای فشردن یا نفشردن ماشه جنگ داشته باشد. به همین دلیل باید مطمئن باشیم که دیالوگ های رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با «هیئت دولت یازدهم» طیّ همان ساعات اوّلیه به اتاق فکرهای ارشد آمریکا و اسرائیل رفته تا مورد تحلیل "روانشناسی سیاسی" قرار بگیرد.
این کارشناسان بی تردید، کوچکترین کلمات رهبری و حتّی حالت ادای جملات و حرکات و فیزیک چهره ایشان هنگام صحبت درباره موضوع سوریه در این جلسه را بارها و بارها بازبینی و آنالیز خواهند نمود. احیاناً این جمله ایشان که: «این آتش افروزی همچون "جرقّه ای در انبار باروت" است که ابعاد و پیامدهای آن نامشخّص خواهد بود»، مرکز این ارزیابی هاست. ضمن اینکه آنها این گمانه را مورد غفلت قرار نخواهند داد که «فرمانده کلّ قوای جمهوری اسلامی» سعی داشته، دست خود را پیش از بازی بزرگ رو نکند.

«ری تکیه»، عضو ارشد ایرانی- آمریکایی تبار «شورای روابط خارجی» در آمریکا و دستیار ارشد «دنیس راس» (عضو شورای عالی امنیت ملّی آمریکا) است. وی اخیراً پست جدید پیشنهادی برای عضویت در «شورای امنیت ملّی ایالات متّحده» که از مهمترین تصمیم گیران در عرصه امنیتی و سیاست خارجی آمریکاست؛ را نپذیرفت. او چندیست که بطور مداوم درباره راه های تغییر رفتار ایران بخصوص درباره پرونده هسته ای، گزارش های راهبُردی منتشر می کند؛ گزارش هایی که اغلب، اثری از اصلی ترین گزاره هایش در اقدامات آتی «کاخ سفید» دیده می شود.

 

 

«تکیه» بعد از اتمام مذاکرات «آلماتی 1» طیّ تحلیلی برای «اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا»، به مقامات آمریکا پیشنهاد داد که دیپلماسی با ایران را اصلاح کنند. این پیشنهاد بر دخیل کردن مفاهمه امنیتی در دیالوگ با طرف ایرانی استوار بود: «طیّ ده سال، موفّق ترین مذاکرات توسّط «وزرای امور خارجه تروئیکای اروپا» (E3: انگلیس، فرانسه و آلمان) از 2003 تا 2005 م. [دوره روحانی] صورت گرفت. یکی از ابتکارات «E3» این بود که تشخیص داد، موضوع هسته ای نمی‌تواند از مفهوم امنیت جدا باشد. برای پیشبرد دیپلماسی، آنها نه تنها درباره تحریم های اقتصادی و تخلّف های هسته ای ایران؛ بلکه درباره کلّ موضوعات امنیتی، گفتگوها را انجام دادند ... با فرض اینکه راهکار «E3» موفّق ترین راهکار بود، مذاکره کنندگان (امروز) باید راهبُرد آن زمان را در نظر بگیرند. برای هر ملّتی سخت است که برنامه هسته ای خود را وقتی که وضعیت امنیتی اش شدیداً بدتر می شود، کنار بگذارد.» (9/12/1391).

او همچنین در گزارش دیگری برای همان اندیشکده تحت عنوان: "رئیس جمهور جدید ایران چه کار خواهد کرد؟"، می نویسد: ««روحانی» بیشتر دوران خود را صرف مذاکره با سه کشور اروپایی بر سر چگونگی برنامه اتمی ایران کرد. اتّفاق مهمّی که در دوران او افتاد، در واقع تعلیق داوطلبانه غنی سازی در 2004 م. بود. آن روزها، روزهای پر هیاهویی در خاورمیانه بود و جنگ مهیب آمریکا در «عراق» دیگر کشورها مانند ایران را به سازش وادار کرده بود. «روحانی» می گوید: "هیچ کس گمان نمی کرد «صدّام» در عرض سه هفته سقوط کند" ... بنابر این، نزدیکی خطر سلاح های آمریکایی؛ حکومت دینی ایران را وادار به احتیاط و متوقّف کردن برنامه اتمی کرد.» (19/4/1392).

 

«دبیر وقت شورای عالی امنیت ملّی ایران» خود در این رابطه می گوید: «عدّه ای مسحور قدرت نظامی بویژه قدرت هوایی آمریکا شدند و تصوّر می کردند، آمریکا به هر کشوری حمله کند؛ ظرف چند هفته می تواند، آنجا را به سقوط بکشاند. وقتی آمریکا در «عراق» پیروز شد، فشارهای خود را نسبت به مسئله هسته ای ایران تشدید کرد ... نگرانی هایی در کشور شروع شد.» (کتاب «امنیت ملّی و دیپلماسی هسته ای»- «حسن روحانی»- «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص»-ص 58).

اکنون مبرهن است که مفاهمه امنیتیِ مورد نظر استراتژیست های آمریکایی نه علیه «اسد» و «پوتین» که علیه ایران شروع شده است. بنابر این آقایان، الآن ما درست وسط یک "تنبیه کوچک نظامی" - لفظی که «انستیتو واشنگتن در سیاست خاور نزدیک» به کار بُرد- هستیم و اگر قرار است، جوابی برای یک تنبیه بی مورد داشته باشیم؛ باید کاملاً پُرصلابت، قاطعانه و مقتدر باشد.

«اوباما»، «نتانیاهو» و مشاورین شان چند ماهی می شود که مدام تکرار می کنند: "همه گزینه ها روی میز است"، این مسئله مهم نیست زیرا آنها هم باید بدانند که برای «حیفا»، «تل آویو»، «عَمّان» و همه هدف های ثابت و متحرّک آمریکایی- عربی در «آسیای غربی» (خاورمیانه) و «خلیج فارس» نیز؛ "همه گزینه ها روی میز است".

تشخیص اینکه واکنش «جمهوری اسلامی» و اهرم های نیابتی اش، رسمی باشد یا نباشد بر عُهده مسئولین امنیت ملّی کشور است، ولی یک چیز عین روز روشن است؛ اینکه "سناریوی پدافندی محور مقاومت" در مقابل "سناریوی آفندی محور غربی- عربی" باید متوازن، بازدارنده و یک به یک باشد. شاید تا روزی که «اوباما» ماشه حمله هوایی را بچکاند وقت باشد، شاید هم اصلاً الآن این کار را نکند ولی استراتژیست های نظامی او باید بدانند؛ اگر به اشتباه این بازی شروع شد، سناریویی هست که نقطه به نقطه جواب خواهد داد، «تل آویو» در برابر «بوشهر»، «فُردو» در برابر «دیمونا» و قص علی هذا.

«وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ؛ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ، حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ، حَتَّى نُمْطِرَ؛ چون رعد ترسانیدند و چون برق درخشیده، از جا پریدند؛ با این همه واپس خزیدند! و لیکن ما چون رعد نمی ترسانیم، مگر اینکه عمل کنیم و هرگز نمی باریم، مگر اینکه سیل سازیم» (امام علي(ع))