بعد از جنگ جهانی دوم با پدیده‌ای به اسم استعمار نوین در دنیا مواجه هستیم. در استعمار نوین قدرت‌ها با جنگ و لشکرکشی کشورهای دیگر را غارت نمی‌کنند، بلکه با روش‌های دوستانه برنامه‌ای اقتصادی را تعریف می‌کنند که در عمل باعث می‌شود بخش وسیعی از منابع کشورهای ضعیف به کشورهای بزرگ‌تر و قدرتمندتر منتقل شود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ چگونه می‌توان با کشورهای غربی تعامل کرد به‌گونه‌ای که روح ایدئولوژیک و مبانی انقلاب اسلامی حفظ گردد؛ این سؤال باعث شد تا به بررسی این موضوع پرداخته شود. کشوری مانند ایران باید برای تعامل اقتصادی با جهان با ملاحظات و رویکردهای خاصی وارد عمل شود. در این تعامل اقتصادی، در دو مورد رعایت احتیاط بسیار جدی است. مورد اول این است که دستگاه‌های بزرگ اقتصادیِ دنیا، تقسیم کار بین‌المللی را به نحوی طراحی کرده‌اند که در بلندمدت منافع خود آن‌ها حداکثر می‌شود. به این معنا که نهادهای بین‌المللیِ اقتصاد جهانی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی، سه نهاد اصلی اقتصاد بین‌المللی، به کشورهای دنیا القا کرده‌اند اگر وارد باشگاه اقتصاد جهانی شوند مستطیع خواهند شد. درحالی‌که این مبالغه‌ای است که از طرف قدرت‌های اقتصادی جهان مثل آمریکا و چند کشور اروپای غربی مطرح شده است و در عمل برنامه‌ی آن‌ها استثمار کشورهای جهان است.
بعد از جنگ جهانی دوم با پدیده‌ای به اسم استعمار نوین در دنیا مواجه هستیم. در استعمار نوین قدرت‌ها با جنگ و لشکرکشی کشورهای دیگر را غارت نمی‌کنند، بلکه با روش‌های دوستانه برنامه‌ای اقتصادی را تعریف می‌کنند که در عمل باعث می‌شود بخش وسیعی از منابع کشورهای ضعیف به کشورهای بزرگ‌تر و قدرتمندتر منتقل شود. موضوع دیگری که باید در تبادل اقتصادی ایران با جهان به آن توجه شود، وضعیت خاص ایران از سال 1357 به بعد است که در صحنه‌ی بین‌المللی دشمن‌ درگیر شده است. قدرت‌های مستکبر جهان، به‌ویژه آمریکا و انگلیس، به‌دنبال طراحی و اجرای برنامه‌های خصمانه‌ای علیه ایران و انقلاب اسلامی هستند. کشورهای دیگر نیز در مقاطعی با این کشورهای مستکبر همکاری کرده‌اند. ازآنجاکه این دو کشور قدرت بیشتری دارند توانسته‌اند بسیاری اوقات کشورهای دیگر را نیز در این اقدامات خصمانه علیه جمهوری اسلامی با خود همراه کنند. بنابراین ایران باید در تعامل اقتصادی خود با جهان این دو احتمال در نظر بگیرد.
متأسفانه در دولت اصلاحات اصرار زیادی برای تعامل با جهان وجود داشته است. در دولت یازدهم نیز این اصرار و تأکید وجود دارد؛ زیرا تصور می‌شود از باب تعامل اقتصادی با جهان منافع زیادی کسب خواهد شد. به نظر می‌رسد در دولت یازدهم کم‌وبیش همان سیاست‌های دولت اصلاحات پیگیری می‌شود. در واقع بدون توجه به مخاطرات این مسیر سعی می‌کند حداکثرِ ارتباط را با اقتصاد جهانی برقرار کند. با در نظر گرفتن این دو ملاحظه قطعاً می‌توان تعامل اقتصادی ایران با جهان را به شکلی طراحی کرد که منافع ایران تأمین شود. این دو خطر مطرح‌شده به‌هیچ‌وجه به معنای برقرار نکردن تعامل با اقتصاد جهانی نیست، بلکه باید ارتباطی عاقلانه، منطقی و تعریف‌شده برقرار شود.

متأسفانه در دولت اصلاحات اصرار زیادی برای تعامل با جهان وجود داشته است. در دولت یازدهم نیز این اصرار و تأکید وجود دارد؛ زیرا تصور می‌شود از باب تعامل اقتصادی با جهان منافع زیادی کسب خواهد شد. به نظر می‌رسد در دولت یازدهم کم‌وبیش همان سیاست‌های دولت اصلاحات پیگیری می‌شود.

نظر امام و رهبری درباره تعاملات اقتصادی با غرب چیست؟

حضرت امام (ره)، در جایگاه رهبری انقلاب، رویکردهای اساسی را مشخص کرده‌اند. در بُعد اقتصادی ایشان به سه هدف توجه ویژه‌ای داشته‌اند و روی آن‌ها تأکید فرموده‌اند. این اهداف، استقلال اقتصادی، رفاه عمومی و پیشرفت اقتصادی هستند که ایشان آن‌ها را در چهارچوب مکتب اقتصادیِ اسلام مطرح کرده‌اند. در واقع نظام سیاسی نیز قرار بوده است به‌گونه‌ای عمل کند که این سه هدف محقق شوند. نظر ایشان درباره‌ی استقلال اقتصادی این بوده است که کشور برای تأمین مایحتاج اولیه‌ی مردم نباید نیازمند قدرت‌های جهانی باشد؛ زیرا این‌گونه هرزمانی که بخواهند ایران را تحریم می‌کنند یا تحت‌فشار قرار می‌دهند.
رویکرد اصلی حضرت امام (ره) توجه به خطرات موجود و دام‌های پهن‌شده از جانب کشورهای مستکبر بوده است که برای ایران تهدیدی به‌شمار می‌آمده‌اند. ایشان تأکید و توجه بسیاری در این‌باره داشته‌اند و معتقد بوده‌اند که اگر به اسم جهانی کردن اقتصاد در سطح بین‌المللی وابستگی ایجاد شود، این وابستگی خطر بزرگی برای کشور خواهد بود. ایشان آمریکا، انگلیس و حتی روسیه را خیرخواه ایران نمی‌دانستند. بنابراین همیشه این احتمال را می‌دادند که برای دچار مشکل کردن و به چالش کشیدن ایران دامی گسترانده باشند. به این دلیل بر توجه به این خطرات بسیار تأکید می‌فرمودند. در همان زمان نیز کسانی بین سیاسیون و تئوریسین‌های اقتصادی بودند که بر نظریات اقتصاد جهانی تأکید بسیاری داشتند. اینان به بحث همگرایی با جهان، به‌خصوص با کشورهای غربی، توجه ویژه‌ای داشتند.
حضرت امام (ره) بحث تعامل با کشورها و امت‌های اسلامی و مستضعفین جهان را نیز مطرح کرده‌اند. هرچند دیدگاه ایشان به این قضیه از بُعد اقتصادی آن نبوده است، اتفاقاً می‌توان به ثمرات اقتصادی قابل‌توجه این موضوع نیز اشاره کرد. اگر دو ملاحظه‌ای که عرض شد در ارتباط با کشورهای مستکبر در نظر گرفته شود، به‌طور طبیعی، بخش اصلی تعامل و روابط بین‌الملل ایران معطوف به کشورهایی می‌شود که در آن‌ها زمینه‌های دوستی با ایران وجود دارد. این امر باعث تأمین منافع اقتصادی کشور نیز خواهد شد.
طرفداران اقتصاد جهانی، آن را در کشورهایی مثل آمریکا و چند کشور غربی دیگر خلاصه می‌کنند. درست است که این کشورها سهم بسیاری در اقتصاد دنیا دارند، اما همه‌ی دنیا نیستند. کشورهای دیگری نیز هستند که قابلیت همگرایی دارند. بسیاری از این کشورها نیز از نظر فرهنگی و مذهبی با ایران قرابت‌هایی دارند. کشورهای دیگری نیز مثل کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای آفریقایی، به دلیل استکبارستیزی و رویکرد سیاسی مورد نظر حضرت امام (ره) و حضرت آقا، حاضر هستند وارد بازی بُرد-بُرد اقتصادی با ایران بشوند. اتفاقاً ساختار اقتصادی ایران به‌گونه‌ای است که بسیار راحت می‌تواند با این کشورها وارد تعامل شود.
فرض کنید، کشور بولیوی که از کشورهای آمریکای لاتین است به‌راحتی حاضر به خرید تکنولوژی ساخت نیروگاه از ایران است. در واقع چنین تعاملی در راستای وصیت حضرت امام (ره) نیز خواهد بود. حرکت در این راستا، علاوه بر ایجاد گسترش تکنولوژی و درآمد ارزی برای ایران، باعث افزایش اشتغال‌زایی و سطح رفاه عمومی در هر دو کشور خواهد شد. درحالی‌که، در تعامل با کشورهای اروپای غربی و آمریکا، ایران چنین فرصت‌هایی را نخواهد داشت؛ زیرا این کشورها صرفاً خواستار این هستند که از ایران مواد خام و محصولات فرآورده‌نشده بخرند و با ارزش افزوده‌ای که در آن ایجاد می‌کنند سود کلانی ببرند. این اتفاقی است که در حال‌ حاضر برای نفت کشور می‌افتد. بنابراین، عرض بنده تذکری درباره‌ی خطر تعاملات اقتصادی بی‌رویه با کشورهای غربی و مستکبر است. ضمناً توسعه‌ی تعاملات اقتصادی و سیاسی بهتر است با کشورهایی باشد که در نهایت برای هر دو کشور منفعت حاصل شود.
در واقع با توجه به برخی از ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیکی گاهی اصل اصالت فایده باید کنار گذاشته شود. البته در حوزه‌ی سیاسی گاهی ممکن است که کشوری به کشور دیگر امتیازی بدهد. در این صورت ارتباطی شکل خواهد گرفت که در بلندمدت منفعت خواهد داشت. حتی برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز این‌گونه نیست که در هرجایی کاری انجام بدهند یک دلار آن‌ها دو دلار بشود. گاهی یک دلار، پنجاه سنت می‌شود، اما در بلندمدت منفعت خواهد داشت. مباحث عقلانی اقتصاد نیز حکم به شرکت کردن در این معاملات را می‌دهد.
در چهارچوب اصل اصالت فایده باید عرض کنم که تعامل داشتن با کشورهای غیرمستکبر از دو جهت منافع اقتصادی بیشتری برای ایران خواهد داشت. اول اینکه این کشورها نیز تقاضا و نیازی دارند. معادل تقاضا و نیاز خود نیز درآمدی دارند؛ یعنی کشورهای فقیری نیستند. شاید آمریکا گزینه‌ی قوی‌تری باشد، اما کشورهایی مثل بولیوی، اروگوئه، ونزوئلا، کشورهای آفریقایی و حتی کشورهای همسایه‌ی ایران نیز فاقد منابع نیستند. این کشورها متناسب با اندازه و جمعیت خود منابع و ثروت دارند. از همه مهم‌تر، جمعیتی نیازمند به کالا و خدمات دارند. بنابراین ایران می‌تواند با تأمین کالا و خدمات مورد نیاز آن‌ها کسب درآمد کند. وجود چنین فرصت‌هایی در این کشورها باعث شده است کشورهای قدرتمند غربی نیز برای کسب درآمد بیشتر در این کشورها حضور داشته باشند.

در واقع با توجه به برخی از ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیکی گاهی اصل اصالت فایده باید کنار گذاشته شود. البته در حوزه‌ی سیاسی گاهی ممکن است که کشوری به کشور دیگر امتیازی بدهد. در این صورت ارتباطی شکل خواهد گرفت که در بلندمدت منفعت خواهد داشت. حتی برای آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز این‌گونه نیست که در هرجایی کاری انجام بدهند یک دلار آن‌ها دو دلار بشود. گاهی یک دلار، پنجاه سنت می‌شود، اما در بلندمدت منفعت خواهد داشت. مباحث عقلانی اقتصاد نیز حکم به شرکت کردن در این معاملات را می‌دهد.

جالب است بدانید فرانسوی‌ها حدود هفتاد میلیون دلار از حضور در یک کشور آفریقایی درآمد کسب می‌کنند. شاید این کشورها فقیر باشند، اما مردم آن به تأمین مایحتاج خود نیاز دارند. کشورهایی مثل فرانسه در قبال تأمین این نیازمندی‌ها سود فراوانی کسب می‌کنند. بنابراین حتی آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز که جزو قدرت‌های اقتصادی محسوب می‌شوند فقط با کشورهای قدرتمند تعامل برقرار نمی‌کنند. آن‌ها حتی با فقیرترین کشورهای دنیا نیز تعاملات اقتصادی دارند. درحالی‌که خود این کشورهای درحال‌توسعه به دلیل هژمونی ایدئولوژیِ سیاست جمهوری اسلامی بیشتر تمایل دارند که با ایران کار کنند. در واقع این کشورها به دلیل احساس قرابت بیشتری که با مبانی ایدئولوژیک و سیاسی ایران می‌کنند تمایل به برقراری تعامل با ایران دارند.
بنابراین حتی در تعامل اقتصادی با کشورهایی که به‌ظاهر فقیر هستند منافع بسیار قابل‌توجهی وجود دارد؛ زیرا این کشورها نیز جمعیت و منابعی دارند که حاضر هستند از این منابع برای ایجاد رفاه جمعیت خود هزینه کنند. در نتیجه ایران می‌تواند از درآمدهای حاصل از ایجاد رفاه در این کشورها بهره‌مند شود.
دوم، عاملی است که در تقسیم منافع بین‌المللی وجود دارد. به این عامل قدرت چانه‌زنی گفته می‌شود. اگر بخواهید کالایی را به کشوری بفروشید، به چه قیمتی می‌فروشید؟ برای مثال فرض کنید قیمت تمام‌شده‌ی کالایی برای شما دَه دلار بوده است. خرید این کالا تا بیست دلار برای کشور خریدار آن می‌ارزد. حالا اینکه کالای دَه دلاری به چه قیمتی فروخته شود بستگی به قدرت چانه‌زنی دو کشور دارد. هرکدام قدرت چانه‌زنی بیشتری داشته باشند سهم بیشتری می‌برند. اگر کشور خریدار قدرت بیشتری داشته باشد نود درصد سود می‌کند و شما دَه درصد؛ یعنی شما کالای دَه دلاری خود را یازده دلار فروخته‌اید.
در تعامل با قدرت‌های اقتصادی بزرگ جهان معمولاً ایران قدرت چانه‌زنی بالایی ندارد. بنابراین اگر تعاملی نیز صورت بگیرد سود بیشتر نصیب کشور مستکبر می‌شود. درحالی‌که در ارتباط با کشورهای درحال‌توسعه مثل کشورهای اسلامی همسایه، کشورهای آفریقایی و کشورهای جنوب آمریکای لاتین، چون ایران قدرت چانه‌زنی بالاتری دارد می‌تواند همان کالایی را که آلمانی‌ها دَه یا یازده دلار می‌خریدند مثلاً به ونزوئلا سیزده یا پانزده دلار بفروشد. بنابراین قدرت چانه‌زنی عامل بسیار مهمی است؛ زیرا اگر کشوری قدرت چانه‌زنی قابل‌توجهی در سطح بین‌المللی نداشته باشد، بخش زیادی از منافع کشورش را کشورهای دیگر از بین می‌برند و به نفع خود مصادره می‌کنند.(+)

دکتر حجت‌الله عبدالملکی