سوم تیرماه سال یکهزار و سیصد و هشتاد و چهار زمانیکه در حلقه مشاوران هاشمی کسی حضور دکتر احمدی نژاد را جدی نمی گرفت، عصر سیاست ورزی جسورانه ای در راستای بازگشت قطار انقلاب به ریل اصلی‌اش شروع شد که علاوه بر زنده نمودن شعارهای اصیل و اولیه انقلاب اسلامی و تحقق شعار خدمت بی منّت و فراگیر، لیبرالیسم  و تفکرات انحرافی حاصل از آن را پس از دهها سال سکانداری و سیطره در قوه مجریه تحت الشعاع قرار داد. دورانی که نه تنها حلاوت خدمات، ثمرات و تابوشکنی های قهرمانانه مدیران آن در عرصه های مختلف مدیریتی وتحولی در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی به کام ایرانیان و به ویژه مستضعفین و مردم انقلابی خوش آمد، بلکه مفتخر به دریافت لقب «زنده کننده گفتمان امام و انقلاب» در آغاز پیدایش، حین خدمت و حتی پس از آن از سوی امام جامعه اسلامی گردید.

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ روزگاری فرماندار و استاندارش بود و عکس های یادگاری با هم داشتند. مردی کوتاه قد و با ریش های سیاه و سرسوزنی، با موهای ساده در کنار دیگر مقامات و مسولان دولت سازندگی، در گوشه ای ایستاده بود. شکل لباس پوشیدن و ظاهرش همچون دیگران نبود و خیلی معمولی تیپ می زد.
علی محمد بشارتی جهرمی که زمانی در اطلاعات سپاه فعالیت داشت و در دستگیری مجتبی طالقانی، فرزند آیت الله طالقانی به دلیل عضویت در شاخه مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق، نقش داشت در سال 1372 در کابینه دوم هاشمی رفسنجانی، وزیر کشور می شود و پس از تشکیل استان اردبیل، سکانداری آن را به فرماندار سابق خوی و ماکو می سپارد. پیش از این مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت هاشمی بود. احمدی نژاد در سال های استانداری به عنوان استاندار نمونه کشور در سه سال متوالی انتخاب شد و استانداری برتر در زمینه فعالیت عمرانی و بازسازی ۷۵۰۰ واحد مسکونی تخریب شده در جریان زلزله اردبیل در طول ۷ماه را در کارنامه خود دارد.
محمود احمدی نژاد، پیش از آنکه به این میزان در ایران و دنیا شناخته شده باشد، در رده مسئولانی قرار داشت که نام و نشان چندانی نداشت و در عصری که رسانه ها و ارتباطات به مانند امروز قوی نبودند، در گوشه ای از کشور به عنوان فرماندار یا استاندار به فعالیت می پرداخت. زاده آرادان شهرستان گرمسار و هم استانی حسن روحانی یعنی سمنانی است. در رشته مهندسی عمران در دانشگاه علم و صنعت توانست درجه دکترا را اخذ کند و عضو هیات علمی همان دانشگاه نیز شد.
در سوم تیرماه سال 1384، ناگهان بر خلاف تصور صاحبان قدرت و به دعای مستضعفین ، ورق به نام محمود احمدی نژاد برگشت و احمدی نژاد در کمال ناباوری رقبای ریز و درشت، رئیس جمهور ایران شد. کسی که توانست هاشمی رفسنجانی، سردار سازندگی! و احزاب پرمدّعای چپ و راست را شکست دهد و کلید پاستور را از سید محمد خاتمی پس از سالها حاکمیت جریان لیبرال در قوه مجریه تحویل بگیرد. ریاست جمهوری او خارج از پیش بینی ها و تحلیل های فعالین سیاسی بود و کسی باور نمی کرد شهرداری که دو سال در خیابان بهشت مشغول به فعالیت بود، بتواند سونامی به این بزرگی به راه اندازد.

روز سرنوشت ساز 

1404 نفر به وزارت کشور در خیابان فاطمی تهران رفتند تا برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، نام نویسی کنند. از میان آنها تنها نام 6 نفر صلاحیت دار بیرون آمد و پس از حکم حکومتی مقام معظم رهبری، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده، وزاری سابق دولت اصلاحات نیز به جمع نامزدهای انتخاباتی اضافه شدند. در میان نامزدها، نام هاشمی رفسنجانی بیش از همه به چشم می خورد و رئیس جمهور دوره پنجم و ششم ایران، بار دیگر به دنبال آزمودن بختش در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری بود. اضافه شدن معین با شعارهای تند نیز بسیار جالب توجه بود. محمدرضا خاتمی در جریان تبلیغات و فیلم تبلیغاتی معین که از تلویزیون پخش شد گفته بود: " از مذاکره با آمریکا گفتیم و تایید صلاحیت شدیم، از رهبری انتقاد کردیم و تایید صلاحت گرفتیم، از شورای نگهبان انتقاد کردیم تایید صلاحیت گرفتیم."
در این میان برای اولین بار، هزینه های رسانه ای و تبلیغاتی وسیع نیز به ستادهای انتخاباتی راه پیدا کرد به گونه ای که هاشمی رفسنجانی با بیش از 47 میلیارد تومان و محمدباقر قالیباف با بیش از 25 میلیارد تومان(طبق اظهارات مسئولین ستادهای ایشان در آن ایام) ارقامی شگفت آور را در آن دوران که قیمت هر دلار برابر با 880 تومان بود، رقم زدند. در این میان، دکتر احمدی نژاد که شعارهایش در این دوره از انتخابات، رنگ و بوی متمایزی نسبت به بقیه رقبا داشت، در عرصه هزینه های تبلیغاتی نیز تابوشکنی کرد و صراحتاً در رسانه ها اعلام نمود هیچگونه هزینه ای برای تبلیغات انتخاباتی‌اش نخواهد کرد و ستادهای او صرفاً به صورت مردمی اداره خواهند شد. 
در آن ایام ، بیشتر تحلیل گران، سیاستمداران و رسانه های داخلی و خارجی، شانس هاشمی رفسنجانی را بسیار بالاتر از رقبای دیگر می دانستند ؛ به گونه ای که خبرنگار بخش دیپلماسی «USA Today» وارد فرودگاه مهرآباد شد و تنها با هاشمی رفسنجانی مصاحبه کرد و به آمریکا بازگشت. هیچ کس تصور نمی کرد احمدی نژاد رئیس جمهور شود و اطمینان خاطر رقبا به گونه ای بود که هاشمی رفسنجانی در پخش زنده گفتگوی ویژه خبری شبکه دو، احمدی نژاد را "کوتوله سیاسی" نامید. در روز 27 خرداد انتخابات برگزار شد و احمدی نژاد و هاشمی، به دور دوم راه یافتند. هاشمی در حدود 6 میلیون 200 هزار و احمدی نژاد، 5 میلیون و 700 هزار در این مرحله کسب کردند. مهدی کروبی که 5 میلیون رای به دست آورده بود، سیتسم انتخاباتی کشور را به تقلب و تخلف متهم کرد و نقل قول معروفی از او برجای ماند که دو ساعت خوابیده و رای ها جابه جا شدند! 
از سوی دیگر محمدباقر قالیباف، مصطفی معین، علی لاریجانی و محسن مهرعلیزاده، حدنصاب لازم را برای ادامه رقابت کسب نکردند و محسن رضایی نیز پیش از برگزاری انتخابات، کناره گیری کرده بود. 
به سال 1383 برمی گردیم؛ پس از شکست معنادار جناح راست در هفتمین(1376) و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری(1380) و همچنین ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی(1378)، سال 1382 و در جریان انتخابات شوراهای اسلامی شهر  و روستا، ائتلاف آبادگران ایران اسلامی، نامی جدید در عرصه سیاسی کشور توانست بیشترین کرسی های شورای شهر تهران را کسب کند. شورایی که به توصیه رهبر معظم انقلاب برای انتخاب شخصی جوان و حزب اللهی برای شهرداری تهران عمل نمود و پس از گزینش 64 کاندیدای شهرداری تهران به محمود احمدی نژاد رسید ؛ انتخابی که منجر به شکوفایی خدمات دهی شهرداری تهران و تجلّی بیشتر توان مدیریتی احمدی نژاد در لوای عملکرد مطلوب، تخصصی و انقلابی وی طی سال های 1382 تا 1384، به عنوان شهردار تهران گردید؛  به گونه ای که امام خامنه ای استشمام رایحه خوش خدمت را در آن دوران به شورای اسلامی شهر تهران گوشزد نمودند.
با انتخاب درست و تخصصی شهردار تهران و پیچیدن آوازه صداقت، مردمی بودن و نگاه تخصصی وی در خدمات رسانی به مردم تهران، جريان ارزشي و انقلابي كه در جامعه به عنوان آبادگران شناخته شده بود و كمتر از جريان راست نشان داشت، در انتخابات مجلس هفتم شورای اسلامی نيز با اقبال گسترده مردم روبه‌ رو شد و اكثريت مطلق قوه مقننه را از آن خود كرد. به‌ طوریکه تمامي 30 كرسی تهران را در مجلس شورای اسلامی را به خود اختصاص داد. اين موفقيت‌ها و الزامات اكثريت بودن جريان ارزشی و انقلابی را بر آن داشت تا به باز تعريف هويت جديد و تبيين مولفه‌های آن اهتمام ورزد. انتخابات رياست جمهوری دوره نهم در پيش بود و ماهيت، انديشه سخن‌گويان و برنامه‌های اين جريان بايد بيش از پيش براي افكار عمومي منتشر مي‌شد. جریان انقلابی نوظهور با سخن‌گويان، گفتمان و برنامه‌هاي جديد و نو در برابر جريان لیبرال و تکنوکرات انقلاب صف آرايی كرد و توانست در انتخابات نهم و دهم رياست جمهوری با انتخاب شدن محمود احمدی نژاد پيروز انتخابات باشد.
دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، در سوم تیر، در واقع معجزه ای روی داد. چرا که فردی به سمت پاستور رفت که در اکثر معادلات شانس بسیار کمی برایش قائل بودند و توانست در رقابت با یک شخصیت سیاستمدار نامی و پرمدّعا و در واقع در رقابت با مافیای قدرت و ثروت انقلاب و تمامی جریانات فعال در پشت پرده و اجرائیات عرصه سیاسی، گوی رقابت را برباید و با 17 میلیون رای هاشمی را شکست دهد. در دور نخست اصلاح طلبان نتوانستند به اجماع برسند و آراء میان کروبی، معین و مهرعلیزاده پخش شد. رفتاری که اصلاح طلبان در این انتخابات داشتند همچون نقطه ضعف و درس عبرتی تاریخی برای آنها باقی ماند و حمایت تمام قد آنها و بخش أعظمی از مدعیان اصولگرایی در دور دوم از هاشمی رفسنجانی نیز نتوانست ستاره بخت آنها را بار دیگر در آسمان ایران روشن نگه دارد و جریان لیبرال انقلاب افول کرد. 
انتخابات 3 تیر، شگفت انگیزترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی بود. از یکسو محمود احمدی نژاد که میان نامزدهای محافظه کار و اصولگرا، در تمامی نظرسنجی ها در رتبه های آخر قرار داشت توانست از سایر رقبای هم صنف خود جلو بزند و در یک مصاف تاریخی، هاشمی رفسنجانی را که اجماع اجتماع بی مانندی از اصلاح طلبان دولتی و اپوزیسیون را در پشت سر داشت از آرزوی رسیدن مجدد به ریاست جمهوری باز دارد. شاید بتوان این شکست را تلخ ترین شکست زندگی هاشمی رفسنجانی ارزیابی کرد چرا که بنا بر نقل قول های مختلف، وی تا آخرین لحظات برگزاری انتخابات، هرگز احمدی نژاد را در صف رقبای خود ندید و تاریخ تقابل این دو به صورت جدی از 3 تیر آغاز شد. تقابلی که بیش از یک دهه ادامه داشته و در انتخابات سال 1388، احمدی نژاد بار دیگر از برگ هاشمی رفسنجانی استفاده کرد و رقبای خود را در آن انتخابات پیاده نظام هاشمی برای شکست خود در نظر گرفت که با افشای فسادهای اقتصادی، سیاسی و مالی این جریان منتسب به هاشمی رفسنجانی، نگاه مردم را به سوی خود جلب کرد.
"شانس پیروزی هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم انتخابات بیشتر از احمدی نژاد است. آرای مهدی کروبی به عنوان یک روحانی ارزشمدار... و آرای مهرعلیزاده و بخشی از آرای طرفداران معین در سبد آرای هاشمی رفسنجانی خواهد بود. آرای لاریجانی و قالیباف هم تقسیم می شود و در نتیجه با یک حساب جبری در شرایط فعلی شانس پیروزی هاشمی رفسنجانی قطعی است."
این بخشی از تحلیل های محسن کوهکن، نماینده مجلس هفتم در تاریخ 30 خرداد 84 در مصاحبه با روزنامه ایران است. حتی کسانی که به احمدی نژاد رای داده بودند با دیدن نتایج شگفت زده شدند. اتفاقی به مراتب غیرقابل باورتر از 2 خرداد 76 روی داده بود و ستاره بخت آسمان سیاست ایران به نام زاده ای از آرادان رقم خورد.
پس از انتخابات رهبر معظم انقلاب گفت، روزی در خانه به خانواده اش گفته است: " اگر آقای احمدی نژاد رای هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب کرد که شعار عدالت محوری را مطرح کرد. نگذاشت به فراموشی سپردن این شعار بشود یک سنت. این شعار مطرح شد و ذهن ها را بخودش متوجه کرد." (بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت 8/ 6/ 1384)
هاشمی رفسنجانی از نتیجه انتخابات دلخور و شوکه بود! و بیانه ای گلایه مند نوشت و شکایتش را به خدا برد: " بنا ندارم كه در مورد انتخابات، شكايت به داورانی كه نشان دادند نمی‌خواهند يا نمی‌توانند كاری بكنند ببرم و شكايت خود را فقط همانند مورد قبل! در دادگاه عدل الهی مطرح می‌كنم، خدايی كه با توكل بر او و برای جلب رضايتش به صحنه آمدم و با او معامله كردم و می‌دانم در انتقام الهی اگر كسی معاقب شود قطعا مردم، انقلاب اسلامی و ايران نخواهند بود و فقط مجرمان واقعی مجازات می‌شوند. آنها كه برای تضعيف رقيب از راه تضعيف انقلاب وارد شدند چون می دانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامی دفاع می‌كند و ابايی از بعهده گرفتن مسوليت‌ها ندارد و آنها كه بگونه‌ای بی‌سابقه با هزينه‌های دهها ميلياردی از بيت المال، اينجانب و بستگانم را ظالمانه تخريب كردند و آنها كه با استفاده زياد از امكانات نظام به صورت سازماندهی شده و نامشروع در انتخابات دخالت كردند. ترديدی ندارم كه جزای چنين ظلمی به كشور و مردم و من ، جز خسران دنيا و آخرت نخواهد بود."

نامه ای فتنه گون که با ارائه کدهای فراوان جعلی، سعی بر پر کردن سوراخ های بزرگ بی اعتمادی مردم نسبت به جریان لیبرال و سیاست مآشان چند دهه اخیر انقلاب داشت و در واقع با وقاحت تمام ، تمامی تخلفات و زد و بندهای غیرقانونی و غیراخلاقی خود را به پای رقیب فراموش شده می نوشت...
وزیر کشور دولت نهم(صادق محصولی) در برنامه شناسنامه شبکه 3 صداو سیما ، به تغییر روحیات و رفتارهای هاشمی رفسنجانی پس از سال 1376 می پردازد: " اینطور نیست که مواضع افراد ثابت باشد و اگر مدتی در موضع حق بودند تا آخر عمر هم در این موضع باقی بمانند. بین دوره ای که آقای احمدی نژاد استاندار آقای هاشمی بود با دوره ای که این دو با یکدیگر رقابت انتخاباتی داشتند هشت سال فاصله بود. هشت سال زمان کمی نبود. آقای هاشمی در انتخابات 76 مواضع خاص خودشان را داشتند و طبیعتاً بین آقای هاشمی با حزب اللهی ها اختلافاتی به وجود آمد که این اختلافات در انتخابات 84 بروز پیدا کرد."

نیم نگاهی به روند فعالیت های سیاسی هاشمی رفسنجانی نیز مبیّن این موضوع است که در اثنای حوادث انقلاب، مواضع وی بارها تغییر کرده و روند ثابتی نداشته است؛ زمانی حامی مجاهدین خلق بودند و زمانی با مهدی بازرگان تولیت خیریه ای را داشتند که همین آشنایی به شکل گیری دولت موقت کمک کرد. در زمانی حامی چپ ها و میرحسن موسوی بود و زمان ریاست جمهوری خود ضد چپ شد و علاقه مند سیاست های راست و توسعه اقتصادی و بازار و رشد روزافزون تکنولوژی و گسترش روابط با کشورهای توسعه یافته که تا دیروز آنها را استکبار جهانی می نامیدیم. بعد از خرداد 76 بود که اصلاح طلبان بر او شوریدند و او را عالیجناب سرخ پوش نامیدند و هر چه از دستشان برمیامد و هر تهمتی که توانستند به او در رقابتهای مجلس ششم زدند و فراموش کردند که هاشمی از به قدرت رسیدن آنها راضی است. اندکی پس از آن به پدر معنوی و قدرت پشت صحنه اصلاحات تبدیل شد و در انتخابات 84 نیز منتهی الآمال ایشان قرار گرفت!

هر چند افراد و گروه های مختلف سعی بر تحلیل جانب دارانه از نتایج آراء مردم در انتخابات 84 به نفع خود و احزاب وابسته خود داشته و آراء منتخب مردم را به واسطه طرفداری فلان شخصیت کذا و کذا از وی اعلام می نمودند، لیکن واقعیت آنست که تضاد گفتمانی موجود در شعارهای انقلابی و آرمانی دکتر احمدی نژاد با شعارها و عملکرد تکنوکرات گرایانه دولت های سازندگی و اصلاحات و حتی بخشی از مدعیان اصولگرایی که با فاصله گرفتن از آرمان های انقلاب، کم توجهی به صاحبان واقعی انقلاب و سرریز منابع به سمت و سوی قشر محدودی از سرمایه داران و کاخ نشینان، عامل اصلی بازگشت به اصل انقلاب در بدنه جامعه و نه گفتن به تفکر غیراصیل تجدیدنظرطلبان انقلاب بود.
موضوعی که به تدریج و با آسیب شناسی انتخابات 84 از سوی هاشمی رفسنجانی و طیف اصلاح طلبان، به نقطه تقابل با جریان احمدی نژاد از طریق القاء عمومی پیرامون عدم وفاداری و پایبندی دولت های نهم ودهم به اصول انقلاب!!! و انتساب وصله جریان انحرافی به ایشان با استفاده از تمامی ابزارهای رسانه ای، تریبون داران و خواص تکنوکرات یا ساده لوح تبدیل شد.

داستان کینه و حقد هاشمی و لیبرال های انقلاب از همان ماه های اول ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد و با پیام به ولیعهد عربستان در خصوص سقوط دولت احمدی نژاد حداکثر ظرف شش ماهه اول آغاز به کارش شروع شد .

اختلاف او با احمدی نژاد به حدی بود که گویی از هیچ کدام از مخالفین خود تا این حد دل چرکین نبوده است. احمدی نژاد وارد منطقه ممنوعه ای شده بود که بهایی سنگین باید برای آن می پرداخت و البته بهای آن را پرداخت.

کارشکنی های متعدد، ان قلت های فراوان به سیاست ها و برنامه های اجرایی و سیاست خارجی، تحقیر، توهین و تمسخر رسانه ای، فشار ارکان قدرت برای غنیمت گیری از دولت، استیضاح فراگیر وزرا، رایزنی با قدرت های منطقه و ضدانقلاب برای اعمال فشار و کم محلی  به دولت نهم و ... از جمله اقدامات کینه توزانه هاشمی و یارانش در لایه های آشکار و پنهان مافیای قدرت و ثروت در سال های 1384 تا 1388 به ویژه پس از روی کار آمدن طیف وسیعی از اصولگرایان در هشتمین انتخابات مجلس شورای اسلامی  و ریاست علی لاریجانی بود.

با نزدیک شدن به ماه های پایانی دولت نهم ، هجمه گفتمانی و تخریب ها علیه دکتر احمدی نژاد و دولتمردانش ، رنگ و بوی جدیدی گرفت؛ به گونه ای که از مهرماه 1387 و با آغاز زودهنگام سفرهای استانی میرحسین موسوی و کروبی و رضایی و ولایتی، کم کم و با دو لبه قیچی هاشمی رفسنجانی، که پشتیبانی وسیع مالی و پوشش فراگیر و صهیونیستی رسانه های وابسته به جریان لیبرال داخلی و خارجی را در پی داشت، هزاران شایعه و دروغ بر اساس سناریوی تعریف شده به افکار عمومی تزریق گردید. طیف وسیع مقابل دکتر احمدی نژاد، دو هدف را دنبال می کرد: یا هدایت افکار عمومی و حذف قانونی وی ؛ و یا القاء تقلب و حذف قهری وی با شورش و فتنه ...

موضوعی که با فاصله کمی پس از آغاز تبلیغات ریاست جمهوری دهم، از زبان خواص و نزدیکان ایشان نیز صراحتاً اعلام می شد.

با ناامیدی جریان باطل از رأی آوری، پلان بی از طراحی هاشمی رفسنجانی به اجرا درآمد و فتنه 88 با دائره گسترده تخریب و هزینه برای نظام رقم خورد؛ فتنه ای که نه تنها باعث روسیاهی بیش از پیش جبهه لیبرال، اصلاح طلبان، کارگزاران سازندگی، مجاهدین انقلاب اسلامی و تکنوکرات ها گردید، بلکه به صورت ناخواسته و به دست قهار الهی، نقاب از چهره بسیاری از خواص مدعی ولایتمداری و اصولگرایی نیز برانداخت و بسیاری از آنها به امید به ثمر نشستن نهال کودتای نرم، تا ماه ها پس از آن نیز از اعلام برائت از جریان فتنه طفره رفتند.

در همان ایام، هاشمی نامه ای را منتشر کرد که در سال 1358خطاب به امام خمینی(ره) نوشته شده بود و بی سلام به مساله بنی صدر و حزب جمهوری می پرداخت. نامه ای که هاشمی آن را بهانه قرار داده بود تا با تیتری که سایت رسمی او برای نامه انتخاب کرده بود، خطاب به رهبری تندی نموده و سکوت رهبری در برابر انحراف! رییس جمهور را جایز نداند.

خطابی که نه تنها علی الظاهر به قدرت هاشمی در مصلحت سنجی! برای انقلاب و صراحت او در تذکر! به رهبری نظام اشاره داشت بلکه با تاکتیک ضربه به نقطه  الف و سقوط نقطه ب، با مرور تذکر خود به امام که درست از آب درآمد، قصد فشار به امام خامنه ای را داشت؛ قصد و نیتی که در سال هلی بعد ، خود را در قالب طرح موضوع "شورای رهبری" از سوی هاشمی برجشته تر شد.

این یعنی فاز سوم و پنهان طراحی عالیجناب سرخ پوش؛

نامه بی سلام با لحن هاشمی نوشته شده است و فارغ از امضاهای زیر آن، دغدغه های هاشمی را به همراه دارد و بیش از آنکه نگران انقلاب باشد نگران حزب و جایگاه حزب و عدم توجه به کسی است که خود را رنج کشیده این انقلاب می داند. اما نکته اینجاست که اگر امام خمینی(ره) در آن برهه به خواسته هاشمی عمل میکردند و قبل از اینکه چرک دولت بنی صدر برسد، نیشدر می زدند، علاوه بر بحران و جنگ داخلی، سرنوشت ما در جنگ تحمیلی نیز رو به فاجعه می رفت. امام تحمل نمود تا مردم را از بنی صدر گرفت و اجازه داد تا فرآیند افول بنی صدر در افکار عمومی طی شود وگرنه بنی صدر تبدیل به قهرمان می شد و غائله اسفند ماه 58 با ابعاد بسیار بزرگ تری به وقوع می پیوست. پس راه حل آقای هاشمی در این مورد نیز مهلک بوده است. و خوشا به حال این ملت که امامش به توصیه های آقای هاشمی عمل نکرد همانگونه که مقام معظم رهبری به توصیه های هاشمی در آخرین خطبه او در نماز جمعه تهران عمل نکرد و زمان نشان داد که تصمیم درست همین بوده است و بس.

باری به هر طریق با پشت سر گذاشتن فتنه 88 ، پس از 6 ماه کوتاهی خواص و مسئولین مدعی اصولگرایی و خسارت های فراوان به نظام و دولت دهم و متعاقب خروش انقلابی مردم در 9 دی 1388، جریان مالباخته و آبروباخته و سرخورده لیبرال که با بن بست خوفناک سیاسی مواجه گردیده بودند، تنها چاره دوراندیشانه برای بازگشت به قدرت در آینده را در تعریف جریانی موهوم و به مراتب پلیدتر و خطرناکتر از خود دیدند.

جریانی موهوم به نام جریان انحرافی...

علیرغم اینکه آرشیو پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی در حدفاصل خرداد 88 تا حوالی خرداد 89 از دسترس خارج است؛ با این وجود، آرشیو در دسترس بیانگر این موضوع است که حرکتی کاملاً هوشمندانه و مدوّن، در بازه زمانی 24 تیر ماه سال 89 تا پایان فروردین ماه 1393 ، پایگاه مذکور به میزان 156 بار( به طور متوسط بیش از سه با در هر ماه) از طریق انتشار یاداشت، خبر و نظرات و سخنرانی های آقای هاشمی، رفسنجانی ، محمود احمدی نژاد را متهم به انحراف کرده است. "انحراف از مهدویت"، "انحراف از رهبری"، "انحراف از قانون"، "انحراف از اخلاق"، "انحراف از عدالت"، "انحراف از روحانیت و مرجعیت"، "انحراف هدفمندی یارانه ها"، "انحراف در ارائه آمار" و ... بخشی از موضوعاتی است که مورد توجه آقای هاشمی قرار گرفته است.

در همین زمینه بخوانید:
ـ مهم: نبرد ترمینولوژیک هاشمی با امام خامنه ای پیرامون جریان انحرافی

در همین راستا سید محمد خاتمی(به عنوان یکی از اعضای شورای 6 نفره فتنه) در اسفند 1389 طی سخنرانی در جمع اصلاح طلبان، از ظهور جریانی خطرناک! و انحرافی در بدنه دولت دهم و در اطراف رئیس جمهور! خبر داد و ضمن اذعان(مصلحتی) بر خطای استراتژیک اصلاح طلبان در انتخابات 88 اظهار داشت: «شاید ما در انتخابات 88 بد عمل کردیم، لیکن جریان اصلاحات با جریان انحرافی قابل مقایسه نیستند؛ چرا که ما قائل بر اصول نظام و ملتزم بر ولایت فقیه هستیم ! ، لیکن جریان انحرافی نه تنها نظام و اصول آنرا قبول ندارند بلکه ولایت فقیه را هم به رسمیت نمی شناسند و حکومت اسلامی را صرفاً ذیل حضور امام زمان تعریف می نمایند!»

بدین ترتیب حاشیه ها، تهمت ها، تخریب ها، تنگ نظری ها و بی مهری های بسیاری نیز در طی آن سال ها ، دولت احمدی نژاد را با هدایت یک مرکز فرماندهی واحد مورد هدف قرار داد که دامنه تقابلات با دولت انقلابی را از سطح هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان ، به لایه هایی از مدعیان اصولگرایی نیز گستراند. در آن دوران و برخلاف تأییدات مکرر امام جامعه اسلامی پیرامون عملکرد و رفتار فردی، تیمی و گفتمانی دولت های نهم و دهم و به ویژه شخص دکتر احمدی نژاد، جریانات فراماسونری (متشکل از صاحبان قدرت در قبل از انقلاب) و نئوفراماسونری (متشکل از مافیای قدرت و ثروت در بعد از انقلاب) متشکل از همه احزاب و گروه های وابسته به چپ و راست و کارگزاران سازندگی و مدعیان اصولگرایی و مافیای قدرت و ثروت که منافع فردی و گروهی و حزبی خود را با احیای گفتمان امام و انقلاب و بازگشت انقلاب به ریل اصلی خود(بنا به فرمایش امام جامعه اسلامی) در خطر جدی می دیدند به پنجه افکنی و لجن پراکنی های گسترده علیه شخصیت حقیقی و حقوقی دکتر احمدی نژاد و اطرافیانش پرداخته و با ساخت و پرداخت جریان موهومی به نام جریان انحرافی و تزریق آن به افکار خواص و عوام از طریق رسانه های فراوان در اختیار خود، به خیال خود، بستر حذف همیشگی جریان عدالت خواه را از ارکان سیاسی حاکمیت فراهم نمودند. به گونه ای ای به تدریج وزن تخریب حاصل از فعالیت های خودعمارپندارها حتی بیشتر از طیف اصلاح طلب و امثالهم گردید و نه تنها اطرافیان دکتر احمدی نژاد و گاهاً خود وی را را منحرف معرفی می کردند، بلکه از ایشان به عنوان فراماسون، جاسوس، رمال، نفوذی، بزرگترین خطر از صدر اسلام تاکنون، فاسدترین دولت بعد از انقلاب به دلیل اختلاس بزرگ و قانون گریز، ماجراجو در سیاست خارجی و عوام فریب و ضد روحانیت و ایران پرست، ضدولایت فقیه و ... یاد می کردند.

جریان مزبور از یک سو، با نگاه شرط حذف دائمی جریان عدالت خواه و احمدی نژاد، تخریب گفتمان دولت های نهم و دهم را از طریق انحرافی خواندن آنها، تخریب عملکرد آن دولت ها را از طریق متهم ساختن ایشان به فساد و ناکارآمدی ایشان را از طریق تبانی داخلی و خارجی برای اعمال تحریم های کمرشکن و به هم ریختن بازار ارز پیگیری نمودند و از سوی دیگر با نگاه جلوگیری از تشکیل سایر قطعات پازل دولت اسلامی، نسبت به پرونده سازی، حذف و رد صلاحیت معتقدین به گفتمان اصیل امام و انقلاب و همراهان دولت های نهم و دهم از طرق ممکن اقدام و عملاً با حذف خیل کثیری از ولایی ترین و ناب ترین جوانان حزب اللهی در انتخابات های بعدی مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا(از سال 1390 تاکنون) ، پروژه نانوشته و موردتفاهم گروه های مختلف سیاسی و مافیای قدرت و ثروت را محقق ساختند.

مهم : در همین زمینه بخوانید:
ـ "مهم=> ویژه نامه نقشه خوانی معکوس"/تحلیل تطبیقیِ عملکرد و گفتمان دولت های نهم و دهم+ دانلود
ـ مهم=> جزوه جنگ احزاب ؛ ماجرای تقابل جریان لیبرال انقلاب با جریان اصیل انقلاب + دانلود

هاشمی رفسنجانی در یکی از آخرین اظهار نظرهای مربوط به احمدی نژاد، این هنرنمایی و مدیریت میدان در راستای عبور خطر احمدی نژاد از سر کشور را اینچنین بیان می نماید: " در دوره احمدی نژاد به ویژه پس از سال 88 ، انقلاب داشت منحرف می‌شد! و به سمت اختناق می‌رفت، من موفق شدم در بدترین شرایط تا حدودی این وضع را عوض کنم و مردم با همان مردانگی که انقلاب کردند سال 92 هم پیروز شدند. در سال 94 هم بزرگان را نگذاشتند وارد میدان شوند و چند چهره رده سوم و چهارم توانستند ژنرال‌های رقیب را کنار بزنند. اکنون دیگر می‌توانم راحت بمیرم زیرا مردم تصمیماتشان را خودشان می‌گیرند و در این نزدیکی پایان عمر که راه انقلاب را مسدود کرده بودند آن را باز کردم."
با تمام این تفاصیل، تنها نامزد نماینده گفتمان دولت احمدی نژاد در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری عدم احراز صلاحیت شد و امروز دولتی با گفتمان تجدیدنظرطلبانه نسبت به اصول انقلاب، شش سال گذشته را با سکوت تعجب برانگیز طیف وسیع منتقدین و تخریب گران دولت های نهم و دهم (از اصلاح طلب تا به ظاهراصولگرایان و خودعمارپندارها) سپری نموده و تیر اتهام و تقصیر کماکان از سوی این افراد به سمت و سوی دکتر احمدی نژاد و دولت های نهم و. دهم است؛ لیکن رئیس دولت های نهم و دهم به توصیه امام جامعه، کماکان لب فرو بسته و طریق سکوت را برگزیده است؛ هر چند در همان دوران 8 ساله نیز ایشان به غیر از ایام انتخابات، در اکثر مواقع از هاشمی و سایر ارکان جریان متقابل با گفتمان اصیل امام و انقلاب نامی نمی برد و به آنها نمی پرداخت.

دکتر احمدی نژاد در طی سال های پس از دولت دهم و در راستای همان اصول دولت های نهم و دهم که مدال «احیاگر گفتمان امام وانقلاب» را از جانب امام جامعه دریافت نمود و به ویژه پس از نهیب امام جامعه اسلامی پیرامون "خطر تحریف امام وخط امام" در 14 خرداد 1394 و 1395 که متأسفانه توسط هیچ مجموعه، فرد، یا دستگاه دولتی و غیر دولتی مدعی ولایت مداری به صورت جدی بدان پرداخته نشد، بیرق بازخوانی و تبیین آرمانهای انقلاب و خط نورانی امام و رهبری را بدست گرفته و با شرکت در جلسات و گردهمایی های مردمی در تهران و شهرستان های دور و نزدیک به ادای تکلیف در این خصوص می پردازد.

هر چند سیر مذکور و مهندسی سیاسی جریان نئولیبرال و شبه فراماسونری شکل گرفته از مافیای قدرت و ثروت پس از انقلاب، در عرصه هدایت آرای مردمی به سمت و سوی خاص یا لااقل جلوگیری از گسیل آرا به سوی جبهه حق، به ظاهر در سال های اخیر بر چهره آرمان های انقلاب خدشه وارد نموده و خسارت هایی را به بار آورده است، لیکن صبر و هدایت امام گونه رهبر معظم انقلاب و سعه صدر و قدرت تحمل و روشنگری سپهسالار ولایت در مقابل بی تقوایی جریان متقابل با گفتمان امام وانقلاب نوید به ثمر نشستن آرمان دولت اسلامی به عنوان حلقه اصلی از زنجیره تمدن اسلامی و بسترسازی تحقق دولت اسلامی به معنای واقعی کلمه در سایه ظهور منجی عالم بشریت(عج) را می دهد.

                                                                                                                                      إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ يورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ ۖ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ
                                                                                                                                  حمید دیانی

مهم=> در همین زمینه بخوانید: 
ـ نبرد ترمینولوژیک/مخالفان احمدی نژاد چگونه در دام هاشمی افتادند؟
ـ مهم: تکفیر مالک، انتقام از علی(ع)
ـ مهم: فرقه ها در جنگ نرم/ بررسی اجمالی فرق انحرافی در 3 دوره ریاست جمهوری اخیر
ـ مهم: بررسی مقوله «جریان انحرافی» و حواشی آن از نظر امام خامنه ای(مدّظلّه العالی)
ـ فتنه خوانی=> گزارش یک سقوط /نقش‌آفرینان دروغ بزرگ پس از پنج سال
ـ جریان شناسی مخالفان دولت دهم از فتنه سبز ۸۸ تا فتنه انحرافی نمایی
ـ
 جزوه احمدی نژاد بدون روتوش + دانلود فایل کامل
ـ رئیس جمهور اسرائیل: باید بودن با احمدی نژاد به یک ننگ تبدیل شود
ـ واکنش شیمون پرز به انتخاب روحانی: احمدی نژاد نباید از مجازات در امان بماند
ـ دیپلمات آمریکایی: واشنگتن قدر فرصت حذف جریان احمدی نژاد از انتخابات را بداند
ـ معاونِ رئیس پارلمان رژیم صهیونیستی: احمدی نژاد نباید حق نفس کشیدن داشته باشد