به نظر می رسد با توجه به اینکه دولت محترم در صد روز نخست فعالیت خود اقدام جدی و در خور گزارشی برای ارائه نداشته تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد مذاکرات گذاشته بود.

به گزارش نکات پرس این روزها سوالات بسیاری در مورد توافقنامهٔ ایران با ۱+۵ در اذهان شکل گرفته است که با پاسخ‌های ضد و نقیضی رو به رو می‌شود و البته از سوی مسئولین مربوطه پاسخی دریافت نمی‌کند.
بخشی از این سوالات توسط کمیته صیانت از منافع ایران که توسط برخی فعالین دانشجویی شکل گرفته است طرح شده است. این سوالات بدین شرح هستند:

۱- آیا در گام نهایی ایران دارای حق «غنی‌سازی صنعتی» است یا «غنی‌سازی نمادین» با «کارکرد داخلی»؟
مهمترین بخش مذاکرات هسته ای که منجر به طولانی شدن مذاکرات نیز گردید جدال بر سر «به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی ایران در داخل خاک خود» بود که در توافقنامه مذکور در مقدمه و بند چهارم از گام نهایی با جمله بندی مبهم و نارسا بدان اشاره شده است به نحوی که این جمله بندی با تفسیر متفاوت روسای جمهور و وزرای امورخارجه ایران و آمریکا در رسانه ها منعکس گردید و نشانه های اولیه از تفسیر پذیر و شکننده بودن توافقنامه در موضوع حق غنی سازی ایران که به ادعای برخی در این توافقنامه به صراحت به رسمیت شناخته شده است را به نمایش گذاشت.

بنابر نص صریح توافقنامه، غنی سازی اولا باید به صورت توافقی تعریف شود ثانیا باید این تعریف مبتنی بر نیازهای عملی باشد و ثالثا باید دربرگیرنده محدودیت هایی در دامنه، سطح، سقف انباشت و محل های غنی سازی باشد و طبیعی است که با این همه قید بر تعریف غنی سازی مسئله مهمتری که از حق غنی سازی بوجود می آید امکان غنی سازی و توسعه فناوری بومی هسته ای است و از آن جا که در گام نخست این قطعنامه، ایران توسعه فعالیت هسته ای خود را کاملا متوقف کرده و غنی سازی ۲۰ درصد را هم تعلیق کرده است پس بدیهی است که در گام نهایی باید علاوه بر توقف پیشرفت ها عقب نشینی هم بکند تا بتواند رضایت طرف غربی را کسب کرده و به توافق نهایی دست یابد. بنابراین به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی در این توافقنامه آن قدر غیر صریح و مبهم است که می توان غیرواقعی بودن ادعای به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی را از آن برداشت کرد کما اینکه شخص حضرتعالی نیز بر این مساله تاکید کرده اید که نیازی به به رسمیت شناخته شدن حق غنی سازی از سوی شش کشور وجود ندارد و ان پی تی این حق را برای ما به رسمیت شناخته است؛ به عبارت دیگر معنای این سخن حضرتعالی این است که شش کشور در مذاکرات حاضر نشده اند حق غنی سازی را برای جمهوری اسلامی به رسمیت بشناسند.

بدتر از آن پذیرش غنی‌سازی مبتنی بر نیازهای عملی مورد توافق طرفین است که در واقع متضمن محدودیت جدی برای غنی‌سازی است. آیا تأمین برق بیست هزار مگاوات هسته‌ای و گسترش نیروگاه‌های هسته‌ای مطابق بخش‌های سوم تا ششم بند ب ماده ۱۳۵ قانون برنامه پنجم:‌ نیروگاه دارخوین(۳۶۰IR)، اراک (IR40)، رآکتور تحقیقاتی شیراز (IR10) و ۱۶ نیروگاه هزارمگاواتی برزمین مانده، موتور هسته‌ای برای زیردریایی و کشتی‌ها جهت حضور در آب‌های آزاد، پیل هسته‌ای و … باید با توافق و نظر طرف مقابل به عنوان نیاز جمهوری اسلامی شناخته بشود یا خیر؟ متاسفانه به نظر می رسد با پذیرش این بند عملاً مهر تعطیلی دراز مدت بر غنی‌سازی صنعتی در کشور زده شده است.

۲- دلیل نامتوازن بودن گام‌های نخست طرفین چیست؟ چرا هستهٔ اصلی تحریم‌ها دست نخورده مانده است؟
مسئله کاهش سطح تحریم ها و میزان تاثیر گذاری آن ها بر وضعیت اقتصاد کشور نیز از جمله مسائلی بوده که با روایت متفاوت و متناقض روسای جمهور ایران و آمریکا در رسانه ها منعکس گردید به نحوی که یکی از فروپاشی ساختار تحریم سخن می گوید و دیگری بر حفظ ساختار تحریم و رفع تحریم های حاشیه ای و غیر موثر تاکید دارد. بنابراین تفسیر پذیر بودن این موضوع نیز بر ابهامات توافقنامه در موضوع رفع تحریم می افزاید

در واقع یکی دیگر از نقص ها و ایرادات جدی این توافقنامه نامتوازن بودن گام نخست طرفین است. جمهوری اسلامی ایران در گام نخست تمام پیشرفت فعالیت های هسته ای خود از جمله نصب قطعات رآکتور آب سنگین اراک را متوقف می کند، حق نصب و استفاده از سانتریفیوژهای نسل بالاتر را ندارد، ذخایر اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده خود را کاملا به صفر می رساند، غنی سازی ۲۰ درصد را تعلیق می کند، حق تزریق گاز به سانتریفیوژهای نصب شده جدید را ندارد، باید تمام اطلاعات مربوط به طرح های هسته ای، تمام ساختمان سایت های هسته ای با ذکر نوع فعالیت و سطح عملیاتی، کارگاه های مونتاژ سانتریفیوژ، کارگاه های نصب روتور سانتریفیوژ، محل نگهداری سانتریفیوژها، معادن و مواد اولیه هسته ای را در اختیار آژانس قرار دهد، حق بازفرآوری را ندارد، اما طرف مقابل در گام نخست به هسته اصلی تحریم ها شامل تحریم های بانکی، مالی و نفتی و کشتیرانی دست نمی زند و فقط تحریم های حاشیه ای و دست چندم که از لحاظ گشایش اقتصادی تاثیر چندانی بر وضعیت عمومی اقتصاد کشور ندارند را متعهد می شود که عبارتند از حفظ متوسط فروش نفت ایران بدون دستیابی به پول آن(حدود ۱۵ میلیارد دلار در ۶ ماه)، آزادسازی مقدار اندک و توافقی دارایی های بلوکه شده، برداشته شدن تحریم صادرات پتروشیمی و فلزات گرانبها و خودرو (که منفعت آن بیشتر به جیب خودروسازان اروپایی می رسد) و بازگشایی یک کانال مالی جهت تجارت بشردوستانه، پرداخت هزینه دانشجویان ایرانی خارج از کشور که در مجموع از لحاظ صرفه اقتصادی حداکثر ۶ میلیارد دلار برای ایران منفعت دارد.

از این رو متاسفانه باید اذعان کرد که علی رغم آنکه جمهوری اسلامی ایران هسته اصلی برنامه هسته ای خود یعنی غنی سازی را به حالت تعلیق درآورده، اما آمریکا برای اثبات حسن نیت خود حتی حاضر به تعلیق بخشی از هسته اصلی تحریم ها شامل تحریم های نفتی و بانکی و کشتیرانی در گام نخست نشده است. بنابراین متاسفانه باید اذعان داشت که گام نخست به هیچ وجه متوازن نیست و اعتماد سازی و راستی آزمایی به صورت یک‌طرفه از طرف ایران فقط انجام شده است و صحبت از فروپاشی ساختار تحریم ها در گام نخست نسبتی با واقعیت های عملی تحریم ها و وضعیت اقتصادی کشور ندارد.

۳- با توجه به حجم گستردهٔ تعهدات در گام اول، در گام پایانی قرار است چه امتیازاتی برای برطرف شدن تحریم‌های اصلی بدهیم؟
با توجه به حجم گسترده تعهدات و امتیازات ایران در گام نخست، بدیهی است در گام نهایی برای توافق بر سر تعریف غنی سازی با محدودسازی دامنه، سطح، ظرفیت، محل نگهداری و سقف انباشت اورانیوم غنی شده باید طرف مقابل شاهد امتیاز دهی و تعهدات بسیار بیشتری از گام نخست از سوی ایران باشد. از این رو و با توجه به خالی شدن دست جمهوری اسلامی در گام نخست و سوزاندن اکثر برگ های برنده خود در دور اول مذاکرات، ابزار کافی برای چانه زنی در گام نهایی در اختیار نخواهد بود و قدرت چانه زنی برای طرف ایرانی در گام نهایی (آن هم برای برداشتن تحریم های اصلی) وجود ندارد. لذا باید علاوه بر متوقف شدن پیشرفت برنامه هسته ای و حفظ وضع حداقلی که در گام نخست (برای برطرف شدن ۵ درصد تحریم ها) پذیرفته ایم عقب نشینی از حالت حداقلی را نیز بپذیریم و مواردی چون کاهش تعداد سانتریفیوژها، تعطیل کردن برخی سایت ها، تحقیقاتی کردن سطح غنی سازی و خداحافظی با غنی سازی صنعتی در ایران نیز در انتظار ماست که همه این اتفاقات انرژی هسته ای در ایران را از حالت حفظ وضع حداقلی در گام نخست به انرژی هسته ای نمادین و تحقیقاتی تقلیل می دهد.

به نظر می آید تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران ضرورت توسعه فناوری بومی هسته ای را مساله ای فرعی به حساب آورده و به جای رسمیت شناخته شدن حق توسعه غنی سازی، راه حل نهایی اعتمادسازی در گام نهایی را تحقیقاتی و نمادین کردن فناوری بومی هسته ای و اصالت دادن به همکاری هسته ای بین المللی می داند. بنابراین آیا بهتر نیست طرح پیشنهادی ایران را ” پایان یک بحران غیر ضرور با پایان توسعه هسته ای غیر ضرور " تفسیر کرد؟!

۴- آیا واقعا همه اقدامات ایران در گام نخست، برگشت ناپذیر است؟
متاسفانه بر خلاف ادعای حضرتعالی که فرموده اید تمام اقدامات جمهوری اسلامی در گام نخست برگشت پذیر است باید گفت چگونه اکسید کردن ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد که از مهمترین برگ های برنده جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود قابل برگشت است؟ چگونه اطلاعات جزئی و دقیقی که جمهوری اسلامی موظف است ناظر به طرح ها و نقشه های خود برای تاسیسات هسته ای به آژانس و شش کشور ارائه دهد قابل برگشت است؟ چگونه ارائه اطلاعات مربوط به معادن موجود در کشور و شرکت های نورد اورانیوم و اطلاعات مربوط به منابع مواد قابل برگشت است؟ و…

۵- دورهٔ زمانی بلند مدت گام نهایی چه اندازه است؟!
بر اساس ترجمه رسمی گام نهایی راه حل جامع که اعضا قصد دارند مذاکره در خصوص آن را در کمتر از یک سال بعد از تصویب این سند، به پایان رسانده و اجرای آن را شروع کنند دارای «دوره زمانی بلندمدتی» خواهد بود که مدت آن مورد توافق قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر در این فرصت یک ساله قرار است بر توافق با دوره زمانی بلند مدتی توافق شود، که بعد از آن تحریم‌ها برداشته شده و پرونده ایران به حالت عادی بازگشت پیدا می کند. حال سوال این است که این توافق چه مقدار می‌تواند طولانی شود، دو سال؟ جهارسال؟ ده سال؟ یا …. آیا در عمل این بند راه را برای استمرار زیاده‌خواهی های آمریکا از ایران باز نمی‌کند؟

آیا رسیدن به یک توافق برای دولت اصالت داشته است؟
به نظر می رسد با توجه به اینکه دولت محترم در صد روز نخست فعالیت خود اقدام جدی و در خور گزارشی برای ارائه نداشته تمام تخم مرغ های خود را در سبد مذاکرات گذاشته بود «وصول به یک توافق» برای دولت اصالت داشته است.