انتخابات 88 از مهم‌ترین و پرجاذبه‌ترین رقابت‌های سیاسی پس از انقلاب به شمار می‌رود .چه آنکه عملکرد محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم مورد انتقادهای بسیاری از صاحب‌نظران و نخبگان اجتماعی و نیز گروه‌های مختلف سیاسی قرار گرفته است.

ایرانیان در آستانه هر انتخاب (و درست در هفته آخر) طبق عادت همیشگی به بررسی کاندیداها پرداخته و از میان آنها فردی را که مورد پسند آنها است برمی‌گزینند. اما به نظر می‌رسد چنین رویه‌ای ضمن دربرداشتن ضریب خطای فراوان انتخابی فردی و کلیشه‌ای است. حال آن‌که جایگاه و اختیارات رئیس جمهور در نظام سیاسی ایران رویکردی کلان‌نگر و دوراندیشانه را برای انتخاب گزینه مناسب می‌طلبد.

نگاهی به فرآیند انتخاب عالی‌ترین مقام رسمی کشور در بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده نشان می‌دهد که پروسه طولانی انتخاب کاندیدای هر حزب و پس از آن مدت طولانی رقابت انتخاباتی فرصتی بسیار ویژه است تا جامعه‌، شناخت خود را از سیاستها و برنامه‌های نامزدها حداکثر سازد.

درست از همین نظرگاه است که فرصت اندک تبلیغات انتخاباتی در قانون انتخابات ایران جای” نشاط سیاسی‌، موقعیت ممتاز بین‌المللی و بهبود قدرت خرید مردم در سالهای قبل از 1384 به هیچ عنوان با دوره پس از آن قابل قیاس نیست.... “ تجدید نظر و تامل جدی خواهد داشت؛ چراکه این مدت کوتاه از فرصت تصمیم‌سازی دوراندیشانه و غیر احساسی ‌خواهد کاست و راه را بر افراد و گروههای موج‌سوار اجتماعی مهیا خواهد نمود.

اما جدای از راه و روش و مسیری که هریک از احزاب برای رسیدن به نامزد مورد نظر خود برای معرفی به مردم طی می‌کنند، هدف این مقال رسیدن به نقشه راهی است که هر ایرانی برای رسیدن به روش مورد نظر خود برای اداره ایران در سر دارد‌. چه آنکه اگر این نقشه راه با فرآیندی بخردانه و منطقی در اذهان ما تبیین و تدوین شود انتخاب گزینه‌ای که برنامه‌ها و سوابقش حرکت به سوی این اهداف را نمایانگر باشد در همان فرصت اندک تبلیغات ریاست جمهوری امکان‌پذیر‌تر خواهد بود.

الف- فرضیه حضور یا عدم حضور

برخی افراد رای مردم را در تعیین سرنوشت بی‌اثر می دانند .مدعیان این دیدگاه با طرح این نظر که اصولاً با روی کار آمدن هیچکدام از گروههای موجود سیاسی (پوزوسیونها) موقعیت مردم تغییر نمی‌کند از رای دادن انصراف می‌دهند. به نظر می‌رسد هر ایرانی با نگاهی به سه سال اخیر به خوبی مصادیق نقض این دیدگاه را خواهد یافت‌. نشاط سیاسی‌، موقعیت ممتاز بین‌المللی و بهبود قدرت خرید مردم در سالهای قبل از 1384 به هیچ عنوان با دوره پس از آن قابل قیاس نیست.

علت دوم در عدم حضور برخی از مردم در انتخابات فرضیه تقلب است‌. برخی چنین می‌پندارند که منتخبین از پیش تعیین شده‌اند. انتخابات 1376 مهمترین مثال نقض این فرضیه است‌. به یاد داریم وقتی همه ملت گزینه‌ای غیر از کاندیدای رسمی را خواستند رای ملت محقق شد‌. حتی اگر برخی مداخلات پراکنده در رای ملت را هم بپذیریم بدیهی است که با انسجام و پرهیز از تفرق آرا به خوبی براین مشکلات فائق خواهیم آمد.

حال اگر شما این استدلالات را پذیرفته باشید به جمع کسانی خواهید پیوست که عزم بر حضور در انتخابات ریاست جمهوری آینده دارند‌. اکنون زمان تدوین نقشه راه است.

1- آیا شما موقعیت بین‌المللی ایران و نقش جهانی آن را مناسب ارزیابی می‌کنید؟

2- آیا به نظر شما تداوم غنی‌سازی و پیشبرد سیاست‌های هسته‌ای با هزینه‌هایی کمتر از صدور چهار قطعنامه علیه ایران امکان پذیر نبود؟

3- آیا نظام جدید اداره کشور را که در دولت نهم بنیان گذاشته شده است (عزل و نصب‌های فراوان، تجمیع تصمیم سازی‌ها در دولت به جای دستگاههای ذیربط و مجامع کارشناسی و...) را برای کشور مفید می‌دانید؟

4- به نظر شما سیاست‌های اجتماعی دولت نشاط سیاسی را در سه سال اخیر افزون ساخته است؟

5- آیا برنامه‌های فرهنگی دولت را که در عرصه هنر‌، سینما‌، ورزش و... تجلی می‌یابد درست و مناسب ارزیابی می‌کنید؟

6- آیا از نظرگاه شما صداقت حاکمان که مهمترین پایه اعتماد مردم به آنها و مبنای تحقق همه سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در هر کشور است در دولت نهم در مقایسه با دولتهای پیشین تفاوتی داشته است؟

7- آیا با ارزیابی شما قدرت خریدتان در سه سال اخیر افزایش داشته است؟

8- اگر شما یک فعال اقتصادی باشید میان دوره سه ساله اخیر و دوره پیش از آن به لحاظ کمتر بودن ریسک سرمایه‌گذاری‌، امنیت سرمایه و قابل پیش‌بینی بودن فضای اقتصادی، کدام‌یک را برای فعالیت انتخاب می‌کنید؟

9- آیا شما وقوع تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران را بر صنعت‌، اقتصاد و کشاورزی کشور بی‌تاثیر می‌دانید؟

10- آیا از دیدگاه شما مهمترین دلیل قطع گاز و برق کشور در زمستان و تابستان اخیر تنها سرمای بی‌اندازه و کم‌آبی بوده است؟

11- آیا رشد قیمت مسکن در سه سال اخیر را با دوره‌های پیشین یکسان ارزیابی می‌کنید؟

12- آیا حمایت و پشتیبانی همه ارکان مدیریت کشور از دولت نهم در مقایسه با دولتهای گذشته یکسان است؟

پاسخ شما به این سوالات 12‌گانه و موارد مشابهی که از نظر شما مهم است ابتدا رویکرد شما را به دولت نهم مشخص خواهد ساخت. به طور مثال اگر پاسخ شما به سوال اول‌، سوم یا دهم خیر باشد شما از رای‌دهندگان به رئیس دولت نهم نخواهید بود.

حال بسته به اینکه توجه به کدام یک از این موضوعات و گزاره‌های 12‌گانه در اندیشه شما برای یک رئیس جمهور لازم و ضروری باشد شما باید به دنبال گزینه‌هایی باشید که شما را به اهدافتان نزدیک کند.

پس بیایید برای سرنوشت خود و سرزمین مان، بیاندیشیم و فکورانه تصمیم بگیریم

2-دولت ما با پول نفت چه‌کرد؟

 پس از ماه‌ها، حباب نفت ترکید. دیگر خبری از نفت 120 و یا 130 دلاری نیست و آخرین خبرها حکایت از فروش نفت ایران با قیمتی حدود 60 دلار در هر بشکه دارد.

اوضاع اقتصادی در جهان نیز آرام و بر وفق مراد نیست. بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا کم‌کم کل جهان را درگیر خود می‌سازد. شاخص بورس تهران به شدت کاهش یافته است. دلار به مرز 1020 تومان رسیده است.

مواجهه با این رویدادها از منظر جلب حداکثر منافع ملی چندان خوشایند نیست. چراکه هر کشور و شهروندانش سعی بر این دارند تا با اتخاذ بهترین تصمیمات و راه‌کارها سهم خود را از بازار مشوش اقتصاد جهانی بیشتر و بیشتر کنند.

اما به واقع ما با نفت 120 و 130 دلاری چه کردیم که حالا لازم باشد تا حسرتش را بخوریم؟!

آیا چنان که جامعه اقتصاددانان نخبه این مرزو بوم می‌طلبیدند متناسب با این درآمد هنگفت و تاریخی جهشی استثنایی را در اقتصاد ایران شاهد بودیم؟!

مگر نه اینکه بر مصارف جاری افزودیم و با هزینه‌های کوتاه مدت و بدون برنامه‌ریزی حساب ذخیره ارزی را که می‌توانست تا سالها پشتوانه اقتصاد ایران باشد لاغر و لاغرتر ساختیم!

متناسب با این درآمد استثنایی کدامین تحول چشم‌گیر در اقتصاد این سرزمین به وقوع پیوسته است؟ در مقابل ذخیره ارزی 800 میلیارد دلاری عربستان سعودی موجودی فعلی حساب ارزی ما چقدر است؟

این حکایت همیشگی ماست که فرصت سوزی می‌کنیم و بعد در فراقش هزاران همایش و کتاب و قلم فرسایی که ای‌کاش فلان کار را می‌کردیم.

موجودی حساب ذخیره ارزی به جای صدها میلیارد دلار حالا 16 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود و اکنون که با کاهش قیمت نفت ممکن است کشور دچار کسری بودجه شود نیازمند آنیم تا از ذخیره استراتژیک خود که یک سرمایه ملی است استفاده کنیم اما دریغ!

دریغ که دولت‌ها به جای آنکه به فکر آینده باشند تنها به کوتاه مدت می‌اندیشند. افسوس که درگیری‌های عوامانه راه را بر اندیشه ورزی‌های بخردانه می‌بندد.

اما اگر از منظر اقتصاد سیاسی به این واقعه بنگریم اوضاع این‌چنین دراماتیک نیست. دولت‌هایی که اتکای کمتری بر نیروی انسانی و مالیات دهندگان دارند در چنین زمان‌هایی در مقابل ملت خاضع ترند.

وقتی نفت ارزان می شود شاید دیگر از شعارهای بدون پشتوانه خبری نباشد! شاید دیگر نتوان در عرض دوروز صدها مصوبه استانی داشت.

شاید خواست ملت بهتر شنیده شود! شاید درشت گویی‌های بدون پشتوانه جای خود را به گفتار خردمندانه بدهد.

این شاید‌ها بسیار است .اما آنچه واقعیت دارد مواجهه با روزهایی سخت است که مردانی به واقع بزرگ می‌طلبد.

این سالهای طلایی فرصتی دیگر بود که باردیگر از دستش دادیم تا این بار هم نخواهیم لااقل بر بام منطقه بنشینیم و بر رشد و توسعه و موقعیت جهانی خویش ببالیم.

شاخص‌های اقتصادی‌، موقعیت بین‌المللی‌، سیاست‌های کلان فرهنگی و اجتماعی و به ویژه سیاسی از چالش‌های عمده دولت نهم بوده است.