این روزها علی رغم این‌که رئیس‌جمهور منتخب خاستگاهی فراجناحی داشته و رسما و کراراً از اعتدال و به کارگیری همه نیروهای توانمند سخن به میان می‌آورند و دکتر احمدی‌نژاد نیز در کنار ادامه خدمت‌رسانی به تعامل گسترده با دولت یازدهم اهتمام کرده است اما متاسفانه از هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا سخنان و مطالب و مشاوره‌های ضد مردمی و سهم‌خواهانه‌ای تولید و ترویج می‌شود.

بی‌شک منتخبین مردم در هر دوره چه براساس شعارهای تبلیغاتی خود و چه براساس احساس تکلیف ملی و انقلابی به دنبال برآورده کردن انتظارات مردم، رهبری و قانون بوده‌اند و اگر مشکلاتی پیش آمده، به نوع نگاه و اولویت‌بندی‌های مجموعه تحت مدیریت‌شان باز می‌گشته است. برای تبیین این تجربه که این روزها در آغاز تشکیل دولت یازدهم در حال بازخوانی و تکرار است، توجه به موارد مهمی بر همه اصحاب سیاست و قلم لازم است تا رئیس جمهور منتخب و دولت او را در راستای منافع ملی یاری رسانند. چه این که معمولاً خطاهای پیش از این برخی دولت‌ها در نگاه به اولویت‌های ایران اسلامی بیش از آن که صرفاً به رئیس جمهور و دیدگاه‌های شخصی او بازگردد، به امواج سیاسی ایجاد شده توسط سیاست‌ورزان و حتی سیاست‌بازان و کانون‌های قدرت و ثروت بازگشت داشته است. بر این اساس و بدون مقدمه نکات تاثیرگذار در این روند را برمی‌شمرم:
1- ما باید با دست شستن از اتهام‌زنی و القای تحلیل‌های غیرعلمی و غیر مستند، بپذیریم همه جناح‌ها و افراد موثر سیاسی، ‌تشکیل دهنده مجموعه نظام اسلامی و اعضای یک خانواده هستند و همان طور که انگشتان دست برابر نیستند، عناصر سیاسی و مسئول نیز از دیدگاه‌ها، مشرب‌های فکری و سلیقه‌های متفاوتی برخوردارند اما مهم اعتقاد و التزام به اصول حاکم بر انقلاب و جمهوری اسلامی است که صریحاً در قانون اساسی آمده است. پس برداشت هر یک از ما از قانون یا نوع اجرای بخشی از آن- گذشته از این که قانوناً هم مسئول مشخصی برای تفسیر دارد- به معنای خروج از دایره نظام اسلامی نیست، همه صاحبان فکر و قلم و منصب باید باور کنند مردم به تحلیل‌ها و القائات رسانه‌ای توجه چندانی ندارند و از همان ابتدای پیروزی نهضت دریافته‌اند متولیان امر از سلایق و نقطه نظرات بعضاً متضادی برخوردارند اما همگی اصول را پذیرفته و در حد وسع خویش به آن پایبند هستند. مراجعه به آرای مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 68، 76، 84 و 92 به وضوح این درک بالای مردم آگاه ایران اسلامی را نمایان می‌سازد. از این گذشته رهبر معظم انقلاب نیز به عنوان سکاندار این عرشه همگی جناح‌ها و افراد با همه اختلاف آرا و نوع عملکردشان را هرگز خارج از دایره نظام برنشمرده‌اند و به خوبی و شایستگی به تعامل با مجموعه‌های مختلف سیاسی اهتمام ورزیده و همه را به این مهم توصیه کرده‌اند.
2- همه ذی‌نفوذان فکری و سیاسی و صاحبان تریبون‌های رسمی باید بدانند ساختن تمدن اسلامی همچون ساخت هر اندیشه کوچک و بزرگ دیگری اگر حاصل تضاد و دیالکتیک درونی باشد، بسیار کامل‌تر، منسجم‌تر و ماناتر خواهد بود و چه بسا در عالم تولید فکر و اندیشه برای ساخت جامعه و حتی تمدن جهانی الزام و نیاز به «تضارب آرا بدون تکفیر» داریم چه این که نهاد انسان نیز هم این‌گونه ساخته شده است و در آن واحد توان حرکت به دو سوی مختلف را دارد و با مدیریت صحیح و رسیدن به خط اعتدال می‌توان زندگی سعادتمندی را ایجاد کرد و حذف و سرکوب یکی، نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت پس حضور جناح‌های فکری که در ساحت مدیریت اجتماع- درست یا غلط- به ایجاد احزاب و جناح‌ها می‌پردازند، نه تنها نقطه ضعف نیست و نباید بهانه اتهام‌زنی به خروج از دایره اسلام و انقلاب قرار گیرد، بلکه از مهم‌ترین نقاط قوت جمهوری اسلامی است. البته همواره برای رسیدن به نقطه تعادل و بهره‌مندی از همه ظرفیت‌های مختلف فکری باید هزینه داد اما می‌توان با درایت اصحاب فکر و سیاست این هزینه‌ها را به حداقل رساند. چه زیبا فرمود مولای متقیان امام علی(ع): «آلئ الریاسئ سعئ الصدر». ابزار مدیریت اجتماعی شرح صدر و جامع‌نگری و تحمل یکدیگر است.
3- اگر دولت سازندگی تن به تعدیل و ریاضت اقتصادی داد و بر‌اساس آن برخی مبانی فکری و اصول انقلابی - اسلامی همچون عدالت به فراموشی سپرده شد، بیشتر و پیشتر از آن‌که اعمال نظر شخصی رئیس جمهور وقت باشد، برایند دو جبهه‌گیری افراط‌گرایانه در جامعه بود. از یک‌سو نزدیکان آقای هاشمی برای پیشبرد اهداف خود و اثبات درستی برداشت‌شان از وضعیت موجود راه افراط و ارائه مشاوره‌ها و طراحی‌های یکسونگر را وجهه همت خویش قرار دادند و از سوی دیگر مخالفان نیز به جای رفتن به راه اعتدال و تبیین درستی یا غلطی برداشت کارگزارانی به تقابل و دشمنی با سیاست‌های مطرح شده می‌پرداختند و در این گیر و دار بی‌مبنا و به دور از تدبر و اخلاق به غیر از فراموشی اصول، این مردم بودند که بیشترین هزینه‌های مادی و معنوی را برای آزمون و خطاهای دو جناح مخالف پرداختند. بزرگترین و روشن‌ترین دلیل برای این سخن تشکیل دولت اصلاحات بدون هیچ همگرایی و همراهی با آن اصول مغفول مانده در دوره سازندگی است. اگر تقابل‌های شبه‌دشمنانه اثرگذار بود، یا باید روش دولت سازندگی را اصلاح می‌کرد که نکرد یا این‌که پس از آن دولتی عدالت‌محور را بر سر کار می‌آورد که نیاورد.
این داستان تلخ دقیقاً در دولت هفتم و هشتم نیز تکرار شد. آقای خاتمی با شعارهای فکری و فرهنگی و بسط آزادی بیان و ترویج فرهنگ گفت‌و‌گو در داخل و خارج پا به عرصه اجرا گذاشت، اما باز هم تحت تاثیر دو جریان متضاد قرار گرفت که یکی داعیه‌دار همراهی با او و همفکری و یاری‌رسانی او بود و در این راه از هیچ افراطی دریغ نکرد و عملاً عرصه فراخی برای منتقدین تندرویی ایجاد کرد که ماحصلی جز فراموشی برخی دیگر از اصول انقلاب، توقعات به جای مردم و رهبری نداشت. کافی است نگاهی گذرا به آن ایام کنیم عده‌ای امریکا را مهد آزادی، کانون آرامش و نقطه اتکا پنداشته و تبلیغ می‌کردند و با همه توان دولت و بعدها قوه مقننه و دیگر دستگاه‌ها را به سمت غرب و غربی شدن هل می‌دادند و در مقابل هم برخی این نگرش - اگرچه غلط بود - را جاسوسی، خودفروختگی، عملگی امریکا و... وانمود می‌کردند و طبیعی است این افراط طرفین را به اتخاذ مواضع شدیدتر وادار کرد تا در پی آن منافع ملی در بسیاری از حوزه‌ها دچار خسارت شود.
اما این داستان از سال 84 به بعد تلخ‌تر شد، چرا که منتخب مردم خاستگاه سیاسی - جناحی نداشت و حال در کنار نظریه‌پردازی و عملکرد دکتر احمدی‌نژاد و نزدیکان او، دو نقطه تقابل ایجاد شده بود یکی با تابلوی اصولگرایی به جنگ او آمده بود و دیگری با تابلوی اصلاح‌طلبی، در حالی که هیچ‌یک به اصول خویش نیز پایبند نبوده وعمدتاً راه افراط را در پیش گرفتند. یکی هر تصمیم خرد و کلانی را مخالفت با اسلام تلقی و تبلیغ می‌کرد و دیگری آن را خرافی، غیر‌کارشناسانه و موهوم و در این بین هزاران تصمیم و عملکردی که اتفاقاً مطابق با اصول انقلاب اسلامی و در جهت تامین منافع ملی بود یا دیده نمی‌شد یا با ده‌ها انگ سخیف کم‌اثر و به کناری رانده می‌شد و مردم همواره در چشیدن طعم شیرین خدمات بی‌سابقه دولت‌های نهم و دهم ناکام می‌ماندند.
4- اما امروز نوبت به دولتی دیگر با رئیس جمهوری دیگر رسیده است. شعار محوری دکتر روحانی - به درستی تمام - اعتدال است، اما آیا صاحبان فکر و قلم و منصب خود با شیوه معتدلانه به تحلیل واقعیت‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی موجود می‌پردازند و آیا وضعیت داخلی و خارجی ایران سرافرازمان را به دور از افراط و خود حق پنداری‌ها در اختیار افکار عمومی و خصوصاً رئیس‌جمهور منتخب قرار می‌دهند و یا خدای نخواسته قرار است باز هم شعار خوب و بجایی سر داده شود اما زیر لوای آن با افراط گرایی و عدول از اصول بپردازیم و باز هم منافع ملی پایمال و ضایع گردد؟
البته قضیه آنقدرها هم پیچیده نیست کافی است همه «انصاف» داشته باشیم از «تکفیر» دست برداریم.

بپذیریم بنای جمهوری اسلامی با اتکا به قانون اساسی مترقی خود و رهبری‌های داهیانه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بسیار مقاوم‌تر از آن است که کم و کاستی‌ها یا انحرافات و تخطی‌های ریز و درشت و حتی فتنه و فتنه‌گری‌های اجتناب‌ناپذیر بتواند به ریشه و اصل آن آسیبی برساند. همگی باید گفت‌وگو و تعامل را جایگزین یکجانبه‌نگری و یکسویه‌گویی کنیم. اگر تریبونی در اختیار داریم خصوصاً که از بیت المال ارتزاق کند، که ظاهراً به یکی از جناح‌های سیاسی تعلق دارد، اما واقعاً متعلق به مردم و ایران اسلامی است پس به جای افراط در ابراز نظرات سیاسی خود با رعایت حق رقیب سیاسی و از آن بالاتر رعایت حقوق اسلامی و انسانی و اخلاقی، از تخریب دیگران و قضاوت‌های بی‌سند و ارائه تحلیل‌های موهوم دست بشوییم.
5. این روزها علی رغم این‌که رئیس‌جمهور منتخب خاستگاهی فراجناحی داشته و رسما و کراراً از اعتدال و به کارگیری همه نیروهای توانمند سخن به میان می‌آورند و دکتر احمدی‌نژاد نیز در کنار ادامه خدمت‌رسانی به تعامل گسترده با دولت یازدهم اهتمام کرده است اما متاسفانه از هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا سخنان و مطالب و مشاوره‌های ضد مردمی و سهم‌خواهانه‌ای تولید و ترویج می‌شود. یکی از نفوذ جاسوسان غرب و رژیم صهیونیستی در دولت هنوز تشکیل نشده می‌گوید و دیگری از تحویل گرفتن ایران ویران شده پس از دولت دهم آیا این‌ها جز افراط و جز همان تحلیل‌های نفسانی چیز دیگری است؟ آیا این قبیل تحمیل‌گری‌ها گذشته از این‌که انتظارات مردمی را با سرخوردگی مواجه خواهد ساخت حتی می‌تواند امیال سیاسی جناح‌های سیاسی گویندگانش را تامین کند؟ آیا فرصت عبرت‌گیری از خطا‌های پیشین برای تاثیرگذاران و صاحبان قدرت و تریبون فرا نرسیده است؟ آیا نباید از مردم بیاموزیم که همه در زیر چتر ولایت همچون خانواده‌ای با سلایق مختلف مسالمت‌آمیز، امیدآفرین و پرنشاط و روبه پیشرفت زندگی کنیم؟
6- در پایان باید دو نکته کوتاه اما مهم را بیفزایم؛ اول این‌که این یادداشت به دنبال تخطئه اشتباهات احتمالی افراد و مسئولان در رده‌های مختلف نیست و قرار بر این نیست که هر نابسامانی مدیریتی را صرفاً به گردن اهل نظر و مشاوره و صاحبان تریبون انداخت و دوم این‌که با طرح چنین مباحثی نباید به دام ساده‌انگاری افتاد و دشمنی‌های پنهان و آشکار دشمنان تابلودار اسلام و ایران عزیز در خارج و داخل را نادیده گرفت. دشمن تا شکست نهایی به تلاش مذبوحانه خود ادامه خواهد داد و قطعاً تا فضای کارشکنی‌های داخلی را به دست عوامل سست‌عنصر، خودفروختگان یا ساده‌دلان فریب‌خورده می‌تواند ایجاد کرده یا استمرار دهد نیازی به شدت بخشیدن به روش‌های دیگر دشمنی نمی‌بیند، پس باید در کنار همدلی و تعامل بین نیروهای وفادار به آرمان‌های انقلاب اسلامی و تحمل کاستی‌های یکدیگر همواره مراقب حرکات دشمن نیز بود.
7- ماه مبارک رمضان و تلاقی آن با واگذاری تصدی امور کلان اجرایی به دولت جدید را به فال نیک بگیریم و با پافشاری بر اصول انقلاب اسلامی به دور از هر افراط و تفریط، علم و تجربه‌مان بی آنکه ریشه در رد و تخریب دیگری داشته باشد را به جامعه و خصوصاً دولت جدید ارائه دهیم. باشد که خداوند متعال بر این همدلی و اعتدال برکت افزونتری ببخشد و جمهوری اسلامی در این شرایط پیچیده و سخت منطقه‌ای و جهانی بتواند به رسالت الهی خویش بیش از پیش جامه عمل بپوشاند. مبادا باز هم گوش سپردن به امیال و نفسانیات و اظهارنظرها و مشاوره‌های کینه‌توزانه، ضدمردمی و قانون‌گریزانه، موقعیت خطیر این پایگاه توحیدی که چشم امید همه مستضعفان و محرومان در جای جای جهان است را با مشکلات افزونتری روبه‌رو سازد. خداوند همگی‌مان را به تبعیت از آیه شریفه «محمد رسول‌الله والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» موفق بدارد. ان‌شاءالله
سید مهدی طباطبایی