اصلاح طلبان در حوزه فرهنگ و آموزش دولت سهم دارند/ بعید است هاشمی و ناطق گذشته را فراموش کنند/ دلم برای رجایی تنگ شده است/اینکه اصلاح‌طلبان متشبث می‌شوند به شخصیت‌هایی مثل آقای هاشمی یا آقای ناطق، از عجایب روزگار است. چطور آقای هاشمی می‌تواند به اینها اعتماد کند با وجود معامله‌ای که آنها با او در مجلس ششم کردند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ خبرگزاری فارس طی مصاحبه ای با مرتضی نبوی(عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و سردبیر روزنامه رسالت) به مباحثی  از قبیل وحدت اصولگرایان و تلاش اصلاح طلبان برای حضور فعال در انتخابات مجلس دهم، عملکرد یک ساله دولت و یک یادآوری به هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری پرداخته است که متن آن در ذیل می آید:

* اصولگرایان در راه وحدت/ اصلاح طلبان در ریکاوری

*بحث وحدت اصولگرایان، موضوع مهمی است که با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس باید به آن پرداخته شود، این بحث از سالهای گذشته مدنظر بوده و گاهاً موفقیت هاییهم داشته است اما گاهی نیز این اتفاق نیفتاده. فکر میکنید جلسات وحدت اصولگرایان در حالی که به انتخابات مجلس دهم نزدیک می‌شویم، دستاوردهایی داشته است؟

اولا بنده در این جلساتی که دوستان اصولگرا دارند، شرکت نکردم و حضور فعالی هم در تشکل‌های زیرمجموعه اصولگرایی ندارم اما به عنوان کسی که علاقمند هستم و فکر می‌کنم ضروری است اصولگرایان در انتخابات مجلس به ائتلاف برسند و از دور هم دستی بر آتش دارم، معتقدم که خوشبختانه در این زمینه توفیق اصولگرایان در رسیدن به مجلس، بیش از رقبای خود بوده است.

بالاخره باید بدانیم که سلیقه‌های متفاوتی در جریان اصولگرایی وجود دارد و اینها گاها اختلافات جدی نیز با هم دارند که البته این اختلافات نه سر اصول بلکه بر سر بحث‌های درون‌گفتمانی است، اما با این حال، توانستند در مجلس هفتم به یک لیست واحد برسند و در نهایت ما شاهد پیروزی چشمگیر اصولگرایی بودیم.

در انتخابات مجلس هشتم هم  این نگرانی به شدت وجود داشت که با این اختلاف‌نظری که بین اضلاع اصولگرایی وجو دارد، مجلس را از دست بدهند، ولی بالاخره با تلاش‌های زیاد به وحدت رسیدند و پیروز شدند اما در مجلس نهم نتوانستند با آن سازوکاری که طراحی کردند به وحدت برسند و در حقیقت چون رقبای آنها لیست رسمی نداشتند و با توجه به شرایطی که بعد از انتخابات 88 پدید آمد و جبهه رقیب جایگاهی بین مردم نداشت، اصولگرایان از این فرصت استفاده کردند.

روند کار هم اینطور بود که ما در تهران شاهد دو لیست عمده اصولگرایی بودیم، اما این لیستها ضرر چندانی نداشت و در نتیجه پیروزی انتخابات مجلس نهم از آن اصولگراها شد.

اما در جریان انتخابات شوراها، اوضاع تقریبا برابر شد.

بله در این انتخابات قضیه به اصطلاح یر به یر شد و ریاست شورا به اصلاح‌طلبان رسید، اما در حال حاضر و در آستانه انتخابات مجلس دهم، شرایط سخت‌تر از گذشته است.

البته اصولگرایان تجربه تلخ انتخابات ریاست جمهوری 92 را هم دارند.

چون برخی دوستان که در مقام داوری بودند و سعی می‌کردند اضلاع اصولگرایی را به هم نزدیک کنند، رقابت سخت و خارج از منطقی را در انتخابات ریاست‌جمهوری تجربه کردند. از طرف دیگر کاندیداهای اصولگرا مقابل هم صف‌آرایی کردند و این کار را سخت‌تر کرد و کسانی که از آنها انتظار می‌رفت در مقام داوری باشند؛ خودشان بازیگر و رقیب همدیگر شدند.

اما حالا تلاش‌هایی در حال انجام است و امیدواریم منشأ خیر باشد. جناب آقای تقوی به عنوان یکی از اعضای روحانیت مبارز که قاعدتاً مورد حمایت جامعه مدرسین نیز هست، تلاش‌هایی را انجام می‌دهد و فکر می‌کنم در این انتخابات با توجه به شرایط جدیدی که پدید آمده و جریان اصلاح طلب در حال بازیابی خود در دولت آقای روحانی است، کار کمی برای اصولگرایان سخت شده و آنها باید حس کنند که رقیب جدی است و تمام تلاشش را می‌کند که مجلس را فتح کند.

* باید از گذشته درس گرفت

با توجه به این واقعیت، امیدوار هستیم اضلاع اصولگرایی بتوانند دلخوری‌هایی که از همدیگر دارند و بعضاً درون مجلس هم خود را نشان می‌دهد، کنار بگذارند و براساس عقلانیتی که تجربه کردند، در انتخابات آتی مجلس، لیست واحد ارائه دهند.

آنها باید از انتخابات گذشته عبرت بگیرند و بدانند که رقیب، جدی است و اصولگرایان مانند مجلس نهم بی‌رقیب نیستند. در واقع رقبا در حال احیا و ریکاوری هستند.

* اصلاح طلبان سهم قابل توجهی در حوزه فرهنگ و آموزش دولت دارند

* به تحرک جبهه رقیب اشاره کردید. به نظر می رسد که اصلاح‌طلبان در حال آزمایش یکسری راهکارهایی برای رسیدن به وحدت هستند، از جمله اینکه آمدند مثلث آقایان هاشمی، خاتمی و ناطق را مطرح کردند و بعد با توجه به اظهارنظر آقای ناطق، افراد دیگری را مطرح کردند و دنبال مثلث خاتمی، عبدالله نوری و موسوی خوئینی‌ها بودند. این «مثلث‌بازی» اصلاح‌طلبان چقدر می‌تواند در اتحاد آنها مؤثر باشد؟

در هر حال بعد از تجربیات ناموفقی که اصلاح‌طلبان داشتند، دیدیم که در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری 92 یک عقلانیتی از خود نشان دادند و وقتی دیدند کاندیدای موردنظرشان شانسی برای رأی‌آوری ندارد، او را وادار به کناره‌گیری کرده و از آقای روحانی اعلام حمایت کردند و همین باعث شد تا در این دولت، جای پایی پیدا کنند و بتوانند خود را بازسازی کرده و سهمی از این دولت داشته باشند که سهم قابل‌توجهی در عرصه‌های مربوط به فرهنگ و آموزش است.

آنها این تجربه موفق را دارند و به دنبال این هستند که به اصطلاح از همه فرصت‌ها استفاده کنند و برای اینکه در مجلس دهم نیز توفیق داشته باشند، انگیزه‌ زیادی دارند و این دولت هم برایشان فرصتی است تا به قدرت بازگردند.

** بازی اصلاح‌طلبان در قبال دولت یازدهم

* اصلاح‌طلبان در این یک سال گذشته بارها سعی کردند پیروزی آقای روحانی را به حساب خودشان بگذارند و بگویند که این ما بودیم که روحانی را رئیس‌جمهور کردیم اما به صورت همزمان در موضع‌گیری‌هایی که دارند، تلاش می‌کنند به مردم نشان دهند که با دولت فاصله هم دارند و این را حتی علنی هم می‌گویند و انتقادهای شدید از دولت می‌کنند.  به این ترتیب، رابطه اصلاح طلبان با دولت یازدهم چطور تفسیر می شود؟

آنچه مسلم است، اصولا اصلاح‌طلبان، دولت آقای روحانی را یک دولت اصلاح‌طلب نمی‌دانند بلکه به چشم یک فرصت به آن نگاه می‌کنند که از این طریق بتوانند خودشان را اثبات کنند.

از آن طرف، وقتی که اصلاح‌طلبان کاندیدای خود را کنار کشیدند و از او خواستند استعفا دهد و به نوعی شخصیت‌هایی مثل آقای خاتمی هم از روحانی اعلام حمایت کردند، در رأی‌آوری ایشان بی‌تأثیر نبود، پس اگر واقع‌بینانه بخواهیم نگاه کنیم، اصلاح‌طلبان سهمی را در پیروزی این دولت داشتند.

نکته بعدی، موضع اصلاح‌طلبان در خصوص انتقاد به دولت است. این نمی‌شود که اصلاح‌طلبان هم از منافع این دولت استفاده کنند و هم مضارش را به عهده نگیرند. بالاخره اگر کسی می‌آید از مواهب یک دولت استفاده می‌کند و پست‌هایی می‌گیرد و وارد جریان قدرت می‌شود، در خوب و بد و نقاط قوت و ضعفش سهیم‌اند. اما همانطور که اشاره کرده‌اید آنها می‌خواهند بگویند این دولت اصلاح‌طلب نیست، از اول هم گفتند، قبلش هم گفتند، مرتب هم اصرار کردند و به دنبال این هستند که خودشان را به صورت مستقل اثبات کنند.

** ساختارشکنی برای اصلاح‌طلبان یک هنجار است

*با توجه به سوابق اصلاح طلبان در مقاطع مختلف مانند فتنه ۸۸، چقدر این شانس را می توان برای آنها متصور بود؟

این واقعیتی است که اصلاح‌طلبان یک سابقه منفی، نه یک بار و دو بار بلکه چندین بار از خودشان در ذهن مردم به جای گذاشتند و این باعث شده مردم خاطره خوبی از آنها نداشته باشند.

یک بار 18 تیر 78 مقابل نظام ایستادند و کشور را به آشوب کشاند، سال 88 به گونه‌ای دیگر آن حوادث تکرار شد و اتفاقاتی که در مجلس ششم افتاد و می‌خواستند با رفراندوم غیرقانونی تغییر نظام بدهند. اینها چندبار نشان دادند اگر فرصت پیدا کنند، ساختارشکنی برایشان چندان ناهنجار نیست و حتی یک هنجار در ذهنشان است. مردم یک چنین سابقه‌ای از آنان در خاطر دارند. در نتیجه در مجلس نهم، رسماً اعلام نکردند، ولی وقتی به صورت ضمنی انتخابات را تحریم کردند، فکر می‌کردند اتفاق بزرگی می‌افتد و باعث کاهش مشارکت می‌شوند، ولی دیدند چنین چیزی نشد. به نظر بنده، مردم از اصلاح‌طلبان ساختارشکن عبور کردند.

این نکته مهمی است که ما در سابقه اصلاح‌طلبان، نوعی عجول بودن و افراطی‌گری را شاهد هستیم. آنها تا فرصت پیدا می‌کنند علی‌رغم اینکه دائماً به هم توصیه می‌کنند در استفاده از فرصت جدید عجله و افراطی‌گری نکنیم و شعار اعتدال را سر می‌دهند، برخلاف آن عمل می‌کنند و می‌بینیم که سریع از خط اعتدال خارج می‌شوند و کاری می‌کنند تا ثابت شود که آنها از گذشته تجربه کافی را کسب نکردند و تا فرصت پیدا می‌شود، شروع به ساختارشکنی می‌کنند و این ژن ساختارشکنی در آنان غلبه پیدا می‌کند.

** ابتکار عمل در اصلاح‌طلبان دست تندروهاست

ما نمی‌گوییم در اصلاح‌طلبان آدم معتدل نیست، اما این در عمل ثابت شده که ابتکارعمل در دست افراطی‌ها و ساختارشکن‌های اصلاحات بوده است. مثلاً در مجلس ششم اصلاح‌طلبان معتدلی وجود داشته‌اند ولی دیدیم که ابتکار عمل در دست افراطی‌ها بود. در دولت اصلاحات و یا در جریانات مطبوعاتی، تشکیلاتی و حزبی نیز همینطور؛ همیشه ساختارشکن‌ها و افراطی‌ها پرچمدار و پیشرو بوده‌اند. حالا اینکه چه مقدار بتوانند اینها را کنترل کنند، معلوم نیست.

** تشبث اصلاح‌طلبان به هاشمی و ناطق از عجایب روزگار است

*بنابراین شما چه جایگاهی برای جریان اصلاح طلبی در کشور قائل هستید؟

به هر حال، به نظر من آنها یک جریان اجتماعی هستند که در طول تاریخ انقلاب، یک روز به اسم جریان چپ، روز دیگر به اسم جریان طرفدار مجمع روحانیون و یک روز به اسم جریان اصلاح‌طلب حضور داشتند. الان هم معتقدم تا زمانی که ابتکارعملشان در دست ساختارشکن‌ها باشد، این جریان لطمه می‌خورد و نمی‌تواند در درازمدت توفیق داشته باشد، اما اینکه متشبث می‌شوند به شخصیت‌هایی مثل آقای هاشمی یا آقای ناطق، این دیگر از عجایب روزگار و ترفند سوخته‌ای است. چطور آقای هاشمی می‌تواند به اینها اعتماد کند با وجود معامله‌ای که آنها با او در مجلس ششم کردند، افسانه «عالیجناب سرخ‌پوش»، خطاب این جریان به آقای هاشمی بود، اینها بودند که وقتی هاشمی رأی آورد، گفتند ما کاری می‌کنیم که نتواند به مجلس بیاید. آیا آقای هاشمی می‌تواند اینها را از ذهنش پاک کند و بگوید من به اینها اعتماد دارم؟ البته ممکن است در محاسبات سیاسی، زمانی ایشان پلی شود برای موفقیت اصلاح‌طلبان، ولی من فکر نمی‌کنم که اینها بتوانند با این کارهایی که انجام دادند، اعتماد آقای هاشمی را جلب کنند.

در خصوص قضیه آقای ناطق هم مگر آقای ناطق یادش رفته در انتخابات سال 76 چه بلایی سر ایشان آوردند، چه افسانه‌هایی ساختند تا ناطق را از چشم مردم بیندازند؟ چه شایعاتی در مورد ایشان پخش کردند؟ حالا اگر آقای ناطق پهلوانی کرد و بلافاصله به آقای خاتمی در انتخابات سال 76 تبریک گفت، اما فکر نمی‌کنم این مسائل از ذهن ایشان پاک شده باشد.

** بعید است هاشمی و ناطق فراموش کنند

البته آقای ناطق در انتخابات 92 یک انگیزه روشن هم داشت که اعلام شده بود و گفت تلاشش را می‌کند که آقای روحانی رأی بیاورد. انگیزه‌اش هم این بود که جریان نزدیک به احمدی‌نژاد رأی نیاورد و حالا اصلاح‌طلبان می‌خواهند از این فرصت استفاده کنند، اما آیا می‌شود همه گذشته را فراموش کرد؟

البته می‌توانیم این را بگوییم که آقای ناطق این هدف را دارد که به اصطلاح خودش مجلس آینده، یک مجلس معتدل باشد اما آیا مصداق اعتدال، ساختارشکن‌های جریان اصلاح‌طلب هستند که هر وقت فرصت پیدا می‌کنند به اصل خودشان برمی‌گردند یا کسان دیگر؟ بنده فکر نمی‌کنم این موارد برای امثال آقایان هاشمی و ناطق ناشناخته باشد.

* یعنی در واقع شما می‌فرمایید امکانش ضعیف است که آقایان هاشمی و ناطق دچار خطای محاسباتی شوند؟

من فکر نمی‌کنم این اصلاح‌طلبان بتوانند اعتماد این دو شخصیت را جلب کنند. در محاسبات سیاسی البته ممکن است یکسری امتیازاتی بدهند، اما با محاسبات سیاسی خودشان نه براساس اعتماد به آنها.

** حرکت در مرز اعتدال کار سختی است

* یک سال از دولت آقای روحانی می‌گذرد، این دولت در دو حوزه بسیار تمرکز کرد، یکی حوزه سیاست خارجی، یک مباحث اقتصادی، اگر بخواهید یک ارزیابی کلی از عملکرد دولت یازدهم با توجه به واقعیت‌های موجود داشته باشید، این دولت تا اینجای کار چه نمره‌ای می‌گیرد؟

شعار اعتدال در این دولت درست انتخاب شد و بالاخره اعتدال یکی از ویژگی‌های کسی است که اهل افراط و تفریط نباشد، اما باید از همان ابتدا ملاک‌های اعتدال روشن می‌شد و بنده قبلاً هم گفتم گه حرکت در مرز اعتدال کار بسیار سختی است، آن هم با ترکیب دولتی که ایشان انتخاب کرده که بالاخره یک دولت ائتلافی است و سخت است در مرز اعتدال حرکت کند.

اینکه مثلاً عزل و نصب‌های افرادی که در دولت قبل خدمت می‌کردند از بالا تا به پایین صورت گیرد، این با منطق اعتدال جور نیست.

البته باید آن طرف را هم دید. منتقدین یا مخالفان روحانی هم در برخی موارد اعتدال را رعایت نمی‌کنند، گرچه ایشان نباید از این عدم رعایت اعتدال توسط رقبا جوش بیاورد و عکس‌العمل نشان دهد، اما به هر حال، مخالفین و منتقدین هم باید مرزهای اعتدال را رعایت کنند. بالاخره جایگاه ریاست‌جمهوری جایگاه سختی است و همه گونه فشارهای اقتصادی، سیاسی، داخلی و خارجی وجود دارد و برخی گزارش‌ها ممکن است رئیس‌جمهور را به نقطه جوش برساند اما خیلی نباید به این خرده بگیریم، همین که دوستان، خیرخواهانه نصیحت کردند که شما عصبانی نشوید کفایت می‌کند. به هر حال بنای ایشان این است که در مرز اعتدال حرکت کنند.

** وزارت کشور مشی مناسبی را انتخاب کرد

در خصوص وضعیت احزاب نیز در اوایل کار، ایشان هم مثل آقای احمدی‌نژاد طوری صحبت می‌کردند که اعتقادی به حزب و تشکیلات ندارند، اما بعد از انتخاب وزیر کشور، آن نگاه تعدیل و جایگاه کارهای تشکیلاتی در این دولت مشخص شد و وزارت کشور مشی مناسبی را انتخاب کرد.

** مسئولین اقتصادی دولت هماهنگ نیستند

در مورد بحث‌های اقتصادی، سرعت لازم به خرج داده نشد. البته این مشکل را دولت‌های گذشته هم داشتند که مسئولین رده بالای اقتصادی با هم کاملا هماهنگ نیستند و بعضاً دیدگاه‌های متفاوتی دارند و به موقع هماهنگ نمی‌شوند و این مشکل در دولت یازدهم هم دیده می‌شود. اما واقعاً باید تلاش ایشان و دولتشان را در لبیک به سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و اقداماتی که انجام دادند تا این مسائل را عملی کنند، قابل تقدیر است و امیدواریم با یک فضای هماهنگ بین دولت، مجلس، قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه دست به دست هم دهند و سیاست‌های اصل 44 و سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را اجرا کنند و بتوانند سرلوحه تنظیم سیاست‌های متن برنامه ششم و متن بودجه قرار دهند.

* این عدم موفقیت در حوزه اقتصاد چقدر ارتباط دارد با بحث مذاکرات؟ چون در ابتدا لااقل خیلی این دو مبحث به هم گره زده می شد.

اوایل احساس می‌شد که آقای روحانی خیلی این دو را به هم گره می‌زند، اما در اظهارات اخیر شاهد هستیم که می‌گویند ما برنامه‌مان را بر این اساس نریختیم که حتماً مذاکرات به نتیجه برسد.

فکر می‌کنم راهنمایی رهبر معظم انقلاب باعث شد این اصلاح در موضع صورت بگیرد. واقعیت هم این است، هیچ کشوری از اینکه نوعی بحران اقتصادی به آن تحمیل شود مصون نیست. ما قضیه آسیای جنوب شرقی را می‌بینیم که در عرض چند روز، مالزی و اندونزی وضعیت‌شان به شدت به هم ریخت و متضرر شدند.

خود آمریکا و اروپا هم با بحران اقتصادی روبه‌رو هستند. ادبیات مقاوم کردن اقتصاد در همه دنیا مطرح است. در نتیجه ما باید بنا را بر مقاومت بگذاریم. البته اگر ما بتوانیم ارتباطات جهانی و منطقه‌ای را گسترده کنیم، نعم المطلوب، اما باید اقتصاد ما روی پای خودش بایستد و به اصطلاح «درونزا» و البته برونگر باشد.

** مدتی‌ست بسیج رسانه غیرفعال است

* حضرتعالی رییس شورای عالی بسیج رسانه هم هستید، بفرمایید از زمان تشکیل این شورا چه اقداماتی انجام شده و به چه میزان از اهداف رسیده‌اید؟

بسیج اقشار مختلفی دارد که یکی از آنها بسیج رسانه است و به نظر می‌آید حساسیت آن از اقشار دیگر بیشتر باشد.

بالاخره رسانه‌ها باید در مسائلی که جنبه امنیت ملی و مقاومت ملی دارد نقش جدی‌تری بازی کنند و اصلا یکی از دلالیل تشکیل بسیج رسانه هم همین بود که در ابتدا از سوی مسئولین سازمان بسیج بسیار مورد استقبال قرار گرفت و اساسنامه خیلی خوبی هم با حضور مسئولان رده بالای بسیج طراحی شد

شورایی شکل گرفت و فرماندهی برای بسیج رسانه انتخاب شد که ایشان هم فعال بودند. اما بعد از مدتی، کارها آنطور که باید، پیگیری نشد و فرمانده بسیج رسانه سمت دیگری گرفت و مدتی است که این مثنوی تعطیل شده است.

بنده در دیدار اخیرم به سردار نقدی گفتم که وضعیت در حال تعلیق است و قول دادند که یک کارهایی بکنند. در آنجا یکسری کارهای پژوهشی شد که بتوانیم در زمینه اخلاق رسانه مسائلی را تدوین کنیم و پیش ببریم که بتوان خروجی‌های مفیدی از آن زمینه گرفت.

** از دوران آقازاده‌ها عبور کردیم

* دادگاه مهدی هاشمی در حال برزگرای است. فکر می کنید این دادگاه می‌تواند آغازی باشد بر پایان سلطه آقازاده‌ها؟

خوشبختانه ما امروز دوره‌ای را گذرانده‌ایم که کسی تصور نمی‌کرد پای آقازاده‌هایی در سطح خانواده آقای هاشمی به دادگاه باز شود اما دیدیم که حتی دختر ایشان مدتی هم در زندان بود. ما از این مرحله‌ای که شما می‌گویید گذشته‌ایم و از آن عبور کرده‌ایم.

** دلم برای رجایی تنگ می‌شود

* شما از اوایل انقلاب در مناصب مختلفی در حوزه های اجرایی و غیراجرایی حضور داشته‌اید، اگر بخواهید به گذشته برگردید دلتان برای کدامیک از دوستانتان بیشتر تنگ می‌شود؟

ایده‌آل ما، شهیدان رجایی و باهنر بودند. بنده توفیق شاگردی آقای رجایی را در دوران دبیرستان داشتم که ایشان معلم ریاضی ما در قزوین بودند و همیشه ایشان را به عنوان سمبل و الگو از نظر آرامش در طوفان‌های زندگی، بردباری، تواضع و متانت می‌شناختم.

ایشان ابتدا معلم بود، بعد کفیل وزارت آموزش و پرورش، بعد وزیر این وزارتخانه، بعد نخست‌وزیر و بعد رئیس‌جمهور شدند. هر چه گذشته، تواضع ایشان هم بیشتر شد.

* موقع انفجار 8 شهریور کجا بودید؟

من وزیر بودم. صبح آن روز به ساختمان ریاست‌جمهوری رفتم ولی احساس کردم یک فضای غمباری بر آنجا حاکم است. احساس کردم چیزی ناراحتم می‌کند.

حس بنده این بود که ترکیب ریاست‌جمهوری رجایی و نخست‌وزیری باهنر می‌توانست مشکلات جمهوری اسلامی را بسیار سریع به سمت حل شدن ببرد.

** تشکیل دولت در مناطق محروم ابتکار رجایی بود

آقای رجایی یک عمر سابقه مبارزاتی داشت و یک شخصیت قرآنی بود که در هر حادثه‌ای زبان حالش را با یک آیه قرآن بیان می‌کرد. آقای باهنر هم شخصیت متین و عمیقی بود. چند جلسه دولتی که ما خدمتشان داشتیم، وزرا دور میز می‌نشستند و هرکدام یک اظهارنظری می‌گفتند. طوفانی از نظرات بود. ایشان با حوصله گوش می‌کرد و در نهایت بهترین جمع‌بندی را داشت و کار را به نتیجه می‌رساند.

آقای رجایی هم واقعاً شخصیت مردمی و دلسوزی بود. می گفت دولت من از چند وزیر تشکیل نشده، بلکه کابینه من تمام مردمند.

تشکیل دولت در مناطق محروم مثل سیستان و بلوچستان از ابتکارات آقای رجایی است. رجایی هیچ وقت برای خودش دربان و حاجب اختیار نکرد.

یک مرتبه در دروه نخست وزیری ایشان، بنده کاری با اقای رجایی داشتم. زنگ زدم به دفترشان اما گفتند ایشان تشریف ندارند. نزدیک غروب بود که تلفن منزلمان زنگ زد و من دیدم آقای رجایی است. یعنی آقای نخست‌وزیر سریع زنگ زدند و گفتند نبوی چه کار داشتی؟ من آن موقع هیچ پستی نداشتم.

هیچگاه او را عصبانی ندیدم. موقعی که بنده در سپاه بودم، آقای –شهید- قندی وزیر پست و تلگراف بود. یکسری مشکلاتی در وزارتخانه توسط کارمندان طاغوتی به وجود آمده بود. آقای رجایی به ذهنش رسید که من بیایم در مخابرات، چون رشته تحصیلی‌ام برق بود. اما یکسری اختلاف نظر بین بنده و اقای قندی وجود داشت. من یک بار این اختلافات را خدمت آقای رجایی منعکس کردم، ایشان با خونسردی گفت ببین آقای نبوی! من هم شما را قبول دارم و هم قندی را، بروید با هم اختلافات‌تان را حل کنید.

منبع