نقد و بررسي نامه هاشمي به رهبر معظم انقلاب

با توجه به اهميت موضوع نامه هاشمي به رهبر معظم انقلاب و بي سابقه بودن اين نوع مكاتبه در اين سطح و همچنين با توجه به محتوا و ادبيات نامه كه مورد اعتراض جدي برخي از علما و گروه هاي سياسي نيز قرار گرفت، نقد و بررسي آن ضروري به نظر مي رسد.

درس‏های تاریخ برای هاشمی، موسوی، رضایی و کروبی

اکنون که کار ماراتن انتخاباتی به پایان رسیده، خوب است بزرگان و میدان‏دیدگان این آزمون، زبان در کام بگیرند و به صدای تاریخ گوش بسپارند که از حلقوم مستضعفان شنیده شد. بر فراز 30 سال تجربه اکنون باید تاریخ انقلاب را برای هم بخوانیم تا به فهمی بین‏الاذهانی از خودمان برسیم. «ما» همان هویت انقلابی ایرانی-اسلامی است. «ما»ی ایرانی در آستانه تحولاتی قرار دارد که دیگر نمی‏توان آزمون کرد و خطا. بزرگان و تجربه مندان عبرت بگیرند که ما اکثر العبر و اقل الاعتبار!

انقلاب سوم مردم ايران آغاز شد

خرداد را بايد " انقلاب سوم " مردم ايران دانست، مردمي كه در آستانه دهه چهارم انقلاب دست به يك جراحي بزرگ زدند تا كالبد نظام را از آفات فساد، تبعيض ، ويژه خواري و بي عدالتي پاك نمايند.

فرار خائنین / چه کسانی چادر به سر قصد فرار از کشور را دارند؟

ما در ایران بارها شاهد فرار خائنین بوده ایم. شاید اولین موج فرار پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که مفسدان اقتصادی دربار پهلوی در فرار خود و سرمایه هایشان، از دیگران پیشتاز گشتند.

نقدينگي، تورم، کسري بودجه در دولت نهم بروایت آمار

الف- تورم در دولت نهم کمتر از تورم در دولتهاي پيشين بوده است

 

دولتهاي قبلي رکوردداران نرخ تورم در کشور مي‌باشند. دولت هاشمي رکورددار نرخ تورم اقتصاد ايران است (تورم 50% سال 74 و تورم 34% سال 73). بعد از هاشمي دولت موسوي با تورم 28.5% در سالهاي 66 و 67 در جايگاه دوم قرار دارد.

 

انتقاد به تورم دولت نهم درحالي است که نرخ تورم در اين دولت در دو سال اول کاهش يافت (از 15% در سال 83 به 12% در سال 84 و 13% در سال 85). سپس در سال 86 افزايش يافت و در سال 87 به 25% رسيد.

 

ب- افزايش حجم نقدينگي يکي از چندين علل تورم بوده است

 

گرچه بخشي از تورم در دولت نهم مربوط به افزايش حجم نقدينگي بوده است، اما در کنار آن، عوامل ديگري نظير تورم وارداتي نيز موثر بوده‌اند. بسياري از صنايع و توليدات کشاورزي ما وابسته به مواد خام وارداتي مي‌باشند. لذا گران شدن واردات مستقيم و غير مستقيم بر افزايش قيمتهاي داخلي موثر است. علاوه بر اين، افزايش مشکوک قيمتها توسط شبکه انحصاري توزيع کالا در کشور، رکود بورس، حس رواني در حرکت به سمت بازار مسکن نيز در ايجاد تورم نقش داشتند.

 

ج- نقدينگي در همين فاصله زماني در دولتهاي قبلي نيز دو برابر شد

 

با بررسي آمار نقدينگي از اول انقلاب تاکنون در مي‌يابيم که نقدينگي هر 2، 3 سال يكبار 2 برابر شده است. حالا چطور شده كه اين افزايش در دوره‌هاي قبل عادي بوده و در دوره آقاي احمدي‌نژاد تبديل به فاجعه شده است!

 

در دوره آقاي هاشمي حجم نقدينگي ظرف دو سال (73 تا 75) از 6 هزار ميليارد تومان به 11 هزار ميليارد افزايش يافت (حدود دو برابر) شد. نقدينگي ظرف سه سال (1377 تا 1380) دو برابر شد. نقدينگي در دولت هشتم نيز طي دوره 1380 تا 1383 تقريبا 2/2 برابر شد. در دولت نهم نيز بعد از سه سال حجم نقدينگي در پايان سال 1386 به رقم 164 هزار ميليارد تومان رسيد يعني كمتر از 4/2 برابر.

 

د- دولت نهم نسبت به پيشينيان عملکرد بهتري در خصوص نقدينگي داشته است

 

حمله به دولت نهم در حالي صورت مي‌گيرد که اين دولت موفق شد تا نرخ رشد نقدينگي را به 16.7% در سال 87 کاهش دهد. دولت نهم نسبت به دولتهاي پيشين عملکرد بهتري در اجراي اهداف برنامه چهارم در زمينه نقدينگي داشته است. هدف برنامه اول توسعه كنترل نقدينگي در سطح 8% بوده است اما در عمل ميزان آن به 28% رسيد. در برنامه دوم توسعه هدف كنترل نقدينگي در سطح 12% بوده است كه عملاًَ ميزان آن به 26% رسيد. تهيه‌كنندگان برنامه متوجه سختي كنترل نقدينگي شدند و ميزان نقدينگي را در اهداف برنامه افزايش دادند و در برنامه سوم آن را 16% تعيين كردند كه در عمل به 29% رسيد. متوسط نقدينگي سالانه در برنامه چهارم 20 درصد تعيين شده بود كه در عمل 26% را نشان مي‌دهد كه البته اين رقم ميانگين است، چرا كه در سال 85 رشد نقدينگي بسيار زياد بود اما در سال 86 و 87 بسيار كاهش يافت.

 

1-2-دولت نهم با تبديل ارزهاي نفتي به ريال، حجم نقدينگي را افزايش داد

دولت نهم با افزايش مخارج و همچنين برداشت بي‌رويه از صندوق ذخيره موجب افزايش حجم نقدينگي شد.

 

پاسخ: افزايش نقدينگي و پايه پولي به سبب بدهي بانکها به بانک مرکزي بود

 

علت اصلي افزايش حجم نقدينگي در دولت نهم نه تبديل ارزهاي نفتي به ريال، بلکه بدهيهاي بانکها به بانک مرکزي مي‌باشد که از طريق پايه پولي موجب افزايش حجم نقدينگي شد.

 

دولت نهم نرخ رشد خالص داراييهاي خارجي در پايه پولي را کاهش داد. اين نرخ نسبت به نرخهاي 600% و 55% دولت خاتمي کاهش يافت و به 18% در سال 86 رسيد. با اين اقدام دولت سهم خالص دارايي‌هاي خارجي در رشد پايه پولي از 51% در سال 85 به 24% در سال 86 رسيد.

 

در واقع كاهش استفاده از منابع ارزي توسط دولت و تحمل بيشتر دولت در تبديل دلارهاي ارزي، بايد رشد پايه پولي و نقدينگي را به شدت کاهش مي‌داد. اما متاسفانه ضعف نظام بانکي باعث شد تا بدهي بانك‌ها به بانك مركزي 150% رشد يافت و سهم اين متغير در رشد پايه پولي در سال 86 حدود 4 برابر شد. گرچه آن بخش از پايه پولي كه معمولا توسط دولت افزايش پيدا مي‌كرد، در سال 86 مهار شده اما در عمل رشد پايه پولي 4 درصد هم بيشتر شد چرا که بدهي بانك‌ها به بانك مركزي افزايش يافت.

 

2- ‌انضباط مالي

2-1- کسري بودجه و وابستگي به نفت در دولت نهم افزايش يافت

 

دولت نهم کسري بودجه زيادي دارد. گرچه واردات زياد موجب شد تا خالص داراييهاي بانک مرکزي افزايش نيابد و حجم نقدينگي نيز در آن حد وحشتناک افزايش نيابد، اما حداقل بي‌انضباطي دولت باعث ‌شد تا اولا موجودي صندوق ذخيره کاهش يابد، ثانيا کسري تراز تجاري ايجاد شود، ثالثا حجم دولت افزايش يابد که بار آن به دوش دولتهاي بعدي مي‌افتد. دولت نهم علارغم شعارها وابستگي بيشتري به پول نفت پيدا کرد.

 

پاسخ:

 

الف- در دولت نهم وابستگي بودجه به نفت کاهش يافت

 

نسبت درآمدهاي نفتي به کل درآمدهاي دولت در دولت نهم بطور مرتب کاهش يافت. اين درحالي است که در دولتهاي خاتمي و هاشمي همواره اين نسبت بسيار بيشتر از دولت نهم بوده است.

 

ب- حجم دولت نهم بطور متوالي کاهش يافت

 

دولتها در ايران همواره با افزايش مخارج جاري روبرو بوده‌اند. اما دولت نهم توانست نرخ رشد پرداختهاي جاري را از 40% در سال 84 به نزديک صفر برساند که در اقتصاد ايران بي‌نظير است. اين اقدام دولت در کنار واگذاريهاي بي‌سابقه شرکتهاي دولتي به بخش خصوصي، پايبندي عملي وي به کاهش يافتن حجم دولت را نشان مي‌دهد.

 

اين در حالي است که دولتهاي قبل در اين زمينه بسيار ضعيف عمل کردند بطوريکه بالاترين نرخ رشد مخارج دولت در کارنامه ايشان ثبت گرديده است (سال 72 هاشمي و سال 81 خاتمي).

 

ج- کسري بودجه دولتهاي پيشين بسيار بيشتر بوده است

 

کسري بودجه محصول ساختار بيمار اقتصاد ايران است که بطور خاص در دولت موسوي و هاشمي پايه‌گذاري شد. ايجاد گسترده شرکتهاي دولتي، استخدام وسيع دولتي و عدم بسترسازي براي اداره مخارج بر اساس ماليات در طي ادوار گذشته باعث شده تا اقتصاد ايران يک اقتصاد دولتي همراه با وابستگي شديد به درآمدهاي نفتي باشد.

 

در دولت موسوي بيش از 50% بودجه دولت با كسري مواجه شد و نرخ رشد کسري بودجه در سال 65 به 120% رسيد. اين نرخ در دولت هاشمي افزايش يافت و در سال 70 به 170% افزايش يافت. دولت هاشمي براي پوشاندن کسري بودجه خود استقراض خارجي کرد و موجب شد تا در سال 74 نرخ رشد پايه پولي به 44% و نرخ رشد حجم نقدينگي به 38% برسد.

 

رکورد نرخ رشد کسري بودجه مربوط به سال 81 در دولت خاتمي است. در اين سال مقدار کسري بودجه به بيش از 20 برابر سال قبلش رسيد. همچنين نرخ کسري بودجه‌ در سال 77 به 400% رسيد. دولت خاتمي با استفاده از تعيين نرخ ارز تلاش کرد تا به نوعي کسري بودجه را پنهان کند. اما اين كار خالص ذخاير ارزي بانك مركزي را افزايش ‌داد و تنها در سال 81 به نرخ رشد بي‌سابقه 600% رساند.

 

د- اصلاح نظام مالياتي اقدام مهم دولت نهم براي درمان اساسي کسري بودجه

 

دولت نهم با بررسي مشکلات اساسي اقتصاد ايران، تصميم گرفت تا با اصلاح نظام مالياتي (ماليات بر ارزش افزوده) براي اولين بار مشکل عدم تامين درآمدهاي مالياتي و وابستگي بودجه به نفت را برطرف کند تا جايي که حداقل مخارج جاري از محل ماليات تامين شود.

 

گرچه دولت نهم نرخ مخارج جاري خود را کاهش داد اما با اين حال تحمل فشار مالي آسيبهاي گسترده خشکسالي‌ به بخش کشاورزي توسط دولت و مصوبات مجلس شوراي اسلامي در الزام دولت به افزايش هزينه‌ها، و تحمل تحريمهاي اقتصادي گسترده خارجي، موجب کسري بودجه شد.

 

2-2- دولت برداشت بي‌رويه از صندوق ذخيره ارزي داشته است

 

دولت نهم با برداشت بي‌رويه از صندوق ذخيره ارزي، آن را خالي کرده است. اين در حالي است که صندوق ذخيره براي کمک به بخش خصوصي ايجاد شده است و دولتها حق برداشت از صندوق را جز در موارد اضطراري ندارند.

 

پاسخ: عملکرد دولت نهم در استفاده از صندوق ذخيره بهتر از دولت پيشين بود

 

مجموع درآمد نفتي كشور طي 8 سال گذشته يعني از زمان تاسيس حساب ذخيره ارزي در سال 79 تا پايان سال 86 85/327 ميليارد دلار بوده كه 5/31% بيش از 103 ميليارد دلار به حساب ذخيره ارزي كشور واريز شده است. در اين زمان 81% از حساب ذخيره ارزي برداشت شده است.

 

 

مقايسه عملكرد دو دولت خاتمي و احمدي نژاد در 3 شاخص:

 

شاخص اول: درصد واريزي به حساب ذخيره ارزي از كل درآمد نفت:

 

دولت خاتمي از ابتداي تاسيس صندوق ذخيره 2/130 ميليارد دلار درآمد نفتي داشته است و 2/23% آن را به عنوان مازاد درآمد نفت به حساب ذخيره ارزي واريز كرده است. دولت احمدي نژاد طي سه سال مورد بررسي 5/197 ميليارد دلار درآمد نفتي داشته و 9/36% آن را به حساب ذخيره ارزي واريز نموده است.

 

بنابراين در شاخص اول عملكرد دولت احمدي نژاد بهتر از دولت خاتمي ارزيابي مي‌شود.

 

 

شاخص دوم: درصد كل برداشت از مجموع منابع حساب ذخيره:

 

در دولت خاتمي از مجموع 3/30 ميليارد دلار كه به حساب ذخيره واريز شد، بيش از 68% آن برداشت شده است. اما از مجموع 83/82 ميليارد دلار منابع واريزي به حساب ذخيره ارزي در دولت احمدي نژاد، بيش از 5/76% آن برداشت شده است. بنابراين طي اين سالها عملكرد دولت خاتمي در شاخص دوم بهتر از دولت احمدي نژاد بوده است.

 

 

شاخص سوم: سهم دولت و بخش خصوصي از برداشتهاي حساب ذخيره :

 

از مجموع مقادير برداشت شده از صندوق ذخيره در دولت خاتمي 54/3 ميليارد دلار يعني 3/17% سهم بخش خصوصي و 7/82% سهم مصارف دولتي بوده است. در دولت نهم سهم بخش خصوصي 3/20% و 36/50 ميليارد دلار يعني 6/79% سهم مصارف دولتي بوده است.

 

بنابر اين در شاخص سوم دولت نهم با اختصاص سهم بيشتري از وجوه برداشت شده به بخش خصوصي و در مقابل سهم کمتر برداشت دولتي، عملکرد بهتري نسبت به دولت خاتمي داشته است.

ناب آقای موسوی حتما می دانید که از خصائص دوران جوانی و دانشجویی روحیه عدالت خواهی و حق طلبی است و مناسبات قدرت و ثروت جایگاهی در نزد آن ندارد. ما جمعی از دانشجویان مقیم لبنان که خارج از کشور تحولات سیاسی منطقه و دنیا را دنبال کرده وبه سرنوشت ایران علاقه مندیم، از شنیدن سخنان جنابعالی در خصوص سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد بسیار متعجب شدیم.

جلسه مشترک میان نمایندگان مهدی کروبی و میرحسین موسوی به منظور هماهنگی درخصوص مناظره امشب میان این دو کاندیدا برگزار شد.

به گزارش رجانیوز، در این جلسه که با حضور عباس عبدی (نماینده کروبی) و علیرضا بهشتی (نماینده موسوی) تشکیل شد، طرفین توافق کردند، سطح بحث از مناظره جدی درباره سوابق این دو کاندیدا و برنامه‌های آنان به نقد وضع موجود و حمله به احمدی‌نژاد اختصاص داده شود.

پس از مناظره جنجالی دکتر احمدی نژاد و مهندس میرحسین موسوی، در حالی که بازتاب های گسترده و متنوعی در جامعه ایجاد نمود، سؤالی در بین زنان فعال در عرصه های اجتماعی پیرامون ادعای آقای میرحسین موسوی در مورد همسرشان، خانم دکتر زهرا رهنورد مبنی بر « ايشان(زهرا رهنورد)مهمترين روشنفکر زن اين کشور هست » بوجود آمده است که جا دارد در مورد آن کمی تأمل نمود.

-1منظور ایشان از روشنفکر چیست؟ آیا نگاه ایشان به روشنفکر بودن، همان نگاه اصلاح طلبان در دوران هشت ساله اصلاح طلبی است که در آن بسیاری از مبانی شرعی و اسلامی زیر سؤال رفت و یا منظورشان از روشنفکر دینی نگاهی است که امام خمینی(قدس سره) و مقام معظم رهبری(مدظله) در مورد بحث «روشنفکری» دارند؟ بهتر است که ایشان پیرامون این مسأله بیشتر توضیح دهند.

-2منظور ایشان از زن روشنفکر چیست؟ یعنی آیا تفاوتی بین زن روشنفکر یا مرد روشنفکر در نوع دیدگاه و تفکرات وجود دارد؟ آیا تفاوت جنسیتی تأثیری در مصادیق روشنفکری دارد یا خیر؟


-3
آیا حضور زهرا رهنورد در اجتماع و مسائل سیاسی منافاتی با مسائل شرعی دارد یا خیر؟ اصولا این که ایشان در مناظره با دکتر احمدی نژاد بیان داشتند که :« ايشان جلوي بنده عکس خانم بنده را مي گيرد که اين را اينجوري کردن اينجوري کردن...» به چه معناست؟ آیا صرفا یک حرکت عوام فریبانه برای تحریک احساسات عاطفی و مذهبی مردم می باشد و یا واقعا نشأت گرفته از یک اعتقاد است؟ اگر حرکتی عوام فریبانه است که سخنی باقی نمی ماند اما اگر از روی واقعیت است از ایشان سؤال می کنیم چطور است که شما، خانم رهنورد را با خود درتمام سخنرانی ها به همراه برده و کنار خویش می نشانید و از چندین زاویه اعضای ستادتان از شما و خانم تان فیلم برداری کرده و فیلم ها را منتشر می نمایند، در تمامی عکس های تبلیغاتی ستادتان از ایشان استفاده می کنید، خودتان، ایشان و آقای خاتمی با هم عکس می گیرید و در سطح وسیع در کشور پخش می کنید، اجازه می دهید سایت های مختلف خبری و روزنامه ها با ایشان مصاحبه کرده و عکس ایشان را منتشر نمایند و... اما حال در این مناظره که جناب آقای احمدی نژاد در مورد مدرک ایشان، و عمل خلاف قانون در تحصیل این مدارک از جانب همسرتان سؤال می کنند به فرافکنی و تحریک احساسات مردم می پردازید در حالی که هم شما و هم خانم رهنورد ادعای قانون مداری داشته و برای قانون مداری در کشور احساس خطر می کنید!! 

-4شما بر چه مبنایی ادعا می کنید که همسرتان مهم ترین روشنفکر زن کشور است؟ چه کسانی چنین ادعایی را می پذیرند؟ آیا چون همسر شما هستند و شما هم کاندیدای ریاست جمهوری هستید ایشان دارای چنین صفتی می شوند؟ آیا نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی، زنان شاغل در پست های کشوری، نویسندگان و فرهیختگان زن کشور و حتی عموم زنان جامعه چنین ادعایی را می پذیرند؟

-5شما که احساس خطر برای قانون مداری و حاکم شدن دیکتاتوری در کشور می کنید، آیا با چنین ادعایی دچار تناقض گویی نشده اید؟ آیا این ادعا می تواند برگرفته از امری غیر از خوی دیکتاتوری باشد؟ این که کسی از یک طرف ادعا کند همسر بنده روشنفکرترین زن کشور است و از طرف دیگر کلیه اقدامات دولت را غلط و ناصحیح پنداشته و اعلام کند که برای نجات کشور!! به صحنه آمده است، اما در عین حال جوابگوی سوالاتی پیرامون مشکلات دوران نخست وزیری خویش نبوده و در برابر سوالی که پیرامون علت سکوت ایشان در دوره های گذشته و در وقایعی مانند حادثه 18 تیر و کوی دانشگاه پرسیده شده، حاضر به پاسخ گویی نباشد، می تواند پیامی غیر از رفتار دیکتاتور مآبانه شما داشته باشد؟

-6به نظر شما به صحنه آوردن خانم دکتر رهنورد، نوعی استفاده تبلیغاتی از جنس زن در جامعه نمی باشد؟ البته این مسأله نکته ای نیست که از جانب ما بیان شده باشد، بلکه بسیاری از نشریات خارجی و غربی، با تشبیه خانم رهنورد به میشل اوباما با تفصیلات فراوان به بیان این نکته پرداخته اند. آیا شما هم به استفاده از جایگاه زنان در تبلیغات انتخابات اعتقاد دارید؟ به نظر شما استفاده از چنین جایگاهی تحقیر هویت زن در جامعه نیست؟ بهتر نبود که خودتان به تنهایی بار تبلیغات انتخاباتی را بر عهده می گرفتید و اگر به ریاست جمهوری می رسیدید با اعطای پست های مهم و کلیدی مانند وزارتخانه به زنان مدیر و شایسته، به اعتلای جایگاه زنان در جامعه کمک می کردید؟


به هر حال به نظر می رسد، باید به شبهاتی که پیرامون قانون گریزی همسرتان مطرح است به صورت شفاف پاسخ داده و درصدد رفع آن بربیایید و نه این که با فرافکنی و بازی با احساسات عمومی، بر فضای شبهه ناک موضوع بیافزایید!

البته ما بسیار علاقه مند هستیم که شما با توجه به وجود چنین شبهه ها و سؤالاتی، با پاسخ گویی صحیح و منطقی، دغدغه های ایجاد شده برای جامعه بانوان کشور را پاسخ داده و بر شفافیت فضای انتخاباتی کشور بیافزایید.

منبع : پایگاه خبری تحلیلی نهال نیوز- به قلم محمد بروجردی

من بارها اعلام كرده‌ام كه با هيچ كس در هر مرتبه اي كه باشد عقد اخوت نبسته‌‌ام. چهار‌چوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب‌الله اصل خدشه‌ ناپذير سياست‌جمهوري اسلامي است.

 

 

*اگر سرجاي خودشان ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي‌كنيم

 

"من بايد با كمال تاسف عرض كنم كه يك اشتباه دولت‌ها و ملت هاي اسلام و خصوصا دولت ها و ملت‌هاي عرب كردند و يك اشتباه هم درايران ما كرديم... و اما اشتباهي كه ما كرديم اين بود كه به طور انقلابي عمل نكرديم و مهلت داديم به اين قشرهاي فاسد. و دولت انقلابي و ارتش انقلابي و پاسداران انقلابي، هيچ يك از اينها عمل انقلابي نكردند و انقلابي نبودند.

اگر ما از روز اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابي عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيفل كرده بوديم و روساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزب‌هاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و روساي آنها را به سزاي خودشان رسانده بوديم و چوبه‌هاي دار را در ميدانهاي بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمت‌ها پيش نمي‌آمد. من از پيشگاه خداي متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مي‌خواهم، خطاي خودمان را عذر مي‌خواهم. ما مردمي انقلابي نبوديم، دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست، پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم، اجازه نمي‌داديم اينهااظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي‌كرديم. تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام مي‌كرديم، يك حزب و آن "حزب الله "، حزب مستضعفين ، و من توبه مي‌كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي‌كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خودشان ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي‌كنيم. مولاي ما اميرالمومنين - سلام الله عليه - آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفين آن طور بود، با مستكبرين و با كساني كه توطئه مي‌كنند - شمشير را - مي‌كشت، هفتصد نفر را در يك روز - چنان كه نقل مي‌كنند - از يهود بني قريظه كه نظير اسراييل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند، از دم شمشير گذراند. "

 

*مسامحه نكنيد، برويد توطئه گرها را سركوب كنيد

 

"خداي تبارك و تعالي در موضع عفو و رحمت، رحيم است و در موضع انتقام، انتقامجو. امام مسلمين هم اين طور بود، در موقع رحمت، رحمت و در موقع انتقام، انتقام. ما نمي‌ترسيم از اين كه در روزنامه هاي سابق، در روزنامه‌هاي خارج از ايران براي ما چيزي بنويسند ما نمي‌خواهيم وجاهت در ايران، در اسلام، در خارج از كشور پيدا بكنيم، ما مي‌خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد؛ "اشداء علي الكفار رحماء بينهم " اين توطئه گرها در صف كفار واقع هستند، اين توطئه‌گرها در كردستان و غير آن در صف كفار هستند. با آنها بايد با شدت رفتار كرد. دولت با شدت رفتار كند، ژاندارمري با شدت رفتار كند، ارتش با شدت رفتار كند. اگر با شدت رفتار نكنند، ما با آنها با شدت رفتار مي‌كنيم. ما با خود همين‌ها اگر مسامحه بكنند، با شدت رفتار مي‌كنيم. مسامحه حدودي دارد، جلب وجاهد حدودي دارد. مصالح مسلمين را نمي‌گذارند به اين امور از بين برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتي كه بر ضد مسير ملت است و توطئه گر است تمام را توقيف كند و نويسندگان آنها ار دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند. موظف است كساني كه توطئه مي‌كنند و اسم حزب روي خودشان مي‌گذارند، روساي آنها را بخواهد و آنها را محاكمه كند. ما باز تا چندي مهلت مي‌دهيم به اين قشرهاي فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعديل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه ها برندارند، خدا مي‌داند انقلابي عمل مي‌كنم. مي‌آيم تهران و رؤسايي كه مسامحه مي‌كنند، با آنها انقلابي عمل مي‌كنم. قشرهايي از ارتش كه اطاعت از بالاتر‌ها نمي‌كنند و امر آنها را اطاعت نمي‌كنند، بايد بدانند كه من با آنها اگر آمدم، انقلابي عمل مي‌كنم. عذرها را كنار بگذاريد، برويد فاسدها را سركوبي كنيد، برويد توطئه‌گرها را سركوبي كنيد، مسامحه نكنيد. دولت مسامحه نكند، ارتش مسامحه نكند، ژاندارمري مسامحه نكند، پاسداران مسامحه نكنند.

 

*اسلام با توطئه‌گرها با شدت رفتار مي‌كند

 

" حضرت امير وقتي كه مواجه مي‌شود با لشكر معاويه، كه از كفار هم بدتر بودند، با خوارج كه آنها هم به همين طور بودند، با كمال شدت، بعد از اين كه مي‌ديد هدايت نمي‌شوند... با كمال قدرت تا آخر مي‌كوبيد. خوارج را همچو سركوب كرد كه از آنها چند نفري توانستند فرار كنند و خوارج هم همانها بودند كه بعد هم توطئه كردند و حضرت امير را به شهادت رساندند.

اسلام با كمال رأفت، با كمال رحمت با همه طبقات رفتار مي‌كند و همين رحمتش هدايتي است كه مي‌خواهد همه قشرهاي عالم به سعادت برسند لكن با توطئه‌گرها با شدت رفتار مي‌كند و بايد هم اين طور باشد. و شما هم كه سرباز اسلام هستيد و من اميدوارم كه شما را در طومار امام زمان ـ سلام‌الله عليه ـ ثبت كنند اسم‌هايتان را، بايد وضعتان همان باشد، سرمشق همان باشد كه اسلام طرح كرده است كه خودتان با هم دوست، رفيق، با همه قشرها رفيق و رحيم باشيد، در مقابل دشمن قوي و مصمم و كوبنده.

 

*شمشير اميرالمؤمنين (ع) براي سركوب توطئه‌گران بود

 

" پيغمبر بزرگ اسلام با يك دست قرآن را داشت و با دست ديگر شمشير، براي سركوبي خيانت‌كاران و قرآن براي هدايت. آنها كه قابل هدايت بودند، قرآن راهنماي آنها بود و آنهايي كه هدايت نمي‌شدند و توطئه‌گر بودند، شمشير بر سرآنها... اسلام دين خون است براي فجار و دين هدايت است براي مردم ديگر. اولياء ما بي‌هراس خون دادند و بي‌هراس در جنگ‌هاي خونين وارد بودند. امير‌المومنين ـ سلام‌الله عليه ـ آن موجود يگانه در عين حالي كه نهج‌البلاغه براي هدايت داشت، شمشير براي آنهايي كه توطئه‌گر بودند... برادران كردستاني من! عزيزان من! كساني كه گول خورديد از اين سران خود فروخته! برگرديد به اسلام. اسلام عفو دارد. اسلام براي همه است. اسلام باب رحمت است. برگرديد به دامن اسلام، دست برداريد از اين حزب‌ها، از اين گروه‌هاي فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مي‌فرمايد و با خائن‌ها با خشونت. خائنان را سركوب مي‌كند با شمشير، با اسلحه و به شما رحمت مي‌كند و با شما مدارا مي‌كند. باب رحمت باز است. باب عفو باز است. بياييد به باب رحمت حق، گول نخوريد از اين خائنان، از اين منافقان... اينهايي كه با قلم دارند بر ضد ملت قلم‌فرسايي مي‌كنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام مي‌كنند و اسلحه را به روي ملت كرد عزيز ما كشيده‌اند، اينها سركوب خواهند شد. خداي تبارك و تعالي در باب مؤمنين مي‌فرمايد: " اشداء علي الكفار رحماء بينهم " نسبت به توطئه‌گرها، نسبت به كفار كه توطئه‌گرها هم از آن صف هستند و سران اين احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء، با شدت، با مشت گره كرده، به دستور اسلام با شدت عمل مي‌كنيم و با ملت رحماء، رحيم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستيم.

 

*اين لباس شريف است، نبايد تن هر كسي باشد

 

حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌حميد روحاني: بزرگترين مانع بر سر راه پديد آوردن جريان‌هاي موازي ( با نهضت امام خميني(ره) ) براي رژيم شاه اين بود كه مي ديد روحانياني كه كوچكترين وابستگي به مراكز دولتي داشته باشند نه تنها در ميان ملت ايران پايگاهي نمي‌توانند به دست بياورند و هيچ مسلماني آنان را به عنوان پيشوايان ديني نخواهد پذيرفت، بلكه حتي زندگي شخصي آنان نيز در خطر قرار خواهد گرفت و رژيم شاه بايستي بودجه‌اي كلان و نيرويي فراوان را ويژه نگهباني و مراقبت از آنان سازد، بدون اينكه كوچكترين سودي بتواند از ناحيه آنان به دست آورد، به ويژه آنكه امام در درس حكومت اسلامي، در نجف اشرف، از جوانان مسلمان و غيور خواسته بود كه عمامه اين گونه آخوندها را از سرشان بردارند.

امام در پيام خود رسماً اعلام كرد: " مردم موظف هستند، جوان‌هاي غيور ما در ايران موظف هستند كه نگذارند اين نوع آخوندها، معمم در جوامع ظاهر شوند. لازم نيست آنها را خيلي كتك بزنند، لكن عمامه‌شان را بردارند، نگذارند با عمامه در بين مردم بيايند. اين لباس شريف است نبايد تن هر كسي باشد. "

 

* " نهضت به اصطلاح آزادي " صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانون‌گذاري با قضايي را ندارد

 

بسم‌الله الرحمن الرحيم

" جناب حجت‌الاسلام آقاي محتشمي، وزير محترم كشور ـ ايده‌الله تعالي ـ در موضوع نهضت به اصطلاح آزادي، مسايل فراواني است كه بررسي آن محتاج به وقت زياد است. آنچه بايد اجمالا گفت آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي‌دهد كه نهضت به اصطلاح‌ آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است كه شايد آمريكاي جهانخوار را ـ كه هر چه بدبختي ملت مظلوم ايران و ساير ملت‌هاي تحت سلطه او دارند از ستمكاري اوست ـ بهتر از شوروي ملحد مي‌دانند و اين از اشتباهات آنهاست. در هر صورت به حسب اين پرونده‌هاي قطور و نيز ملاقات‌هاي مكرر اعضاي نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم از انحرافات آنها، كه اگر خداي متعال عنايت نفرموده بود و مدتي در حكومت موقت باقي مانده بودند، ملت‌هاي مظلوم، به ويژه ملت عزيز ما اكنون در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا مي‌زدند و اسلام عزيز چنان سيلي از اين ستمكاران مي‌خورد كه قرن‌ها سربلند نمي‌كرد و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادي، صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانون‌گذاري با قضايي را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بي‌مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تأويل‌هاي جاهلانه، موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهك‌هاي ديگر، حتي منافقين ـ اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان ـ بيشتر و بالاتر است. نهضت آزادي و افراد آن از اسلام اطلاعي ندارند و با فقه اسلامي آشنا نيستند، از اين جهت گفتارها و نوشتارهاي آنها كه منتشر كرده‌اند مستلزم آن استكه دستورات حضرت مولي‌الموالي امير‌المومنين(ع) را در نصب ولات و اجراي تعزيرات حكومتي كه گاهي برخلاف احكام اوليه و ثانويه اسلام است بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را ـ نعوذ‌بالله ـ تخطئه، بلكه مرتد بدانند و يا آن كه همه اين امور را از وحي الهي بدانند كه آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتيجه آن كه نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن، چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بي‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مي‌گردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند.

والسلام علي من اتبع الهدي. توفيق جناب عالي را از خداند تعالي خواستارم.

 

*توهين‌كننده محكوم به اعدام است

 

" آقاي محمد هاشمي، مدير عامل صدا و سيماي جمهوري اسلامي

با كمال تأسف و تأثر، روز گذشته ( روز شنبه 8 بهمن) از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج مي‌گردد و دست‌اندركاران آن تعزير خواهند شد. در صورتي كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است، بلاشك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدي مسوولين بالاي صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامي زمينه‌ها قوه قضائيه اقدام نمايد.

 

*اگر توطئه زياد شد، با مشت خنثي مي‌كنيم

 

ملت ما راه خود را يافته است، ما از اين دسيسه‌ها نمي‌ترسيم. من به شما ملت ايران سفارش مي‌كنم كه اگر در روزنامه‌اي، در مطبوعاتي، در جاي ديگري به من سب بكنند، فحش بدهند كسي حق ندارد كه يك كلمه بگويد. من تحريم كردم بر شما جوابگويي را، براي اين كه توطئه است توطئه‌ها را با سكوت خنثي كنيد و اگر چنانچه توطئه زياد شد، با مشت خنثي مي‌كنيم.

 

*دولت و مردم مكلف به جلوگيري از انحرافات فرهنگي هستند

 

" اكنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده و رييس‌جمهور و رؤساي جمهور ما بعد و به شوراي نگهبان و شوراي قضايي و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاه‌هاي خبري و مطبوعات و مجله‌ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي‌شود، از نظر اسلام وعقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني‌ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسؤول مي‌باشند، و مردم و جوانان حزب‌اللهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند، به دستگاه‌هاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند، خودشان مكلف به جلوگيري هستند. خداوند تعالي مددكار همه باشد.

 

*اساتيد منحرف را از خود و كلاس خود طرد كنند

 

" توصيه اين جانب آن است كه نسل حاضر و اينه غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز... از نقشه‌ها و توطئه‌هاي دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن كه فرد يا افرادي را ديدند كه با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند و اگر تأثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارند توطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آسناني مي‌توان گرفت و مخصوصا اگر در اساتيد كسي پيدا شد كه مي‌خواهد انحراف ايجاد كند او را ارشاد و اگر نشد از خود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم ديني است و توطئه‌ها در دانشگاه‌ها از عمق ويژه‌اي برخوردار است و هر قشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئه باشند.

 

*با احساس اولين قدم نفوذي به مقابله برخيزند

 

" هر كس به مقدار توانش و حيطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و ميهن باشد و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب يا شرق‌زدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيري نمايند و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاي اسلامي كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين‌المللي هستند با تدريج و ظرافت در كشور ما و كشورهاي اسلامي ديگر رخنه و با دست افراد خود ملت‌ها، كشورها را به دام استثمار مي‌كشانند. بايد با هوشياري مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذي به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار و نگهدار باشد.

 

*مجلس اعتبارنامه عناصر منحرف را رد كند

 

از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين عصر و عصرهاي آينده مي‌خواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند و نگذارند حتي يك عنصر خراب كار و وابسته به مجلس راه يابد.

 

*كسي را كه به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و در صورت تخلف، استيضاح نماييد

 

سياست نه شرقي و نه غربي را در تمام زمينه‌هاي داخلي و روابط‌خارجي حفظ كنيد و كسي را كه خداي نخواسته به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و اگر نپذيرفت، او را منزوي نماييد و اگر در وزارتخانه‌ها و نهادهاي ديگر كشور چنين گرايشي باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است، اول هدايت و در صورت تخلف، استيضاح نماييد كه وجود چنين عناصر توطئه‌گر در رأس امور يا در قطب‌هاي حساس، موجب تباهي كشور خواهد شد.

 

*نگذاريد اين مدعيان بي‌هنر امروز و قاعدين كوته‌نظر ديروز به صحنه‌ها برگردند

 

" آري، ديروز روز امتحان الهي بود كه گذشت و فردا امتحان ديگري است كه پيش مي‌آيد و همه ما نيز روز محاسبه بزرگتري را در پيش رو داريم، آنهايي كه در اين چند سال مبارزه و جنگ، به هر دليلي از اداي اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده‌اند، مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته‌اند و خسارت و زيان و ضرر بزرگي كرده‌اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد، كه من مجددا به همه مردم و مسئوولين عرض مي‌كنم كه حساب اين گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند اين مدعيان بي‌هنر امروز و قاعدين كوته‌نظر ديروز به صحنه‌ها برگردند. من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي‌كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد، نگذاريد پيش‌كسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند.

 

*ان‌شاء‌الله ملت عزيز ما با بصيرت و هشياري جواب همه فتنه‌ها را خواهد داد

 

چه بسا آنهايي كه تا ديروز در برابر اين نظام جبهه‌گيري كرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حكومت جمهوري اسلامي ايران از صلح و صلح‌طلبي به ظاهر دم مي‌زدند، امروز نيز با همان هدف، سخنان فريبنده ديگري را مطرح نمايند و جيره‌خواران استكبار، همان‌ها كه تا ديروز در زير نقاب دروغين صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو كرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملي‌گراهاي بي‌فرهنگ براي از بين بردن خون شهداي عزيز و نابودي عزت و افتخار مردم تبليغات مسموم خويش را آغاز نمايند كه ان‌شاء‌الله ملت عزيز ما با بصيرت و هشياري جواب همه فتنه‌ها را خواهد داد.

 

*كساني كه از منافقين و ليبرال‌ها دفاع مي‌كنند، پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند

 

" من بارها اعلام كرده‌ام كه با هيچ كس در هر مربته‌اي كه باشد عقد اخوت نبسته‌‌ام. چهار‌چوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب‌الله اصل خدشه‌ ناپذير سياست‌جمهوري اسلامي است. ما بايد مدافع افرادي باشيم كه منافقين سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بريدند. ما بايد دشمن سرسخت كساني باشيم كه پرونده‌هاي همكاري آنان با آمريكا از لانه جاسوسي بيرون آمد. ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ كساني كه از منافقين و ليبرال‌ها دفاع مي‌كنند، پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه بلند‌گوي ديگران شده‌اند، از اين حركات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هيچ گونه گذشتي طر خواهند كرد.

 

*گلوله حيله و مقدس مأبي و تحجر و گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي، هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مي‌سوخت و مي‌دريد

 

" روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجر‌گرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‌هاي علميه هستند افرادي كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدي فعاليت دارند. امروز عده‌اي با ژست تقدس مأبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مي‌زنند كه گويي وظيفه‌اي غير از اين ندارند. خطر تحجر‌گرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‌هاي عمليه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‌اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند، اينها مروج اسلام آمريكايي‌اند و دشمن رسول‌(ع) آيا در مقابل اين افعي‌ها، نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟

استكبار وقتي كه از نابودي مطلق روحانيت و حوزه‌ها مأيوس شد، دو راه را براي ضربه زدن انتخاب نمود. يكي راه ارعاب و زور، ديگري راه خدعه و نفوذ، در قرن معاصر وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راه‌هاي نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت، القاي شعار " جدايي دين از سياست " است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‌اي كارگر شده است، تا جايي كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگي به اجانب را به همراه مي‌آرود. يقينا رحانيون مجاهد، از نفوذ، بيشتر زخم برداشته‌اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگي و افتراء بي‌ديني را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز، ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاري‌تر از اغيار بوده و هست.

در شروع مبارزات اسلامي اگر مي‌خواستي بگويي شاه خائن است، بلافاصله جواب مي‌شنيدي كه شاه شيعه است! عده‌اي مقدس نماي واپس‌گرا همه چيز را حرام مي‌دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقبال آنها قدم علم كند. خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است. وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد، و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد، حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افرادف روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاي وجودش ببارد و الا عالم سياس و روحاني كاردان و زيرك، كاسه‌اي زير نيم‌كاسه داشت؛ و اين از مسايل راي ج حوزه‌ها بود كه هر كس كج راه مي‌رفت متدين‌تر بود. ياد‌گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شركت به شما مي‌رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خرد‌سالم ـ مرحوم مصطفي ـ از كوزه‌اي آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند! چرا كه من فلسفه مي‌گفتم.

ترديدي ندارم اگر همين روند ادامه مي‌يافت، وضع روحانيت و حوزه‌ها، وضع كليساهاي قرون وسطي مي‌شد، كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعي حوزه‌ها را حفظ نمود. علماي دين‌باور در همين حوزه‌ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلامي‌مان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفكر آميخته‌اند، و بايد مراقب بود كه تفكر جدايي دين از سياست، از لايحه‌هاي تفكر اهل جمود، به طلاي جوان سرايت نكند و يكي از مسايلي كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و ساده‌لوحان بي‌سواد، عده‌اي كمر همت بسته‌اند و براي نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‌اند.

اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس نماها از ميدان به در مي‌رفت. ترويج تفكر " شاه سايه خداست "، و يا "‌با گوشت و پوست نمي‌توان در مقابل توپ و تانك ايستاد " و اين كه " ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم " و يا " جواب خون مقتولين را چه كسي مي‌دهد؟ " و از همه شكننده‌تر، شعار گمراه كننده " حكومت قبل از ظهور امام زمان ـ عليه‌الاسلام ـ باطل است " و هزاران ان قلت ديگر، مشكلات بزرگ و جان فرسايي بودند كه نمي‌شد با نصيحت و مبارزه منفي و تبليغات جلوي آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند وسيله‌اش را آماده نمود. علماء و روحانيت متعهد سينه را براي مقابله با هر تير زهرآگيني كه به طرف اسلام شليك مي‌شود آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراي پانزده خرداد رقم خورد.

در پانزده خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود، كه اگر تنها اين بود مقابله را اسان مي‌نمود؛ بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي، گلوله حيله و مقدس مأبي و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مي‌سوخت و مي‌دريد. در آن زمان روزي نبود كه حادثه‌اي نباشد، ايادي پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت‌ها متوسل شدند حتي نسبت " تارك‌الصلاه " و " كمونيست " و " عامل انگليس " به افرادي كه هدايت مبارزه با به عهده داشتند مي‌دادند.

واقعاً روحانيت اصيل و تنهايي و اسارت خون مي‌گريست، كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي مي‌خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‌اي روحاني مقدس نماي ناآگاه، يا بازي خورده و عده‌اي وابسته كه چهره‌شان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مي‌نمودند.

 

*آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني ما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است

 

" آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير‌المؤمنين(ع) كه در تاريخ روشن است.

بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولي طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مأبي و دين فروشي عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست‌بازان امروز شده‌اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمي‌دادند، پشتيباني كساني شدند كه تا براندازي نظام و كودتا جلو رفته بودند...

دسته‌اي ديگر از روحاني نماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي‌دانستند و سر به آستانه دربار مي‌ساييدند، يك مرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي‌شعور مي‌گفتند: دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي‌گويند: مسئوولين نظام كمونيست شده‌اند!، تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ را مفيد و راه‌گشا مي‌دانستند، امروز از اين كه در گوشه‌اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئوولين نيست رخ دهد، فرياد " وااسلاما " سرمي‌دهند! ديروز حجتيه‌اي‌ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده‌‌اند! ولايتي‌هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود، آبروي اسلام و مسلمين را ريخته‌اند در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‌اند و عنوان ولايت، برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‌خورند!

راستي اتهام آمريكايي و روسي والتقاطي، اتهام حلال كردن حرام‌ها و حرام كردن حلال‌ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر مي‌شود؟ از آدم‌هاي لامذهب يا از مقدس نماهاي متحجر و بي شعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن‌ها و كنايه‌ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است.

همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگان و در فرهنگ حوزه‌هاست و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است. از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراي حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‌اي به دست دشمنان كار آساني نيست. با اين كه در كشور ما در اجراي عدالت بين روحاني و غير آن امتياز نيست، ولي وقتي با متخلفي از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعي و قانوني و جدي مي‌شود، فوراً باندها فرياد مي‌زنند كه چه نشسته‌ايد، جمهوري اسلامي مي‌خواهد آبروي روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسي متسحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مي‌كنند كه نظام به روحانيت امتياز بي‌جا مي‌دهد.

مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين، از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفريني و تبليغات، اذهان را نسبت به رحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازي براي هيچ كس قايل نيست و خدا مي‌داند كه شخصاًً براي خود ذره‌اي مصونيت و حق و امتياز قايل نيستم. اگر تخلفي از من هم سر زند مهياي مواخذه‌ام.

 

*تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‌ها بيفتد

 

" من به طلاب عزيز هشدار مي‌دهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس مأب‌ها باشند، از تجربه تلخ روي كارآمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده‌اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دل‌سوزي‌هاي بي‌مورد و ساده‌انديشي‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌هاي كليدي و سرنوشت‌ساز نظام شود.

من امروز بعد از 10 سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچون گذشته اعتراف مي‌كنم كه بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه كشور به گروهي كه عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته‌اند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن به راحتي از ميان نمي‌رود، گرچه در آن موقع هم من شخصا ميال به روي كارآمدن آنان نبودم ولي با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و حركت به سوي آمريكاي جهانخوار قناعت نمي‌كنند در حالي كه در كارهاي ديگر نيز جز حرف و ادعا هنري ندارند. امروز هيچ تأسفي نمي‌خورديم كه آنان در كنار ما نيستند، چرا كه از اول هم نبوده‌اند.

انقلاب به هيچ گروهي بدهكاري ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروه‌ها و ليبرال‌ها مي‌خوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن همه كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبكاري آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد؟ چرا جنگ كرديد؟ چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جاري مي‌كنيد؟ چرا شعار نه شرقي و نه غبي داده‌‌ايد؟ چرا لانه جاسوسي را اشغال كرده‌ايم و صدها چراي ديگر.

و نكته مهم در اين رابطه اين كه نبايد تحت تاثير ترحم‌هاي بي‌جا و بي‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متخلفين نظام، به گونه‌اي تبليغ كنيم كه اجكام خدا و حدود الهي زير سوال بروند. من بعضي از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمي‌دانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مي‌برند، من به آنهايي كه دستشان به راديو، تلويزيون و مطبوعات مي‌رسد و چه بسا حرف‌هاي ديگران را مي‌زنند صريحا اعلام مي‌كنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‌ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين، اسلام اين مردم بي‌پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادي آمريكا و شوروي را در تمام زمينه‌ها كوتاه مي‌كنم و اطمينان كامل دارم كه تمامي مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامي خود هستند، كه علاوه بر ده‌ها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگي خود، امسال نيز در راهپيمايي 22 بهمن، حقيقت آمادگي كامل خويش را به جهانيان نشان دادند و واقعا دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تا كجا حاضر به فداكاري‌اند.

من در اين جا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مي‌دانم كه زبان به وصف و تقدير از آنان بگشايم. خداوند پاداش عظيم اين همه اخلاص و رشد و بندگي را خواهد داد، ولي به آنان كه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به رويگرداني از اصول و انقلاب و روحانيت مي‌كنند، سفارش و نصيحت مي‌كنم كه در گفتار و كلمات و نوشته‌ها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشت‌ها و تصورات نابه‌جاي خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند.

مساله ديگر اين كه، امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابي به سود كيست؟ دشمنان از ديرباز براي اختلاف افكني ميان روحانيون آماده شده‌اند. غفلت از آن، همه چيز را بر باد مي‌دهد. حال اختلاف به هر شكلي باشد، بدبيني شديد نسبت به مسئولين بالا باشدف يا مرزبندي فقه سنتي و پويا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند، نمي‌توان پيش‌بيني نمود كه موفقيت از آن كيست و اگر بر فرض محال حاكميت فكري از آن روحاني نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلاب، جواب خدا و مردم را چه مي‌دهد.

ان شاء‌الله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابي اختلافي نيست، اگر باشد بر سرچيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقه‌ها؟ آيا مدرسين محترم، كه ستون محكم انقلاب در حوزه‌هاي علميه بوده‌اند، نعوذ‌بالل به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده‌اند؟ مگر همان‌ها نبودند كه در كوران مبارزه، حكم به غيرقانوني بودن سلطنت دادند؟ مگر همان‌ها نبودند كه وقتي يك روحاني به ظاهر در منصب مرجعيت، از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفي كردند/ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيباني ننمودند؟

اگر خداي ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويي جاي آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادي استكبار، روحاني‌ نماهايي را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، يا فرد ديگر را در حوزه‌ها حاكم نمي‌كنند؟ و يا آنها كه در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خورده‌اند و نه از شهادت عزيزان متاثر شده‌اند و با خيالي راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‌اند، مي‌توانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامي باشند؟ راستي شكست هر جناحي از علما و طلاب انقلابي و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزي چه جناحي و چه جرياني را تضمين مي‌كند؟ جناحي كه پيروز شود يقينا روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاما به روحانيت رو آورد، راستي به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مي‌رود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلي كوبنده است.

وقتي نيروهاي مومن به انقلاب حتي به اسم فقه سنتي و فقه پويا به مرز جبهه‌بندي برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه‌بندي نهايتا معارضه پيش مي آورد.

هر جناح براي حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعاري انتخاب مي‌كند، يكي متهم به طرفداراي از سرمايه‌داري و ديگر متهم به التقاطي مي‌شود كه من براي حفظ اعتدال جناح‌ها هميشه تذكرات تلخ و شيريني داده‌ام، چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مي‌دانم. البته هيچ‌گاه نگران مباحثات تند طلبگي در فروع و اصول فقه نبوده‌ام. ولي نگران تقابل و تعارض جناح‌هاي مومن به انقلابم، كه مبادا منتهي به تقويت جناح رفاه طلب، بي‌درد و نق بزن گردد. نتيجه مي‌گيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابر قدرت‌ها و نوكرانشان مسايل را به نفع خود خاتمه مي‌دهند.

جامعه مدرسين بايد طلاب عزيز، انقلابي و زحمت كشيده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتما با آنان جلسه بگذارند و از طرح‌ها و نظريات آنان استقبال نمايند و طلاب انقلابي هم مدرسين عزيز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با ديده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طيف بي‌عرضه و فرصت طلب و نق بزن يد واحده باشند و خود را براي ايثار و شهادت در راه هدايت مردم آماده‌تر كنند. حال جامعه و مردم طالب حقيقت باشند مثل زمان ما كه حقا مردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مي‌كنيم وفادار به روحانيت بوده و خواهند بود يا نباشند مثل زمان معصومين (ع).

اما مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعا تبليغاتي كه عليه روحانيت انجام مي‌پذيرد به منظور نابودي روحانيت انقلاب است، ايادي شيطان در تنگناها و سختي‌ها به سراغ مردم مي‌روند كه بگويند روحانيت مسبب مشكلات و نارسايي‌هاست. آن هم كدام روحاني، روحاني بي‌درد و بي‌مسئوليت، نه، بلكه روحانيتي كه در همه حوادث جلوتر از ديگران در معرض خطر بوده است.و

كسي مدعي آن نيست كه مردم و پابرهنه‌ها مشكلي ندارند و همه امكانات در اختيار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مي‌شود و كمبودها و نيازها رخ مي‌نمايد، ولي من با يقين شهادت مي‌دهم كه اگر افرادي غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمريكا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامي و انقلابي چيزي برايمان نمانده بود. لازم به يادآوري است كه ذكر شمه‌اي از وقايع انقلاب و روحانيت به معناي آن نيست كه طلاب و روحانيون عزيز در فرداي اين نوشته حركت تند و انقلابي بنمايند، بلكه هدف علم و آگاهي به نكته‌هاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمين‌گاه‌ها را بهتر بشناسند.

جمعی از فعالان حقوقی و سیاسی با اشاره به فضاسازی های اخیر صورت گرفته از سوی مخالفان دولت نهم در این زمینه که "رییس جمهوری نباید اسامی مفسدان اقتصادی را اعلام کند" یا اینکه "اعلام این موضوع بر عهده رییس قوه مجریه نیست"، حمایت خود را از دکتر احمدی نژاد در این رویه اعلام کردند.