از روزی که امام خمینی با انتشار کتاب «کشف اسرار» و تدریس فلسفه در حوزه علمیه قم شهره شد تا روزی که در قامت یک پیشوای محبوب از جهان رفت، بیش از شش دهه فاصله بود. اما این فقیه فلسفه دان که هم مسلط به عرفان بود و هم آشنا به سیاست، در این شش دهه که مصادف با متلاطم‌ترین سال‌های تاریخ معاصر ایران و جهان بود، در چندین جبهه مختلف با منتقدان و مخالفان حوزوی‌اش در تقابل قرار گرفت و با هوشمندی و چیره‌دستی خاصی که داشت، این تضادها و چالش‌های حساس و بحرانی را سپری کرد.

اگر بخواهیم پروژه نفوذ فرهنگی را به عنوان یک پدیده استعماری نوین تعریف کنیم در برخی از قسمت ها با یکسان سازی فرهنگی نیز مواجه می‌شویم که هر روی این مفاهیم یعنی هم نفوذ و هم یکسان‌سازی فرهنگی در یک نمای کلی برمی‌گردد به جریان نفوذ غرب در قرن بیستم به بعد در کشورهای جهان سوم و خاورمیانه که تئوریزه شدن همان عملیات و جنگ‌های جهانی است، که قبل از آن در غالب جنگ‌های تمدنی و صلیبی مطرح بوده و حتی امروزه هم هست. نفوذ فرهنگی برای هدایت، رهبری و بسترسازی فعالیت‌های دشمن در آن کشور صورت می‌گیرد و درصدد بوده تا بنیان‌های فرهنگی یک ملت با دین، ایدئولوژی و مذهب را منحرف نماید و از درون تخریب کند. نمونه‌های تاریخی فراوانی می‌توان برای این موضوع در تاریخ جهان و ایران نام برد و به آن اشاره کرد. شباهت‌های تاریخی در جریان نفوذ فرهنگی بسیار درس‌آموز و پند دهنده است. نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب مکرر به آن اشاره کرده‌اند -مسأله نفوذ فرهنگی- شاید هیچ‌گاه مانند امروز در جامعه ما به عنوان یک موضوع چالشی و بحث‌برانگیز مبدل نشده بود. خصوصاً بعد از مسأله برجام می‌توان گفت یکی از عمده‌ ترین مباحث مطرح در جامعه فکری، فرهنگی و نخبه ما که اذهان مختلفی را به خود درگیری ساخته است، همین نفوذ فرهنگی است که خود را در اشکال مختلف نمایان ساخته و می‌سازد و این مختص یک فرهنگ خاص و یک ایدئولوژی ویژه نیست. 

ادامه مطلب را اینجا بخوانید

 

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/xXmjE