هانی از اصحاب و یاران پیامبر(ص)، از شیعیان خاص و از اصحاب حضرت امیرالمومنین(ع) است که در جنگ جمل و صفین در کنار حضرت قرار داشت و از آزمون های سختی که بسیاری از بزرگان و صحابه در آن دچار انحراف شده و در گرد و غبار فتنه از مسیر حق دور شدن، آزمون ولایت پذیری خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. بیشترین گزارش های تاریخی درباره هانی بن عروه، از زمان ورود مسلم بن عقیل نماینده امام حسین(ع) به کوفه است. هانی گویا در ابتدا تمایل نداشت که مسلم در خانه وی باشد چرا که با وضعیت پیش آمده در کوفه، نیازمند حمایت همه جانبه از مسلم بود. اما آن هنگام که به خانه او آمد به حمایت تمام عیار از مسلم پرداخت.

«پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ هانى بن عروة بن نمران[1] بن عمرو بن قعاس بن عبد يغوث[2] بن مخدش بن عصم بن مالك بن عوف بن منبه بن غطيف بن عبدالله بن ناجية[3] از طایفه بنی مراد و از قبیله مَذحِج[4] و از اشراف عرب[5]، زعماء شیعه[6] و قراء[7] کوفه بود. وی در کوفه و در میان قبیله و همپیمانانش از چنان جایگاهی برخوردار بود که وقتی می خواست به جایی رود، 4000 زره پوش و 800 پیاده از بنی مراد او را همراهی می کردند، این در حالی بود که به گفته یکی از مورخان، وقتی هم پیمانان خود را از قبیله کنده فرا می­خواند این تعداد به سی هزار زره پوش می رسید.[8]
هانی از اصحاب و یاران پیامبر(ص)[9] ، از شیعیان خاص[10] و از اصحاب حضرت امیرالمومنین(ع) است[11] که در جنگ جمل[12] و صفین[13] در کنار حضرت قرار داشت و از آزمون های سختی که بسیاری از بزرگان و صحابه در آن دچار انحراف شده و در گرد و غبار فتنه از مسیر حق دور شدن، آزمون ولایت پذیری خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. بیشترین گزارش های تاریخی درباره هانی بن عروه، از زمان ورود مسلم بن عقیل نماینده امام حسین(ع) به کوفه است. هانی گویا در ابتدا تمایل نداشت که مسلم در خانه وی باشد[14] چرا که با وضعیت پیش آمده در کوفه، نیازمند حمایت همه جانبه از مسلم بود. اما آن هنگام که به خانه او آمد به حمایت تمام عیار از مسلم پرداخت.[15]
با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه، همه سران، اشراف و بزرگان کوفه جهت خوش آمدگویی به قصر امیرعبیدالله رفتند و از میان بزرگان، تنها هانی به بهانه بیماری از حضور خودداری کرد. به همین علت، عبیدالله خود تصمیم گرفت از هانی در منزلش عیادت کند. این بهترین فرصت برای هانی و یارانش بود که به راحتی امیر اموی را از میان بردارند به گونه ای که شریک بن اعور که از یاران خاص و شیعیان بزرگ بصره[16] و از دوستان نزدیک هانی بود به او پیشنهاد داد که در زمان حضور عبیدالله در منزل هانی، عبیدالله را ترور کنند. اما هانی با این پیشنهاد موافقت نکرد، چرا که موفقیت و پیروزی در مکتب خاندان اهل بیت و پیروانشان با زور و تزویر و خیانت معنا ندارد از اینرو ریختن خون مهمان را جایز ندانست.[17]
آزمون هانی به همین جا ختم نشد، چرا که در برابر تهدیدهای عبیدالله حاکم کوفه نیز حاضر نشد جان خود را در عوض تحویل فرستاده نواده پیامبر(ع) بخرد.مسلم بن عمرو باهلی تلاش می کرد هانی را راضی کند که مسلم را تحویل عبیدالله دهد. هانی بن عروه در جواب وسوسه های مسلم بن عمرو گفت: به خدا سوگند همین ننگ و ذلّت مرا بس، که با وجود یار و یاور و بازوی سالم، پناهنده و میهمان و قاصد پسر پیامبر(ع) را تحویل دشمن دهم، به خدا سوگند اگر تنها و بدون یار و یاور هم باشم، او را تحویل نخواهم داد مگر آنکه خودم را قبل از او بکشند».[18]
مسلم با شنیدن خبر دستگیری هانی، حرکت خود را پیش از موعد با شعار«یا منصور» آغار کرد، ولی پیروان زور و زر که معنای در خط خاندان اهل بیت بودن را با جان و دل درک نکرده بودند و از مبانی و معارف دین فقط ظاهر آن را فهمیده بودند تا قبل از رسیدن مسلم به دارالاماره همه از کنارش پراکنده شدند.[19] با دستگیری مسلم بن عقیل و شهادت وی، عبیدالله دستور داد، هانی را در حالی که دست هایش بسته بود به محله قصابان برده و رشيد غلام عبيدالله [20] سرش را از تن جدا کرد.[21] به گفته مسعودی، «او همچنان فرياد ميزد و از قبيله بنى مراد كمك ميخواست كه شيخ و پيشواى قبيله بود ولى پيشواى قبيله، يكى از آنها را بكمك خود نيافت، كه پراكنده و مرعوب بودند».[22]
به دستور عبیدالله جنازه هانی را بصورت وارونه از دار آویزان کردند.[23]روز شهادت هانی بن عروه، هشتم ذی الحجه سال (60ه.ق)[24] بود و هانی در این زمان حدود 90 سال سن داشت[25].
امام حسین(ع) در روز عاشورا که دیگر برایش یاری نمانده از صحابه وفادار خود از جمله هانی با این عنوان یاد کرد که:يا مسلم بن عقيل! و يا هاني بن عروة! و يا حبيب بن مظاهر! و يا زهير بن القين! و يا يزيد بن مظاهر! و يا يحيى بن كثير! و يا هلال بن نافع! و يا إبراهيم بن الحصين! و يا عمير بن المطاع! و يا أسد الكلبي! و يا عبد الله ابن عقيل! و يا مسلم بن عوسجة! و يا داود بن الطرماح! و يا حر الرياحي! و يا علي بن الحسين! ... ای دلاور مردان خالص! و ای سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا می­زنم؛ ولی پاسخم را نمی­دهید؟ و شما را می­خوانم؛ ولی دیگر سخنم را نمی­شنوید؟ آیا به خواب رفته­اید که به بیداری­تان امیدوار باشم؟ یا از محبت امامتان دست کشیده­اید که او را یاری نمی­کنید؟...[26]

پی نوشت ها:
[1] -بلاذری،ج‏2،ص79
[2] -ابن حجر عسقلانی، ج‏6،ص445
[3] - ابن حزم،ص406
[4] - همان، همانجا
[5] -سبحانی، ج1، ص30
[6] -همان، همانجا
[7] -طبری، ج ‏5، ص 426
[8] - مسعودی، ج‏3،ص59
[9] - قمی، ج1، ص589
[10] -ابن حجرعسقلانی، ج‏6،ص445
[11] -طوسی، ج1، ص85
[12] -ابن اعثم کوفی، ج‌۵، ص‌۴۰
[13] - نصر بن مزاحم منقری، ص۱۳۷
[14] - دینوری، ص 233 ؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 100
[15] - ابن اثیر، الکامل، ج‏4،ص25
[16] -ثقفی کوفی، ج۲، ص۷۹۳
[17] -برای آگاهی بیشتر درباره جزییات این موضوع :ر.ک: طبری، ج ‏5، ص 363 ، یعقوبی، ج ‏2، ص 243 ؛ دینوری، ص۲۳۴ـ۲۳۵؛ بلاذری، ج‏2،ص79؛ابوالفرج اصفهانی، ص۹۸ـ۹۹ ؛ ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۴۲ـ۴۳).
[18] -طبری، ج‏5،ص366
[19] - مسعودی، ج‏3،ص57
[20] - عبدالرحمان بن حصین مرادی، رشید ترکی را در رود خازر در جنگ ابراهیم بن مالک اشتر، دید، گفت: «خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم» و آنگاه با نيزه ای به او حمله ور شد و با ضربتى او را به هلاکت رساند.(ر.ک:طبري، ج ‏5، ص 379).
[21] - طبری، ج ‏5، ص379 - 378
[22] -مسعودی، ج3، ص59
[23] - ابن شهرآشوب،ج 3، ص 245.
[24] -سماوی، ص142
[25] -ابن حجر عسقلانی، ج‏6،ص445
[26] - موسوعة كلمات الإمام الحسين(ع)،581-582

منابع و ماخذ:
ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، تحقيق لجنة من العلماء، بيروت، 1403/1983؛ابن شهر آشوب،مناقب آل أبي طالب، النجف الأشرف، 1376/1956؛ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى، الغارات، تحقيق جلال الدين حسينى ارموى، تهران، 1353ش؛أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق اسعد داغر، قم، 1409؛أبو جعفر محمد بن جريرطبری؛ تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، بيروت، 1387/1967؛ابو حنيفه احمد بن داود دینوری،الأخبار الطوال، تحقيق: عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدين شيال، قم، 1368؛أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، 1411/1991؛ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ سیداحمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹؛احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى، تاريخ اليعقوبی، بيروت ، دار صادر،[ بى تا]؛احمد بن على بن حجر عسقلانى ، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، 1415/1995؛أحمد بن يحيى بن جابر بلاذرى ، كتاب جمل من انساب الأشراف،تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، 1417/1996؛جعفر سبحانى‏، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، 1418؛طوسى‏، رجال، نجف‏، 1381؛عباس قمی، منتهی الامال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، ۱۳۷۹ش؛عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد الجزرى، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت ، 1409/1989؛لجنة الحديث في معهد باقر العلوم(ع)، موسوعة كلمات الإمام الحسين(ع)، دار المعروف للطباعة والنشر، 1416/1995؛محمد سماوي؛ أبصار العين في أنصار الحسين(ع)، تحقیق: محمد جعفر الطبسي، مركز الدراسات الإسلامية لممثلية الولي الفقيه في حرس الثورة الإسلامية، 1419/1377؛ نصر بن مزاحم منقری، وقعة الصفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ۱۴۰۴.