یکی از مهم‌ترین مباحثی که امروز در منطقه مطرح شده، تجزیه‌ی کشورهای جهان اسلام است. این مسئله با حمله‌ی تروریست‌های داعش به عراق، بعد از چند سال سکوت، بار دیگر در رسانه‌های غربی مطرح شده است. اما ریشه‌ی این طرح‌‌های تجزیه به کجا برمی‌گردد؟

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ بحث‌‌های مربوط به تجزیه‌ی کشورهای خاورمیانه به کشورهایی کوچک‌تر، در اصل طرحی اسرائیلی است که در راستای برتری اسرائیل، تلاش دارد مرزبندی‌‌های موجود خاورمیانه را برهم زده و کشورهای جدیدی برپایه‌ی شکاف‌‌های قومی-مذهبی ایجاد کند. در این چارچوب، کشورهای خاورمیانه به موجودیت‌هایی کوچک‌تر تقسیم می‌شوند که کنترل آن‌‌ها هم به دلیل کوچکی و هم به دلیل اختلافات و رقابت‌هایی که بین آن‌‌ها ایجاد خواهد شد، آسان می‌شود.
نقطه‌ی شروع؛ حمله‌ی اسرائیل به لبنان 1978
نقطه‌‌ی شروع این طرح‌‌ها نیز تلاش برای تجزیه‌ی لبنان بود. شروع کار، حمله‌ی 1978 اسرائیل به لبنان بود که با حمله‌ی 1982 تقویت شد. شوک نفتی دهه‌ی 1970 نیز عاملی تقویت‌کننده در راستای طرح‌‌های تجزیه‌ی سیاست‌مداران و تحلیل‌گران اسرائیلی بود. وقوع شوک نفتی باعث شد غرب نیز برای مقابله با نفوذ شوروی و تلاش برای سیطره بر منابع نفتی، طرح تجزیه‌ی خاورمیانه را در دستور کار خود قرار دهد. بهانه‌ی اصلی آن‌‌ها نیز مقابله با نفوذ شوروی بود.
قوس بحران و طرح برنارد لوئیس
پس از شوک نفتی دهه‌ی 1970، ترس از ایجاد چنین اتفاقاتی، همراه با ترس از اتحاد کشورهای نفتی با شوروی و نفوذ شوروی در خاورمیانه در میان دولت‌‌های ضعیف، بحثی را در میان کشورهای غربی تحت عنوان «قوس بحران» مطرح کرد. در واقع قوس بحران شامل مناطقی می‌شود که از اقیانوس هند تا شاخ آفریقا، شبه‌جزیره‌ی عربستان و ترکیه را در بر می‌گیرد و ایران در قلب آن قرار دارد. کشورهای غربی برای مقابله با نفوذ شوروی در منطقه‌ی واقع در قوس بحران، تلاش کردند نیروهای اسلام‌گرا را در برابر نفوذ شوروی در منطقه تقویت کنند. بر همین اساس، برنارد لوئیس طرحی را ارائه داد که براساس آن، غرب باید از خودمختاری گروه‌هایی مانند کردها، ارمنی‌ها، مارونی‌‌های لبنان، قبطی‌‌های اتیوپی و ترک‌‌های آذربایجان حمایت کند.

برنارد لوئیس که یک یهودی طرفدار اسرائیل است، تلاش دارد در راستای برتری اسرائیل در منطقه و غلبه بر اعراب، خاورمیانه را بالکانیزه کند. به همین دلیل، با فروپاشی شوروی و از بین رفتن خطر کمونیسم، طرح‌‌های او همچنان در دستور کار مقامات آمریکایی و اسرائیلی قرار دارد. طرح او برپایه‌ی ایجاد تفرقه‌افکنی مذهبی بین فرقه‌‌های مختلف دین اسلام با تکیه بر تجربه‌ی تاریخی تقسیم امپراتوری عثمانی با مرزهای ساختگی است.

لوئیس معتقد بود از آنجایی که شوروی به‌عنوان یک رژیم ضددین شناخته می‌شود، خیز اسلام رادیکال در منطقه، مانعی بر سر راه نفوذ شوروی در منطقه خواهد شد؛ چراکه مسلمانان شوروی را خطرناک‌تر از آمریکا می‌دانند. به این طریق، غرب می‌تواند از شر هر دو شیطان خلاص شود.(1)
برنارد لوئیس که یک یهودی طرفدار اسرائیل است، تلاش دارد در راستای برتری اسرائیل در منطقه و غلبه بر اعراب، خاورمیانه را بالکانیزه کند. به همین دلیل، با فروپاشی شوروی و از بین رفتن خطر کمونیسم، طرح‌‌های او همچنان در دستور کار مقامات آمریکایی و اسرائیلی قرار دارد. طرح او برپایه‌ی ایجاد تفرقه‌افکنی مذهبی بین فرقه‌‌های مختلف دین اسلام با تکیه بر تجربه‌ی تاریخی تقسیم امپراتوری عثمانی با مرزهای ساختگی است. در طرح لوئیس، کشورهای خاورمیانه براساس بنیان‌‌های قومی، زبانی و منطقه‌ای تجزیه یا ترکیب می‌شوند. هدف وی از این اقدام، تبدیل کشورهای خاورمیانه به کشورهای کوچک‌تری است که در رقابت و ستیز با یکدیگر به سر می‌برند و به‌راحتی قابل مدیریت هستند.
طرح اوود یانون؛ تجزیه‌ی منطقه به کشورهای قابل‌کنترل‌تر
اما جدی‌ترین طرح را اودد یانون، روزنامه‌نگار اسرائیلی، ارائه داد. در 1982 یانون، که وابسته به وزارت امور خارجه‌ی اسرائیل بود، مقاله‌ای برای سازمان جهانی صهیونیسم با عنوان «استراتژی اسرائیل برای دهه‌ی 1980» نوشت که در آن برای بقای اسرائیل دو هدف اصلی را دنبال می‌کرد: 1. تشکیل یک قدرت امپریالیستی منطقه‌ای و 2. تجزیه‌ی کشورهای منطقه به کشورهایی کوچک‌تر و قابل‌کنترل‌تر.(2)
یانون در این مقاله بر تجزیه‌ی عراق و سوریه به‌عنوان گام اولیه در راه هدف بزرگ‌تر تجزیه‌ی کل منطقه به کشورهای کوچک‌تر تأکید دارد و مطرح می‌کند که تجزیه‌ی عراق و سوریه به مناطق قومی و مذهبی، مانند آنچه در لبنان است، از اهداف اولیه‌ی اسرائیل در جبهه‌‌ی شرقی است. وجود منابع سرشار نفت در عراق از یک طرف و چندپارگی قومی-مذهبی عراق از طرف دیگر، این کشور را به هدف مناسبی برای اسرائیل تبدیل کرده است. تجزیه‌ی این کشور برای سیاست آمریکا در قبال سوریه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. یانون می‌گوید در کوتاه‌مدت قدرت عراق یک تهدید جدی برای اسرائیل به حساب می‌آید.
تحولات منطقه در راستای عملیاتی کردن طرح‌ها
جنگ ایران و عراق می‌توانست به تضعیف عراق از درون کمک کند. هرگونه تقابل درونی جهان عرب می‌تواند در کوتاه‌مدت به هدف ما مبنی بر تضعیف عراق کمک کند و این کشور را وارد جنگ فرقه‌ای خواهد کرد؛ چنان‌که در سوریه و لبنان شاهد آن هستیم. سه دولت می‌تواند از دل عراق امروزی بیرون آید: بغداد، بصره و موصل همراه با مناطق شیعه‌نشین در جنوب می‌توانند از مناطق سنی‌نشین و کردنشین در شمال جدا شوند.(3)

در تمام طرح‌‌های تجزیه‌ی منطقه، عراق و ایران در کانون این طرح‌‌ها واقع شده‌اند. عراق به این دلیل که پتانسیل‌‌های قومی-مذهبی برای تجزیه را دارد و هم‌زمان یک کشور بزرگ و سرکش در خلیج فارس و جهان عرب است، ایران نیز به دلیل بافت قومیتی خاص آن و حضور قومیت‌‌ها در مرزهایش با دیگر کشورها و اینکه تجزیه‌ی آن‌، راه را برای تجزیه‌ی افغانستان، پاکستان، عراق و حتی عربستان هموار می‌کند.

حمله‌ی صدام حسین به کویت در سال 1991 بهترین توجیه را برای حضور دائمی آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس ایجاد کرد. حمله به عراق و حضور در خلیج فارس فرصت خوبی را در اختیار ایالات متحده برای اجرای طرح‌‌های تجزیه‌ی عراق (به‌عنوان گام نخست تجزیه‌ی کشورهای خاورمیانه) قرار داد. ایجاد طرح منطقه‌ی پرواز ممنوع در مرزهای کردستان عراق باعث شد این منطقه از عراق کم‌کم به سمت نوعی خودمختاری حرکت کند. خودمختاری تدریجی کردستان عراق، نخستین گام در اجرای طرح تجزیه‌ی ‌عراق بود.
در ادامه‌‌ی پیشبرد طرح تجزیه‌ی کشورهای منطقه، فشار بر محور مقاومت به‌ویژه با تأکید بر لبنان، در دستور کار سیاست‌مداران اسرائیلی و آمریکایی قرار داشت. بر همین اساس، در 1996 مؤسسه‌ی اسرائیلی «مطالعات پیشرفته‌ی استراتژیک و سیاسی» گزارشی منتشر کرد که در آن، توصیه شده بود اسرائیل تلاش کند ایران، حزب‌الله و سوریه را در لبنان درگیر کند و آن‌‌ها را عامل اصلی تجاوز به لبنان معرفی نماید تا از این طریق، هم سوریه را از لبنان اخراج کند، هم حزب‌الله را بی‌اعتبار سازد و هم به روابط ایران با حزب‌الله لطمه وارد کند. این تحقیق به سیاست‌مداران اسرائیلی توصیه می‌کند که روابط خود را با ترکیه و اردن برای محاصره و تضعیف سوریه تقویت کنند. این تلاش‌‌ها می‌تواند با تمرکز بر سرنگونی صدام حسین به‌عنوان ابزاری برای جلوگیری از جاه‌طلبی‌‌های سوریه به پیش رود.(4)
در تمام طرح‌‌های تجزیه‌ی منطقه، عراق و ایران در کانون این طرح‌‌ها واقع شده‌اند. عراق به این دلیل که پتانسیل‌‌های قومی-مذهبی برای تجزیه را دارد و هم‌زمان یک کشور بزرگ و سرکش در خلیج فارس و جهان عرب است، ایران نیز به دلیل بافت قومیتی خاص آن و حضور قومیت‌‌ها در مرزهایش با دیگر کشورها و اینکه تجزیه‌ی آن‌، راه را برای تجزیه‌ی افغانستان، پاکستان، عراق و حتی عربستان هموار می‌کند.
در این چارچوب، مؤسسه‌ی «پروژه‌ی قرن جدید آمریکایی» (که یک اتاق‌فکر وابسته به گروه نومحافظه‌کارهای آمریکایی است که در تلاش برای ایجاد امپراتوری یا هژمونی جهانی آمریکاست) در سپتامبر 2000 گزارشی تهیه کرد با عنوان «بازسازی دفاعی آمریکا: راهبردها، نیروها و منابع برای قرن جدید» که براساس آن، طرح ایجاد صلح آمریکایی یا امپراتوری آمریکا بر جهان تدوین شده بود. یکی از نقاط تمرکز اصلی این گزارش، ایران و عراق بود که منافع آمریکا در خلیج فارس را به چالش می‌کشند.(5) این گزارش تأکید دارد برای حضور پایدار آمریکا در خلیج فارس باید در عراق تغییر رژیم صورت بگیرد.
حمله‌ی پیشگیرانه‌ی آمریکا به عراق؛ بهترین بهانه
چنین طرح‌‌ها و گزارش‌هایی راه را برای حمله‌ی نهایی به عراق آماده کرد. حملات 11 سپتامبر بهترین بهانه را به تیم نومحافظه‌کار بوش و اعضای صهیونیست-مسیحی آن برای پیشبرد اهداف تجزیه‌طلبانه‌‌ی آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه داد. بنابراین ما شاهدیم که با علم کردن بهانه‌هایی از جمله همکاری صدام با بن‌لادن و دستیابی صدام به سلاح‌‌های کشتارجمعی و با توسل به اصل «جنگ پیشگیرانه» حمله‌ی گسترده‌ای را به عراق انجام می‌دهند و این‌بار برخلاف حمله‌ی سال 1991، صدام را سرنگون می‌کنند و خود زمام امور عراق را در دست می‌گیرند.
پس از حمله به عراق در سال 2003، «نیویورک‌ تایمز» مقاله‌ای به‌قلم لسلی بلگ نوشت که در آن برای کنترل بهتر بر عراق از راه‌حل تشکیل سه دولت بحث شده بود. براساس این طرح، دولت کردها در شمال، سنی‌‌ها در مرکز و شیعیان در جنوب تشکیل می‌شود.(6) به‌عنوان نخستین گام، باید در این مناطق متناسب با مرزهای قومی یا مذهبی مناطق خودمختار تشکیل شود و در درون هر منطقه، راهکارهای دموکراتیک برای انتخاب مسئولین برقرار گردد.(7)
بالکانیزه کردن خاورمیانه
هدف اصلی از طرح تقسیم عراق، بالکانیزه کردن این کشور به‌عنوان مقدمه‌ای برای بالکانیزه کردن کل خاورمیانه بود. این طرح را نخستین‌بار هنری کسینجر، قبل از حمله‌ی آمریکا به عراق، در سال 2003، به‌نوعی مطرح کرده و در آن از این راه‌حل برای برهم زدن اتحاد اعراب یاد کرده بود. این طرح توسط جیمز بیکر نیز در سال 2006 بار دیگر مطرح شد و در آن بر تقسیم عراق به سه منطقه به‌عنوان تنها جایگزین شرایط فعلی تأکید کرده بود.(8)
همان‌گونه که گفته شد و اقدامات آمریکا در عراق پس از سرنگونی صدام نشان داد، یکی از اهداف اصلی حمله به عراق در سال 2003، پیشبرد طرح‌‌های تجزیه‌طلبانه در قالب ایجاد کشورهای دموکراتیک در خاورمیانه بود. ایجاد سیستم فدرالیستی در عراق، پاشنه‌ی آشیلی برای اتحاد سرزمینی عراق ایجاد کرده است که کوچک‌ترین حرکت حکومت مرکزی برخلاف منافع آمریکا، با تحریک گروه‌‌های قومی در کردستان و گروه‌‌های مذهبی در مناطق سنی‌نشین و واگرایی این گروه‌‌ها مواجه خواهد شد.

انباشت شکاف‌‌های قومی-مذهبی هم‌زمان با تشدید بی‌ثباتی‌‌های ناشی از خیزش‌‌های عربی در کل منطقه دیدگاهی را تقویت کرده است که براساس آن، می‌توان خطوط گسل قومی-مذهبی را به‌عنوان مرزهای جدید خاورمیانه طراحی کرد.

آمریکایی‌‌ها از این تاریخ تلاش کرده‌اند به انحای مختلف از دریچه‌ی حضور در عراق، طرح‌‌های بعدی خود را به پیش ببرند. در تأیید این گفته، رالف پیترز در مقاله‌ای در سال 2006 در نشریه‌ی نیروهای ارتش مطرح می‌کند که بهترین طرح برای خاورمیانه این است که مرزهای کشورهای این منطقه را بازتعریف کنیم.
وی می‌گوید مرزبندی خاورمیانه براساس مرزهای ارگانیک می‌تواند به ما در رویارویی با چالش‌هایمان در این منطقه کمک کند. در این مقاله وی تأکید می‌کند عراق باید به سه کشور کوچک تقسیم شود، عربستان باید همچون پاکستان بخشی از خاکش از آن جدا شود، در مورد ایران باید مناطق آذربایجان، کردستان، بلوچستان، و مناطق شیعه‌نشین از آن جدا شود و در عوض منطقه‌ی هرات امروزی به آن ضمیمه گردد. آذربایجان به آذربایجان متحد ضمیمه می‌شود، کردستان به کردستان آزاد، بلوچستان به بلوچستان آزاد و مناطق شیعه‌نشین به کشور شیعه در جنوب عراق کنونی ضمیمه ‌شوند و ایران تبدیل به کشور پارس گردد. افغانستان نیز که منطقه‌ی هرات را در غرب به نفع کشور پارس از دست می‌دهد، در شرق مناطق افغان‌نشین پاکستان را به دست آورد.(9)
بنابراین شاهدیم که طرح‌‌های تجزیه‌ی خاورمیانه، که نخستین‌بار توسط صهیونیست‌‌های اسرائیلی مطرح شد، حال با حمایت و اقدام همه‌جانبه‌‌ی ایالات متحده، راه خود را برای تجزیه‌ی کشورهای خاورمیانه به پیش می‌برد. تجزیه‌ی سودان به دو بخش جنوبی و شمالی را می‌توان موفقیتی دیگر برای طراحان چنین طرح‌هایی دانست.
خیزش‌‌های جهان عرب و جنگ سوریه، فضای مناسبی برای طرح‌‌های تجزیه‌طلبانه‌ی خاورمیانه به وجود آورده است. سرریز جنگ داخلی در سوریه به عراق و تشدید تنش‌‌های قومی-مذهبی به‌ویژه در استان‌‌های سنی‌نشین هم‌مرز سوریه باعث شده طرح‌‌های تجزیه‌ی منطقه براساس مناطق قومی-مذهبی قوت بگیرد.
انباشت شکاف‌‌های قومی-مذهبی هم‌زمان با تشدید بی‌ثباتی‌‌های ناشی از خیزش‌‌های عربی در کل منطقه دیدگاهی را تقویت کرده است که براساس آن، می‌توان خطوط گسل قومی-مذهبی را به‌عنوان مرزهای جدید خاورمیانه طراحی کرد. بر این پایه، طرح‌‌های تجزیه‌ی عراق، سوریه، لبنان، ایران، افغانستان، پاکستان، لیبی، یمن، عربستان و تقسیم آن‌‌ها به بخش‌‌های مختلف و متحد کردن گروه‌‌های قومی و مذهبی پراکنده میان دو یا چند کشور و ایجاد کشورهای جدید به‌عنوان برنامه‌ی کاری جدید کشورهای غربی در جهت پیشبرد اهداف خود با استفاده از خیزش‌‌های اخیر جهان عرب تقویت شده است.
طرح تجزیه‌ی کلی خاورمیانه، که برخی از نظریه‌پردازان نومحافظه‌کار آمریکایی همچون برنارد لوئیس و سیاست‌مداران آمریکایی همچون اودد یانون، سال‌‌ها پیش مطرح کرده بودند و حتی نقشه‌هایی را نیز برای آن تهیه کرده بودند، حال با درگیر شدن جهان عرب در تنش‌‌های قومی-مذهبی، فضای تازه‌ای برای اجرایی شدن یافته است. طرح‌‌های تجزیه‌ی خاورمیانه‌ی افرادی همچون لوئیس و یانون بر ایجاد مرزبندی‌‌های جدید در خاورمیانه در محل گسل‌‌های قومی و مذهبی ایجاد شده است. طرح‌‌های اخیر نیز دقیقاً بر همان اساس و برپایه‌ی گسل‌‌های قومی و مذهبی طراحی شده‌اند. مرکز این طرح‌‌ها نیز سوریه و عراق است. در شمال آفریقا نیز بحران لیبی فرصت مناسبی برای عملی کردن طرح‌‌های تجزیه‌ ایجاد کرده است.

شاید به‌روشنی نتوان از ارتباط داعش و آمریکا سخن به میان آورد، اما کاملاً مشخص است که داعش در مسیری حرکت می‌کند که سیاست‌مداران آمریکا و صهیونیست آن را در دهه‌ی هشتاد میلادی طراحی کرده‌اند. اسرائیل به‌عنوان یک وصله‌ی نچسب در دل جهان اسلام، در صورت وجود قدرت‌‌های مخالف و قوی، نخواهد توانست امنیت خود را در درازمدت تأمین کند. بنابراین باید این قدرت‌‌ها به هر نحو ممکن، تضعیف شوند.

تحولات عراق در چارچوب پروژه‌ی بالکانیزه کردن
در شرایط کنونی، تحولات عراق را به‌خوبی می‌توان در چارچوب این پروژه تعریف و تحلیل کرد. شاید به‌روشنی نتوان از ارتباط داعش و آمریکا سخن به میان آورد، اما کاملاً مشخص است که داعش در مسیری حرکت می‌کند که سیاست‌مداران آمریکا و صهیونیست آن را در دهه‌ی هشتاد میلادی طراحی کرده‌اند. اکنون در عراق تروریست‌‌های داعش، استان‌‌های الانبار، نینوا و صلاح‌الدین را به‌عنوان مرکز فعالیت‌‌های خود انتخاب کرده‌اند. در سوریه نیز با تصرف الرقه و حسکه، شرق این کشور را ناامن کرده‌اند.
اگر بر روی نقشه بخواهیم نقاط تصرف‌شده و مکان‌‌های فعالیت داعشی‌‌ها را به یکدیگر وصل کنیم، دقیقاً همان چیزی به دست می‌آید که در طرح‌‌های تجزیه‌طلبانه‌ی آمریکا برای عراق و سوریه طراحی شده است. داعش نیز خواسته یا ناخواسته در خدمت غرب قرار گرفته و به دنبال تشکیل کشور سنی‌نشین بین عراق و سوریه است. این امر اسرائیل را از تهدیدات دو قدرت برتر جهان عرب، یعنی سوریه و عراق، رها می‌کند و این همان چیزی است که تمامی رؤسای جمهور آمریکا به طرق مختلف به دنبال آن بوده‌اند، زیرا اسرائیل به‌عنوان یک وصله‌ی نچسب در دل جهان اسلام، در صورت وجود قدرت‌‌های مخالف و قوی، نخواهد توانست امنیت خود را در درازمدت تأمین کند. بنابراین باید این قدرت‌‌ها به هر نحو ممکن، تضعیف شوند.
هرچند در سوریه، غرب با حمایت‌‌های همه‌جانبه نتوانست به نقشه و هدف خود دست یابد، اما در عراق اکنون متغیر تأثیرگذار و تعیین‌کننده‌ی دیگری به نام کردستان عراق وجود دارد که می‌تواند یکپارچگی عراق را با مشکل مواجه کند. کردها که در دهه‌ی نود میلادی موفق شدند منطقه‌ی خود را خودمختار اعلام کنند، همواره به دنبال استقلال رسمی از عراق بودند، اما تاکنون این فرصت برای آن‌‌ها مهیا نبود. اما در صورتی که گروه‌‌های عراقی نتوانند به یک تفاهم و راه‌حل مشترک برای دفع توطئه‌ی طراحی‌شده‌ی داعش برسند، چه بسا که عراق تجزیه شود؛ امری که مسعود بارزانی، رئیس اقلیم خودمختار کردستان عراق، در روزهای اخیر نیز بر آن تأکید کرده و برگزاری رفراندوم برای استقلال کردستان از عراق را محتمل دانسته است.

برهان/ مریم فتاحی‌منش
منابع:
1- http://www.globalresearch.ca/creating-an-arc-of-crisis-the-destabilization-of-the-middle-east-and-central-asia
2- OdedYinon (1982), "A Strategy for Israel in the Nineteen Eighties", Association of Arab-American University Graduates, Inc. Belmont, Massachusetts, Special Document No. 1
3- Linda S. Heard, The Prophecy of OdedYinon. Counter Punch: April 25, 2006: http://www.counterpunch.org/heard04252006.html
4- Richard Perle, et. al., A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm. The Institute for Advanced Strategic and Political Studies: June 1996: http://www.iasps.org/strat1.htm
5- PNAC, Rebuilding America’s Defenses. Project for the New American Century: September 2000: Page 17
6- Leslie Gelb, The Three State Solution. The New York Times: November 25, 2003:
http://www.cfr.org/publication/6559/threestate_solution.html?breadcrumb=%2Fbios%2F3325%2Fleslie_h_gelb%3Fpage%3D3
7- Ibid
8- Sarah Baxter, America ponders cutting Iraq in three. The Times: October 8, 2006: http://www.timesonline.co.uk/tol/news/world/article664974.ece
9- http://www.globalresearch.ca/divide-and-conquer-the-anglo-american-imperial-project/9451