next page

fehrest page

back page

نكته قابل توجه اين است كه تمام ويژگيهاى كلى و مشروح اين آشوب با فتنه و سلطه غـربـى هـا و نـيـز كـشـورهـاى شرقى هم پيمان با آن در آغاز اين قرن ، تطبيق مى كند چه اينكه اين آشوب سراسر ممالك اسلامى و تمام خانواده هاى آنان را دربر مى گيرد.
خـانـه اى وجـود نـدارد، مـگـر ايـن كـه آن فـتـنـه داخل آن شده و هيچ مسلمانى نمى ماند مگر اينكه مورد آسيب آن واقع مى شود.
مـلت هـاى كـافـر بـركـشـورهاى مسلمانان هجوم مى آورند، آنگونه كه گرسنگان آزمند بر سفره چرب و رنگين حمله مى كنند.
بـه هـنـگـام آن فـتـنـه و آشـوب گـروهـى از غـرب و گروهى از شرق آمده و بر امت من حكمرانى كنند.
ايـن فـتنه از سرزمين شام ، سرزمينى كه دشمنان ما سلطه گرى استعمارى سياه خويش را از آنـجـا آغـاز نـموده ، و آن را كانون پرتو افكن تمدن مى نامند شروع مى شود در نتيجه آشـوبـى بـه پـا مـى شود كه در زبان روايات به ((فتنه فلسطين )) از آن ياد شده ، آشوبى كه كشور شام در اثر آن ، هم چون آب درون مشك به هم مى خورد.
((چون فتنه فلسطين برپا شود منطقه شام دچار آشفتگى و نابسامانى گردد، مانند بهم خـوردن آب در مـشـك ، و آنـگـاه كـه زمـان پايانش فرا رسد پايان يافته و اندكى از شما پشيمان مى شويد.))
روايـات ، نـسـل هـا و فرزندان مسلمان را بدين گونه توصيف مى كند: كه آنان با فرهنگ ايـن فـتـنه و آشوب نشو و نما مى كنند به گونه اى كه از ديگر فرهنگ ها بى اطلاع مى مـانـنـد... و فـرمـانـروايان ستمگرى كه با احكام كفر و هوا و هوس ‍ بر مسلمانان حكمرانى نموده و آنان را با بدترين وضعى شكنجه مى دهند.
احاديث شريف ، به وجود آورندگان اين آشوب را روميان (غربيها) و تركان كه ظاهرا مراد از آنـان (روسـهـا) بـاشـنـد، نـام بـرده ، و آنـگـاه كـه حـوادث بـزرگـى در سـال ظـهـور حـضـرت مـهـدى (ع) رخ مـى دهـد، آنـان نـيروهاى خود را در رمله فلسطين و در انطاكيه در ساحل تركيه ـ سوريه و در جزيزه ، واقع در مرزهاى سوريه ـ عراق ـ تركيه ، مستقر مى سازند.
زمانيكه روم و ترك (روسيه و غرب ) عليه شما شورش ... و با يكديگر نيز مخالفت و كشمكش مى نمايند و جنگ و درگيرى ها در جهان رو به افزايش مى رود، هواداران تركان ، جـهـت اسـتـقـرار در جزيره و خوارج روم به انگيزه فرود آمدن در رمله به حركت در مى آيند
هم چنين در روايات آمده كه آغاز ظهور آن بزرگوار از ايران خواهد بود.
نـقـطـه آغـاز ظـهور او از سوى مشرق است و چون آن هنگام فرا رسد، سفيانى خروج مى كند.
يـعـنـى ، آغـاز مـقـدمـات و زمـينه ظهور آن حضرت بدست طرفداران سلمان فارسى ، ياران درفش هاى سياه انجام پذيرفته و نهضت آنان به دست مردى از قم به وجود مى آيد.
مـردى از قـم قيام نموده و مردم را به حق دعوت مى نمايد. گروهى كه گرد او جمع مى شوند، دلهاشان چون پاره اى آهن محكم و استوار است و آنچنان نستوه اند كه از تند بادها و طـوفـانـهـاى كـارزار نـمـى هـراسـنـد، و از نـبـرد خـسـتـه و افـسـرده نـشـده و وحـشـتى به دل راه نـمـى دهـنـد، و هـمـواره تـوكـل و اتـكـاء آنـهـا بـه خـداونـد اسـت و فرجام نيكو از آن تقواپيشگان خواهد بود.
آنان پس از بپاخاستن و به وجود آوردن انقلابشان از دشمنان خود (ابرقدرتها) مى خواهند كـه آنـها را به حال خود رها نموده و در امور آنها دخالت نكنند، اما آنان بر اين امر اصرار دارند.
حـق را مـى جـويـنـد، به آنان سپرده نمى شود، بار ديگر خواستار آن مى شوند ديگر بـار نـيـز سـپرده نمى گردد. با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش گرفته ، و به مبارزه ادامـه مـى دهـنـد تـا خـواسـته آنها را عملى مى نمايند ولى اين بار اينان نمى پذيرند، تا ايـنـكـه قـيـام نموده .... و پرچم نهضت را به دست صاحب شما يعنى (حضرت مهدى (ع) مى سپارند، و كشته هاى آنان شهيدان راه حق هستند
و بـه گـفـتـه روايات آنها سرانجام در جنگ طولانى خود پيروز گشته و دو شخصيتى كه وعـده داده شـده در بـيـن آنان ظاهر مى شوند. كه يكى خراسانى بعنوان فقيه و مرجع ، يا رهـبـر سـيـاسـى ، و ديگرى شعيب بن صالح كه جوانى گندم گون ، با ريش كم پشت از اهالى رى ، مى باشد به عنوان فرمانده نظامى مى باشد.
بـا سـپـردن ايـن دو شـخـصـيـت پـرچم اسلام را به حضرت مهدى (ع)، با نيروهاى خود در نـهـضـت آن حـضـرت شـركـت مـى نـمـايـنـد. و شـعـيـب بـن صـالح بـه سـمـت فـرمـانـدهـى كل قواى حضرت مهدى (ع) نائل مى گردد.
هـم چـنـيـن روايات از حركتى ياد مى كند كه در سوريه توسط ((عثمان سفيانى )) كه از هواداران روميان و هم پيمان با يهود است برپا شده و وى سوريه و اردن را يك پارچه در قلمرو حكومت خويش در مى آورد.
خـروج سـفـيـانـى امـرى حـتـمـى اسـت كـه از آغـاز تـا انـجـام آن پـانـزده مـاه بـه طـول مـى انـجـامد. شش ماه آن را به جنگ و كشتار پرداخته و با به تصرف در آوردن پنج منطقه ، نه ماه كامل بر آن مناطق فرمانروائى مى كند.
طـبـق گـفـته روايات آن مناطق پنجگانه علاوه بر سوريه و اردن ، احتمالا لبنان را نيز در بر مى گيرد.
ايـن وحـدت نـامـيـمـونى است كه توسط سفيانى در كشور شام به وجود مى آيد، زيرا كه هـدف آن ايـجـاد يـك خـط دفـاعـى (عـربـى ) از اسرائيل ، و پايگاهى براى روياروئى با ايرانيان و زمينه سازان حكومت حضرت مهدى (ع) مى باشد.
از ايـن رو سـفـيـانـى اقـدام بـه اشغال و تصرف عراق نموده و نيروهاى وى وارد عراق مى گردند.
او تـعـداد يـكـصـد و سـى هزار نيرو را به كوفه اعزام مى نمايد و آنها در محلى بنام ((روحاء)) و ((فاروق )) فرود مى آيند، آنگاه شصت هزار تن از آنان روانه كوفه شده و در محل مقبره حضرت هود (ع) در نخيله منزل مى كنند، و گويا من سفيانى (و يا همراه و يار او) را مـى بـيـنـم كـه در كـوفـه و در زمـيـنـهـاى پـهـنـاور و سـرسـبـز شـمـا رحـل اقـامـت افكند و منادى او بانگ برمى آورد كه هر فردى سر شيعه على را بياورد هزار درهـم بـه او داده مـى شـود، در اين هنگام است كه همسايه به همسايه اش حمله ور شده و مى گويد اين شخص از زمره آنان است .
آنـگـاه سـفـيـانـى را بـه پـركردن خلاء سياسى كه در حجاز بوجود آمد وادار مى نمايند و براى مبارزه و نابودى حكومت حضرت مهدى (ع) كه زبانزد مردم بوده و انتظار آغاز آن را از مكه دارند، حكومت سفيانى را تقويت مى نمايند.
از اين رو سفيانى سپاه خود را به حجاز گسيل داشته و نيروهايش با ورود به شهر مدينه در آنـجـا دسـت به فساد زده و سپس آهنگ مكه مى نمايند، جائى كه حضرت مهدى (ع) نهضت خـويـش را از آن مـكـان آغـاز نـمـوده است . پس از آن معجزه اى كه پيامبر (ص ) در مورد سپاه سفيانى قبل از رسيدن به مكه وعده داده است ، يعنى فرو رفتن به زمين ، رخ خواهد داد.
پـنـاهـنـده اى به خانه خدا پناه مى برد، آنگاه سپاهى به سوى او فرستاده مى شود، همين كه به بيابان مدينه مى رسند در زمين فرو مى روند.
پـس از آن سـفـيـانـى بعد از شكست از ايرانيان و يمنى ها در عراق ، و شكستى كه در حجاز بـه دسـت حـضـرت مهدى (ع) به واسطه معجزه فرو رفتن در زمين نصيب او مى گردد، عقب نشينى مى كند و جهت روياروئى با پيشروى امام (ع) كه با سپاه خويش راهى دمشق و قدس مـى بـاشـد، بـه جـمـع آورى و بـازسـازى نـيـروهـاى خـود در داخل كشور شام مى پردازد.
روايـات ايـن نـبـرد را حـمـاسـه اى بـزرگ دانـسـتـه كـه از عـكـا تـا صـور و انـطـاكيه در ساحل دريا، و در داخل منطقه ، از دمشق تا طبريه و قدس امتداد مى يابد.
در اين گيرودار خشم خداوند بر سفيانى و همدستان يهودى و رومى (غربى ) وى فرود آمده و پـس از شـكـسـتـى سـخـت و كـوبـنده ، سفيانى به اسارت در آمده و كشته مى شود، آنگاه حضرت مهدى (ع) به همراهى مسلمانان وارد قدس مى گردد.
هـم چـنـانكه روايات نهضت ديگرى را كه زمينه ساز حكومت آن حضرت بوده و در يمن پديد مى آيد، ياد نموده و رهبر آن نهضت ((يمنى )) را ستوده و يارى نمودن وى را بر مسلمانها واجب مى شمارد:
در بـيـن پـرچـمها هيچ پرچمى از درفش يمنى هدايت كننده تر نيست پس از خروج يمنى فـروش سـلاح به مردم حرام است و چون خروج كند و به يارى او بشتاب زيرا كه درفش او درفـش هـدايـت اسـت . جـايـز نـيـسـت هيچ مسلمانى از آن سرپيچى نمايد كه اگر چنين كند اهل آتش خواهد بود، چرا كه يمنى مردم را به حق و راه راست فرا مى خواند.
چنانكه روايات ، از ورود نيروهاى يمنى به عراق جهت يارى ايرانيان در برابر نيروهاى سفيانى خبر مى دهد و ظاهرا وى و سپاهيانش در يارى نمودن حضرت مهدى (ع) در حجاز نقش مهمى را ايفا مى كنند.
هم چنين از نهضت مردى مصرى قبل از خروج يمانى و سفيانى به ميان آمده و جنبشى ديگر را بـه فـرمـانـده ارتـش ‍ مصر، و حركتى را به قبطيان اطراف مصر نسبت مى دهد. آنگاه ورود نـيـروهـاى غـربـى يـا مـغـربـى را بـه مـصـر، و بـه دنبال آن خروج سفيانى را در كشور شام خاطرنشان مى سازد.
و نيز از روايات چنين بر مى آيد كه حضرت مهدى (ع) براى مصر موقعيت تبليغى خاصى در سطح جهان قرار مى دهد و آنجا را به عنوان منبر سخنرانى خويش انتخاب مى فرمايد و سپس كيفيت ورود آن حضرت و يارانشان را به مصريان مى نمايد:
آنگاه آنان (مهدى (ع) و يارانشان ) وارد مصر شده و حضرت بر فراز منبر آن قرار مى گـيـرد و بـا مـردم سـخـن مـى گـويـد: زمـيـن بـر اثـر عـدل و داد رونـق و نـشـاط تازه اى به خود گرفته ، و آسمان باران رحمت خود را فرو مى بـارد، درخـتـان بـارور شده و زمين گياهان خود را مى روياند و زينت بخش ساكنان خود مى گـردد، حيوانات وحشى به گونه اى در آرامش و امنيت بسر مى بردند كه همچون حيوانات اهـلى مـى تـوانـنـد در هـمـه جـا آسـوده بـچـرنـد. دانـش در دل مـؤ مـنـان آن چنان جاى گزين مى شود كه هيچ مؤ منى از لحاظ علمى به برادر دينى اش نياز پيدا نمى كند. آن روز، مصداق اين آيه شريفه يغنى الله كلا من سعته (خداوند همگان را از غناى بى كران خويش توانگر مى سازد) آشكار مى گردد.
امـا در مـورد كـشـورهـاى اسـلامـى مـغـرب ، بـنا به گفته روايات ، نيروهايى از آنجا وارد سـرزمـيـن شـام و چـه بـسـا مـصـر گـرديـده ، و بـرخـى از آنـهـا داخـل عـراق مى شوند.... و ماءموريتهاى آنان همچون ماءموريت نيروهاى بازدارنده عرب و يا بين المللى است كه به نفع اسلام و مسلمانان نخواهد بود. اين نيروها در شام با نيروهاى ايـرانـى و زمـيـنـه سـازان دولت حـضرت مهدى (ع) روياروى شده و با يكديگر به زد و خـورد مـى پـردازنـد. پـس از آن بـه سـوى اردن عقب نشينى نموده ، و باقيمانده آن بعد از خروج سفيانى عقب نشسته و يا به او مى پيوندند. و سپس به كمك دولت مصر كه با قيام مـردم خـود روبـرو شـده ، و يـا بـه يـارى نـيـروهـاى غـربـى كـه انـدكـى قبل از خروج و حركت سفيانى در شام وارد سرزمين مصر شده اند مى شتابند.
روايـت مـربـوط بـه عـصـر و زمان ظهور حضرت (ع) خاطرنشان مى سازد كه يهوديان در آخـرالزمـان در روى زمـيـن ايـجاد فساد و فتنه نموده و گرفتار تكبر ورزى و خود بزرگ بـيـنـى مـى گـردنـد. آنـگونه كه خداوند در قرآن آنان را وصف نموده ، اين خوى برترى جوئى به دست پرچمدارانى كه از خراسان خروج مى نمايند نابود مى گردد.
چرا كه هيچ چيز نمى تواند آنان را از تصميم خود برگرداند تا آنكه درفش هاى خود را در قدس به اهتزاز در آورند.
و ايرانيان قومى هستند كه به زودى خداوند متعال آنان را عليه يهوديان برخواهد انگيخت .
ما بندگان نيرومندى از خود را عليه شما بر مى شورانيم
روايـات ، هلاكت موعود يهوديان را كه در يك وهله و يا چندين وهله پيش از ظهور حضرت (ع) و بـعـد از آن اتـفاق مى افتد، مشخص ننموده ، اما آخرين مرحله آن را وصف مى نمايد كه به دسـت تـوانـاى حـضرت مهدى (ع) و سپاهيان وى كه بيشتر آنها ايرانى هستند به هلاكت مى رسند.
و ايـن رويـداد بـه صـورت كـارزارى بزرگ است كه در آن عثمانى سفيانى حاكم سرزمين شام در كنار يهوديان و روميها و در خط مقدم دفاعى آنان قرار داد.
بنا به نقل روايات ، امام مهدى (ع) نسخه هاى اصلى تورات را از درون غارى در انطاكيه و كوهى در فلسطين و از درياچه طبريه بيرون آورده و با استناد به آن يهوديان را محكوم نموده و نشانه و علامتها و معجزات را براى آنان آشكار مى سازد.
بـرخـى از يـهـوديـان كـه بـعـد از نـبـرد آزادى قـدس جـان سالم بدر برده اند تسليم آن بزرگوار شده و كسانى كه تسليم نمى شوند از كشورهاى عربى اخراج مى گردند.
آنـطـور كـه از روايـات اسـتـفـاده مـى شـود، انـدكـى قبل از ظهور حضرت ، جنگى جهانى بين روميان و تركان يعنى غربيها و روسيه رخ مى دهد كـه سـبب آغاز آن از ناحيه مشرق است و از پاره اى ديگر از روايات چنين برمى آيد كه جنگ مزبور به صورت جنگهاى منطقه اى خواهد بود.
در سـال ظـهـور آن حضرت (ع) جنگهاى زيادى در روى زمين به وقوع مى پيوندند كه خسارتهاى آن متوجه آمريكا و اروپا مى گردد.
(( آتـش جـنـگ در مـغـرب زمـيـن هـمـچـون شعله ور شدن آتش هيزم بسيار برافروخته مى گـردد، بين مردم شرق و غرب و حتى مسلمانان ايجاد اختلاف مى شود، و مردم در اثر هراس و وحشتى كه دارند با رنج و گرفتارى سختى روبرو خواهند شد))
هم چنين روايات خبر مى دهد كه زيانهاى جانى و تلفات اين جنگ بعلاوه بيمارى طاعون كه پـيـش از جـنـگ و پـس از آن شـيـوع پـيـدا مـى كند، به دو سوم ساكنان زمين مى رسد، و اين خسارتها به مسلمانان وارد نمى گردد مگر به صورت غير مستقيم .
((ايـن حـادثـه رخ نـمـى دهـد مـگر اينكه دو سوم مردم جهان از بين مى روند، پرسيدم : وقتى دو سوم مردم از بين بروند چه كسى باقى خواهد ماند؟ فرمود: آيا شما نمى خواهيد جزء يك سوم باقى مانده باشيد؟))
پـاره اى روايـات ، اشـاره دارد بـه اينكه اين نبرد در چند مرحله انجام مى پذيرد، و آخرين مـرحـله آن بـعد از ظهور حضرت مهدى (ع) و آزاد سازى حجاز توسط آن بزرگوار و ورود او به عراق خواهد بود.
البته آزاد نمودن حجاز مربوط به نابسامانى و خلاء سياسى و بحران حكومت در آن جاست كه مشروح آن در فصلهاى بعدى خواهد آمد.
آشوب گرى شرق و غرب عليه مسلمانان
واژه ((فتنه )) در قرآن كريم و سنت به دو معناى عام و خاص آمده ، معنى عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشى كه براى انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شـيـطـان و يـا از سـوى مـردم و خـواه از امـتـحان ، كامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.
و مـعـنـى خاص : عبارت از حوادث و پيشامدهايى است كه مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مـرز ديـانـت خـارج و مـنـحـرف مى سازد. و مقصود از آشوبهاى داخلى و خارجى كه پيامبر (ص ) هشدار داده همين معناست .
البـتـه صـحـابـه و تـابـعـيـن بـا تـفـاوت آراءشـان روايـات مـتـعـددى را نقل نموده اند كه پيامبر اكرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوبهاى بعد از خود برحذر داشته است .
و در مـيـان صـحـابـه ، حذيفة بن يمان در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بوده ، زيـرا وى در پـرسـتـش نمودن از پيامبر (ص ) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد.
از ايـن رو بسيارى از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى يابيم كه با ذكر سند و نـسـبـت بـه حـذيـفـه از پـيـامـبـر (ص ) و يـا از امـيـرمـؤ مـنـان عـلى (ع) نقل شده ، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است .
چنانكه از او روايت كرده اند كه مى گفت :
((هـيـچ فتنه جوئى نيست كه تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينكه اگر بخواهم نـام او و پـدر و مـحـل سكونتش ‍ را تا روز قيامت يادآور شوم مى توانم ، زيرا تمام آنها را رسول گرامى (ص ) به من آموخته است ))
و مى فرمود:
((اگـر تمام آنچه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم ، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد.))(4)
توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدى بود كه در نزد بعضى از آنان به اخبار حضرت مهدى (ع) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاى روايى ، باب ها و فصلهايى را تحت عنوان ((فتن )) (آشوبها) يا ((ملاحم و فـتن )) (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و كلمه ملاحم به معنى جنگها و رويدادهاى مهمى است كه پيامبر اكرم (ص ) وقوع آنها را خبر داده است .
لذا عده اى از راويان و دانشمندان اسلامى كتابهاى خاصى به نام ((الفتن و الملاحم )) و مانند آن تاءليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن كتابها گرد آورده اند.
آنـچـه در ايـن جـا مهم است ، بررسى عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نـيـسـت بـلكـه مـهم ، شناخت آخرين فتنه اى است كه جملگى اتفاق نظر دارند كه با ظهور حـضـرت مـهـدى (ع) از بـيـن خـواهد رفت ، همان فتنه اى كه ويژگيهاى آن منطبق بر فتنه غـرب اسـت كـه اثـر آن در طـليـعـه ايـن قـرن بـر مـلل مـسلمان آشكار گشته و دشواريهاى بـسـيـارى را بـه دنـبـال داشـتـه اسـت چـرا كـه غـربـيـان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مى گردند. در اين امر دشمنان شرقى ما با آنان همكارى نموده و بخشى از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن ، آنجا را در قلمرو فرمانروايى خود در مى آورند.
و اينك نمونه هايى از روايات شريفه :
پيامبر اكرم (ص ) فرمود:
((چـهـار فـتـنـه و آشـوب بـر امـت مـن وارد شـده كـه در فـتـنـه اول ، خـون ريـزى و در دومـى ، خـونـهـا و امـوال و در فـتـنـه سـوم ، خـونـهـا و امـوال و زنـان حـلال شـمـرده مـى شـود. چهارمين فتنه و آشوب ، كور و كر و همه گير و هم چـون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود، به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نـمـى يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره ) را زير دست و پـاى خـود بـه شـدت كـوبـيـده ، و بـلا و گـرفـتـارى ، مـردم را مـانند پوست دباغ خانه گـوشـمـال مـى دهـد هـيـچ كـس قـادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه اى ديگر سربرآورده و ظاهر مى گردد.))(5)
و در روايتى آمده است :
((زمـانى كه فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشك آشفته مـى شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندكى از شما پشيمان خواهيد شد.))(6)
و در روايتى :
((آن فـتـنه و آشوب ، شام را احاطه كرده و عراق را مى پوشاند، و جزيره را درهم مى كوبد.))(7)
و در روايتى ديگر چنين آمده :
((آنـگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته ، به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده ، و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد.))(8)
در اين روايت و بسيارى از روايات مانند آن ، پيرامون اين فتنه و آشوب ، صفات فراوانى مـشـاهـده مـى كـنـيـم ، كـه طـبـق ايـن روايـت ، چـهـارمـيـن فـتـنـه و بـه گـفـتـه كل روايات ، آخرين فتنه مى باشد.
و اين ويژگيها عبارتند از:
1 - روايـات آن در مـنـابـع شيعه و سنى در حد تواتر اجمالى است ، يعنى هر چند از نظر الفـاظ مـتـفـاوتـنـد، امـا راويـان مـتـعـدد، آن را بـه يـك مـعـنـى نـقـل نـمـوده انـد، بـطـوريـكـه اگـر كـسـى دقـت كـنـد بـرايـش يـقـيـن حـاصـل مـى شـود كـه مـضـمـون ايـن اخـبـار از نـاحـيـه پـيـامـبـر (ص ) و اهل بيت وى (ع) صادر شده است .
2 ـ ايـن فـتـنـه ، آشـوبـى اسـت دامـنـه دار، و شـامـل هـمـه اوضـاع و احـوال امـنـيـتـى ، فـرهـنگى و اقتصادى مسلمانان مى شود. مانند اينكه ، تمام چيزهاى حرام ، حـلال شمرده مى شود. و يا در روايت ديگر ((صماء)) كر و ((عمياء)) كور توصيف شده ، يعنى : كر است و سخن نمى شنود تا بتوان با گفتگو او را دور كرد، و نابيناست و نمى بـيـند كه بين اين و آن فرق بگذارد. بلكه شامل همه شده ، و بر آنها منطبق است ، وارد هر خانه اى شده و بر شخصيت هر مسلمانى ضربه و آسيب وارد مى سازد، و جامعه مسلمانان را هـمـچـون حـركت و تكان كشتى ، كه بر موج درياى خروشان قرار گيرد، دچار آشفتگى مى نمايد.
هيچ كسى در برابر خطر اين فتنه نسبت به دين خود و خانواده اش و از جور فرمانروايان سـتـم پيشه و دستياران شرقى و غربى آنان كه سرپرستى امور امت اسلامى را بر عهده مى گيرند، پناهى نمى يابد، چنانكه در اين روايت آمده است :
((در آن هنگام گروهى از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
3 ـ شر و گرفتارى و نقطه شروع آن حركت از سرزمين شام خواهد بود ((تطير بالشام )) يعنى از شام آغاز مى گردد، به همين جهت دشمنان ما آنجا را سرزمين ((آفتاب تمدن )) مـى نـامـند، بنابراين اگر كاشتن اسرائيل را در كشور شام بر آن بيفزائيم چگونه خواهد بـود. و در روايـتـى جـمـله ((تـطـيـف بالشام )) آمده يعنى آن فتنه و آشوب شام را احاطه نـمـوده ، و آنـگـاه از آنـجـا بـه ديـگـر سـرزمـيـنهاى عربى و مسلمان كشيده مى شود، بلكه روايـتـى نـام ((فتنه فلسطين )) را بر آن نهاده و دشواريهاى آن بر ساكنان كشور شام بيش از ديگران متمركز خواهد بود.
4 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولانى ادامه مى يابد زيرا فتنه تمدن ، عـمـيـق تـر از آن است كه از طريق ترميم و اصلاح ، چاره جوئى شود از طرفى ديگر موج مقاومت در امت و موج دشمنى در دشمنان باعث به ثمر نرسيدن راه حلها مى گردد.
چنانكه در روايت آمده :
((از نـاحـيـه اى در صـدد رفـع آن بـرنـمـى آئيـد مـگر اينكه از سوى ديگر آشكار مى شود.))
زيـرا راه حـل آن تـنـهـا بـا قـيام زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع) در بين امت ، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امكان پذير خواهد بود.
هـم چـنـيـن تـعـداد زيـادى از روايـات تـصـريـح مـى كـنـد كـه آن فـتـنـه آخـريـن آشـوب و متصل به ظهور آن بزرگوار مى باشد. و در برخى از روايات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پيش از ظهور حضرت ذكر نكرده ، اما آن را آخرين فتنه ، و بـا هـمـان ويـژگـيها توصيف نموده است . و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزير بايد ((مطلق )) را بر ((مقيد)) حمل نمود.(9)
البته برخى از ويژگيهاى اصلى اين فتنه و ديگر خصوصيات آن را كه در احاديث ديگر آمده خواهيم آورد، چرا كه اين ويژگيها را نمى توان با هيچ فتنه داخلى يا خارجى كه بر امـت اسـلام از آغـاز تـا كـنـون رسـيده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب . زيرا اين آشوب با فتنه هاى داخلى صدر اسلام و زمانهاى بعد از آن و حتى آشوب گرى و كشتار و غـارت مـغـول هـا و بـا جـنـگ هـاى صـليـبـى كـه مـراحـل حـمـله هـاى تـاريـخـى آن در 900 سال قبل آغاز شد، منطبق نيست و از جهات مختلفى با يكديگر متفاوتند.
آرى بر آخرين مرحله آن جنگ كه غربيها توانستند. با هجوم يك پارچه خود به امت اسلامى ، و ورود ارتش آنها به كليه سرزمينهاى اسلامى و با به سقوط و نابودى كشاندن آنها، پـايـگـاه هـم پـيـمـانـان يـهـودى خـود را در قـلب كـشـورهـاى اسـلامـى بـكـارنـد قابل ((تطبيق )) مى باشد.
از پيامبر گرامى اسلام (ص ) نقل شده كه فرمود:
((سـوگـنـد بـه آن كس كه جانم در دست اوست ، بر امت من قومى فرمانروايى كنند كه اگـر دم بـرآورنـد آنـهـا را كـشـتـه و اگر سكوت نمايند همه چيز آنها را مباح مى شمرند، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زير پا گذاشتن نواميس ‍ آنها، خون آنان را ريخته ، و دلهـاشـان را مـالامال از كينه و وحشت مى گردانند، آنان را پيوسته هراسان و پريشان و بـيـمـنـاك مـى بـيـنـى در ايـن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فـرمـانـروائى كـنـنـد، پس واى به حال ضعيفان امت من از دست آن ستم پيشگان ، و واى بر سـتمگران از عذاب الهى ، چرا كه آنها نه به كوچك رحم نموده ، و نه حرمت بزرگ و پير را نـگـاه مـى دارنـد، و از هيچ كارى روى گردان نيستند. اندامشان اندام آدميان ، اما دلهايشان دلهاى شياطين است .))(10)
ايـن روايـت ارزشـمـنـد، از ارتـبـاط دو جـانـبـه بـيـن اسـتـبداد داخلى و استعمار خارجى پرده بـرداشـتـه و عـلت سـلطـه كفار شرق و غرب بر امت اسلامى را، فشار ستم و تجاوز حكام داخلى بر ملتهاى مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزاديهاى آنان مى داند.
زيـرا ايـن گـونـه رفـتـار ظـالمـانـه ، مـردم را در صدد انتقامجوئى از حاكمان خود برمى انـگيزد و همين درگيرى داخلى آنها را از دفع دشمن خارجى بازداشته ، و در نتيجه دشمن ، بـا اسـتـثـمـار آنـان و بـه بهانه رهايى آنان از چنگ فرمانروايان جور پيشه ، به جنگ و غارت كشورهاى اسلامى اقدام مى كند. همانگونه كه ناپلئون به مصر حمله ور گرديد، او وقـتـى كـشـتـى هـايـش بـه ساحل مصر نزديك شد نامه اى براى مصريان فرستاد و در آن اسـلام را سـتـوده و نـسـبـت بـه آن اظهار علاقه و دوستى كرد و انگيزه آمدن خود را نجات و خلاصى مصريان از ستم بردگان ! قلمداد نمود.
اين سياست حيله گرانه را بعد از اشغال مصر نيز همچنان ادامه داد، تا جائيكه با پوشيدن لباس اهل مصر، خود را مسلمان جلوه داده و عيد ميلاد پيامبر (ص ) را جشن گرفت !
آنگاه ، انگليس ، فرانسه ، آمريكا و روسيه نيز شيوه هاى مشابهى را بكار گرفته و ادعا كـردنـد كـه تـنها به منظور آزاد كردن ملتهاى مسلمان به سرزمين آنان آمده اند و پيوسته جـهـت ادامـه سلطه خود در سرزمينهاى اسلامى و دخالت در امور مسلمانها اين ترفند را بكار مى برند.
قـابـل تـوجـه است كه خصوصياتى را كه حديث شريف بيان داشته دقيقا بر دسته اى از فـرمـانـروايـان مـنطبق است كه زمينه را براى سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند، چنانكه بـر زمـامـداران امـروز كـه زمـيـنـه سـاز ادامـه چـنـيـن سـلطـه اى هـسـتـنـد نـيـز قابل انطباق است . و اين خصوصيات عبارتند از:
1 ـ جو اختناق در برابر آزادى انديشه ، و كشته شدن به جهت يك سخن گفتن .
2 ـ اگر سكوت كنند همه چيز آنان را مباح مى شمرند، زيرا سياست آنها بر اين محور است كـه اگـر چـيـزى هـم دربـاره آنان نگويند و ساكت باشند، باز هم دست از تجاوز و تعدى نسبت به مردم بر نخواهند داشت .
3 ـ غـارت و چـپـاول ثـروتـهـاى سـرزمينهاى اسلامى از پايه هاى سياست زمامداران متجاوز بوده و به نحوى كه گويى اموال مسلمانان ملك موروثى آنها و خانواده هاى خود و منافقان متملق و دربارى آنان است .
4 ـ پـايمال نمودن حرمت مسلمانان كه شامل تجاوز به خونها و ارزشهاى انسانى و آزاديها و اموال و هتك آبرو و حيثيت و نواميس آنها مى گردد.
5 ـ ريـخـتـن خـون كـسـانـى كـه عـليـه آنان سخن مى گويند و غير آنان را، كه مى گويند ((پروردگار ما الله است .))
6 ـ دلهاى مسلمانان را آكنده از كينه و وحشت نموده ، يعنى كينه ورزى نسبت به زمامدار ستم پـيـشـه و يـا ايـنـكـه جور و ستم ، چنين كينه توزى را در جان مسلمانان نسبت به برخى از خودشان مى پرورانند.
اما آن شرقى و غربى هايى كه پيامبر (ص ) درباره آنها فرمود:
((در آن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
جـز بـر روسـها و غربى ها كه با فرصت طلبى از ستم فرمانروايان جور، سرزمينهاى مـسـلمـانـان را مـورد تاخت و تاز قرار داده ، و زمام امور آنها را همچنان به دست مى گيرند، منطبق نمى گردد.
گـاهـى گـفـتـه مـى شـود، مـمـكـن اسـت مـراد از گروهى كه از مشرق و مغرب مى آيند، حركت عـباسيان باشد كه از شرق دولت اسلامى آمدند و حركت فاطمى ها كه از غرب آن آمدند، و اين در پى ستم فرمانروايان اموى بوده است .
و يـا ايـنـكـه گـفـتـه مـى شود احتمال دارد مقصود از آنان ، هجوم مغولان باشد كه از ناحيه شـرق بـه وقـوع پـيـوسـتـه و يـا جنگ صليبى كه در نتيجه جور و ستم عباسيان از غرب بوجود آمده است .
امـا از ظـاهر روايت چنين بر مى آيد كه آنها گروهى غيرمسلمانند كه بر امور مسلمانان مسلط مـى شـونـد از ايـن رو بـر عباسيان و فاطميان منطبق نمى گردد، چنانكه بر حمله مغولان و جـنـگهاى صليبى گذشته نيز قابل انطباق نيست . زيرا تسلط غربى ها بر مسلمانان به سـبـب ايـن تـهـاجـمـات نـبـوده بـلكـه آنـهـا حـكـومـتـهـاى كـوچـكـى را در سواحل سرزمين شام تاءسيس نموده و در آنجا بسر مى برند.
و اقوام مغول مدتى كوتاه بر مسلمانان حكمرانى نموده ، سپس باقيمانده آنان در سرزمين ما اسلام آورده و در امت اسلامى هضم و ذوب گرديدند.
و مـهم تر از آن اينكه استيلاى مغول ، و جنگ هاى تاريخى صليبى به ظهور حضرت مهدى عـليـه السـلام منتهى نگرديد، در حاليكه چيرگى و تسلط غربى ها و فتنه و آشوب آنها طبق ديگر روايات با ظهور آن حضرت پايان مى پذيرد.
بـنـابـرايـن انـطباق كار آنان منحصرا بر شرقى ها و غربى هاى امروز است كه عبارت از روسـهـا و اروپـائيـهـا و آمريكائيان اند، خصوصا با توجه به ويژگيهاى دقيقى كه در پايان حديث از شخصيتها و سياستهاى آنان ذكر گرديده است .
بـه هـر حـال آنـان وارثـان شـرقـى مـغـولان ، و صـليـبـى هـاى غـربـى اند، زيرا بنابر قول پسنديده تر، در روايات ، از روسها تعبير به تركها شده و غربيان همان روميان مى باشند كه به زودى با آن آشنا خواهيم شد.
از پيامبر (ص ) نقل شده كه فرمودند:
((جـريـان امـر شـمـا هـمچنان ادامه مى يابد تا اينكه فرزندانى در دوران فتنه و ستم مـتـولد شـوند كه جز آشوب چيزى نشناسند، و زمين چنان آكنده از ستم و بيداد شود كه هيچ كـس جـراءت ندارد خدا را بخواند، آنگاه خداوند مردى را از ذريه و عترت من برمى انگيزد، تا زمين را از عدل و داد پر سازد، آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است ))(11)
ايـن حـديـث شـريـف نـشـانـگر اين است كه فتنه و آشوب اءخير در نسلها ادامه مى يابد، تا نـسـلى از فـرزنـدان مـسلمانان متولد گردد كه هيچ انديشه اى جز انديشه منحرف از دين و هـيـچ سـيـاسـتـى جـز سـياست جور و ستم ندارند. و اين تعبير دقيقى است از فضاى فرهنگ غـربـى و سـياست حكومت هاى سلطه گر آنها بر سرزمينهاى ما، كه كودك مسلمان در سايه شوم آن فرهنگ نشو و نما كرده ، و از فضاى اسلامى و فرهنگ و عدالت آن بى اطلاع است . مگر كسى را كه خداوند وسيله هدايت و نگهدارى او از انحراف را فراهم سازد.
و معنى سخن پيامبر (ص ) كه فرمود:
((زمـيـن آن چـنـان از سـتـم و جـور آكـنـده شـود كـه كـسـى قـادر بـر گـفـتـن ((الله )) نباشد.))
ايـن اسـت كـه قـوانين ظالمانه و سياستهاى ستمگران و جورپيشگان ، تمام نقاط و زواياى زندگى را در بر مى گيرد. و اين ماجرايى است كه بعد از هجوم و سلطه غربيان بوجود آمده ، زيرا قبل از استيلاى آنان در برخى از مقاطع زمانى و در بعضى مناطق ، جور و بيداد در زندگى مسلمانان وجود نداشت ، اما بعد از حمله و چيره شدن آشوب غرب و سلطه گرى فـرمـانـروايـان ستم پيشه تازه به دوران رسيده ، رفته رفته سياست ظالمانه آنها بر تـمـام سـرزمـيـنـها و مراكز سايه افكند. به گونه اى صداى مسلمانان را در سينه ها خفه كردند كه كسى نمى توانست مسلمانى خود را ابراز نموده و بگويد: پروردگار ما خداست و يا اينكه ما خواستار پياده نمودن احكام اسلام هستيم ، و خداوند به ما دستور مى دهد كه از سـتـم و بيداد پرهيز نموده و عليه آن قيام نمائيم ، و يا اينكه بگويد حكم خداوند درباره اين فرمانروا اينگونه است كه بايد كشته شود و يا از كار بر كنار گردد، و يا بگويد حكم خدا درباره اين قانون اين است كه بايد در برابر آن ايستاد و آنرا دگرگون ساخت .
مـعـنـى ايـن گـفـتـه اين نيست كه كسى نمى تواند به طور كلى نام خدا را بر زبان آورد، چنانكه برخى چنين تصور نموده اند، زيرا چيزى كه كفار و ستمگران و جباران و حتى بى دين ها را برانگيخته و به خشم مى آورد همانا ياد و نام خداوند است هنگاميكه با كفر و ستم پيشگى و سلطه آنان اصطكاك پيدا نمايد.
و در روايتى آمده است :
((به طورى كه كسى نمى تواند لااله الا الله بگويد.))
پر واضح است كه مراد از اين گفته اين است كه كسى نمى تواند يكتائى و فرمانروائى خـدا را اعـلان نـمـوده و حـكـومـت كـردن كـافـران و سـتـمـگـران را كـه بـه قـانـون خـداى عزوجل فرمانروائى نمى كنند، رد نمايد.
از اميرمؤ منان (ع) نقل شده كه فرمود:
((حكومت اهل بيت پيامبر شما كه داراى علامات و نشانه هايى است در آخرالزمان پديد مى آيـد... از جـمله زمانيكه روميان و تركان ، ديگران را عليه شما بشورانند، و نيروها بسيج گـردنـد... و تـركـهـا بـا رومـيـان بـه مخالفت برخاسته ، و جنگ و درگيرى در روى زمين افزايش يابد.))(12)
روشن است كه سخن امام (ع) درباره فتنه و آشوب روميان و تركها و حركت آنان در يورش عليه سرزمينهاى اسلامى ما از نشانه هاى حضرت مهدى (ع) مى باشد.
و عـبـارت ((اسـتـئثـارت )) در مـتـن روايـت تعبيرى است دقيق ، يعنى آنان به منظور سلطه يـافـتـن و اسـتثمار سرزمين هاى اسلامى ما، دست به تحركاتى مى زنند كه خوى آنهاست . همچنين عبادت ((يتخاف الترك والروم )) ((تركها و روميان با هم اختلاف پيدا مى كنند)) اين كشمكش و اختلاف آنها، با آنكه با يكديگر هم پيمان بوده اند، بر سر تقسيم و سلطه يافتن در قلمرو نفوذشان مى باشد.
امـا در همان حال ، در دشمنى با ما متحد گشته و در شوراندن مردم عليه ما و تجهيز نيروها چنانكه واقعيت امر نشان مى دهد، با يكديگر همكارى مى نمايند.
((و تـكـثـر الحروب فى الارض ))((جنگ و درگيرى در زمين فزونى مى يابد)) چنانكه مـى بـيـنـيم قاره اى خالى از جنگ و ستيزها نيست ، و هيچ جنگى آرامش نمى يابد، مگر اينكه جنگ ديگرى آغاز مى گردد، همه اينها به سبب انتقام جوئى هاى روميان و تركان و مخالفت آنـان بـا يـكـديـگر است ، و پشتيبانان يهودى آنان كه هر زمان و هر كجا كه بتوانند آتش افروز جنگ ها مى باشند. و به زودى مراد از روم و ترك بيان خواهد شد.
از حضرت على (ع) نقل شده كه فرمود:
((اى مردم آنچه مى خواهيد از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا از دست بدهيد زيرا كه دانش فـراونـى در سينه دارم ، و سؤ ال نمائيد از من پيش از آنكه فتنه و فساد مانند شترى كه در اثـر رم كـردن مهارش زير سم او قرار گيرد و بر ترس ‍ و اضطرابش افزوده شود، سرزمين شما را بعد از مرگ و حياتش پايمال نموده و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يـا آتشى از غربى كه در هيزمى خشك و انبوه افتد، با فرياد بلند بانگ برآورد. واى بر او از خونخواهى و انتقامجوئى . وقتى گردش چرخ روزگار طولانى شود، مى گوئيد مرده و يا به هلاكت رسيده ، (و اگر زنده است )، پس به كجا رفته ، در اين هنگام است كه مـعـنـى حـقـيـقـى ايـن آيـه هـا مصداق پيدا مى كند. ثم ردد نالكم الكرة عليهم و امد دناكم بـاءمـوال و بـنـيـن و جـعـلنـاكـم اكـثـر نـفـيـرا. ((سـپـس پـيـروزى بر آنان را به شما بـرگـردانـيـم و بـا مـال و فـرزندان شما را يارى نموده و تعداد شما را از آنان فزونى بخشيديم .)) و اين داراى علائم و نشانه هايى مى باشد.))(13)
حـضـرت امير (ع) در اين روايت از هلاكت و نابودى گسترده غرب با عبارت (در هيزم خشك و فراوان ) و بسيار قابل اشتعال سخن به ميان آورده اند، سبب اين نبرد فتنه اى است كه در مـنـطـقـه شـرق پـديـد مى آيد، و يا به علت جنگ افروزى تركان شرقى ، يعنى روسها، عـليـه رومـيـان اسـت بـه زودى بـيـان روايت مربوط به آن در زمره روايات جنگ جهانى كه وقوع آن طبقه گفته احاديث و نظر ما در سال ظهور حضرت مهدى (ع) مى باشد، خواهد آمد.
و نيز از پيامبر (ص ) نقل شده كه فرمود:
((در آخـرالزمـان بـر امـت مـن بلاى سختى از ناحيه سلطان آنان برسد كه از آن بلا و گـرفـتـارى سـخـت تـر شنيده نشده ، بگونه اى كه زمين پهناور بر آنان تنگ آيد، و به انـدازه اى زمـيـن آكـنده از ستم و جور شود كه مؤ من جهت پناه بردن از ظلم و ستم ، جايگاهى نـمـى يـابـد. تـا ايـنـكـه خـداونـد مـردى از خـانـدان مـرا بـر انـگـيـزد و زمـين را از قسط و عـدل ، آنـگـونـه كـه از ظلم و ستم پر گرديده بوده ، سرشار گرداند. ساكنان آسمان و زمـين از وى خشنود گرديده و زمين ذخائر خود را برمى آورد و آسمان از ريزش باران رحمت دريغ نمى ورزد))(14)
به نقل از حذيفة بن يمان ، پيامبر (ص ) مى گويد:
((واى بـر ايـن امت از دست پادشاهان ستم گر كه مسلمانها را كشته و آنها را از خانه و ديـارشـان آواره مـى گـردانـنـد مـگر كسى كه به اطاعت آنها تن در دهد در آن زمان مؤ من با تـقـوى بـه زبـان بـا آنـان سـازگـار و بـه دل از آنـان گـريـزان اسـت . و چـون خداوند متعال اراده فرمايد عزت اسلام را بازگرداند، پشت هر ستم گر ستيزه جو را مى شكند، و او بر هر كارى كه بخواهد تواناست ، هم اوست كه وضع امت اسلامى را پس از تباهى سر و سـامـان بـخـشـيـده و اصـلاح مى كند، اى حذيفه : اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقى نـمـانـده بـاشـد، خداوند آن روز را آن قدر طولانى گرداند كه مردى از خاندان من بيايد و بـر جـهان فرمانروايى كند و اسلام را آشكار سازد، و خدا خلف وعده نمى كند و او بر هر چيزى تواناست ))(15)
و از آن بزرگوار است كه فرمود:

next page

fehrest page

back page