next page

fehrest page

back page

((نـزديـك اسـت امـتها عليه شما يكديگر را فرا خوانند، بسان فراخواندن خورندگان بـر سـر سـفـره . هـر چـنـد شـمـا از نـظـر عـدد بـسـيـاريـد، امـا هـمـچـون خـاشـاك بر روى سـيـل مـى بـاشـيـد، خـداونـد هـيـبـت و شـكـوه شـمـا را از دل دشمنانتان برداشته ، و در اثر علاقه مندى به دنيا و بيزارى از مرگ ، ضعف و سستى را به دل شما مى افكند.))(16)
ايـنـهـا روايـاتـى روشـن و رسـا بـود كه نور نبوت بر آنها تابيده و نشانگر اوضاع و احـوال امـت اسـلامـى بـا زمـامـداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدى عليه السلام را مژده مى دهند.
و نيز از او نقل شده كه فرمود:
((واى بـر عـرب از شـرى كه به آنها نزديك است ، بالها، چيست آن بالها؟، بادى كه وزش آن نـابـودكـنـنـده اسـت و بـادى كـه وزش آن بـرانـگيزاننده است و بادى كه وزش آن سـستى آور است ، واى بر آنها از كشتار سريع و مرگ آنى ، و گرسنگى دردناك ، بلا و گرفتارى بر سر آنان فرو ريزد فرو ريختنى ))(17)
مـمـكـن است مراد از (بالها) هواپيما باشد كه همچون باد سريع و آرام مى آيد و سبب كشتار زيـاد، و بـاعـث مـرگ و مير آنى مى گردد و يا اينكه بادى است كه از موج بمب هاى قوى و ضـعـيـف نـاشـى مـى گـردد. هم چنانكه احتمال دارد كه اين (بالها) همان است كه بيان آن در روايـت مـربـوط بـه كـارزار حـضـرت مـهـدى (ع) با سفيانى و اعراب طرفدار يهوديان و روميان در معركه آزادى قدس آمده ، چه اينكه در نسخه خطى ابن حماد چنين آمده :
((آنـگـاه خـداونـد، بـاد و پرندگانى را بر روميان مسلط مى گرداند، كه با بالهاى خـود بـر گـونـه هـاى آنـان آنـچـنان ضربه مى زنند كه چشمهايشان نابينا گشته و زمين شكافته شده و آنها را در خود فرو مى برد.))(18)
و نـيـز مـمـكـن اسـت بـالهـاى پـرنـدگـان حـقـيـقـى هـمـچـون ابـابـيـل (پـرستو) باشد و يا جنگ افزارهايى مانند هواپيما كه حضرت مهدى (ع) آنها را بـكـار مـى بـرد، و بـه رودى بيان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حركت ظهور خواهد آمد.
از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود:
((مـشـركـان ، مـسـلمـانـان را به خدمت خويش گمارده و آنان را در شهرها به فروش مى رسانند، و هيچ نيكوكار و بدكارى از اين عمل پروائى ندارد. اين بلا و گرفتارى آن چنان گريبان گير مردم آن روزگار شود كه همه نااميد و ماءيوس و بدبين شده و تصور كنند كـه گشايشى بر آنان نيست ، كه در اين هنگام خداوند مردى از پاكان عترت من و از نياكان ذريـه ام بـرانـگـيـزد، مـردى عـادل ، خـجـسـته و پاكيزه كه ذره اى (از دستورات اسلام ) را فـروگـذار نـمـى كـنـد و خـداونـد ديـن و قـرآن ، اسـلام و مـسـلمـانـان را بوسيله او عزت و سـربلندى بخشيده و شرك و مشركين را ذليل و زبون مى گرداند، وى پيوسته در حالت پـروا از خداست و در اجراى حكم خداوند فريب خويشاوند را نمى خورد، سنگ بر روى سنگ نـگـذاشـتـه ، و عـمـارتـى براى خويش بنا نمى كند، در زمان فرمانروايى خود بر كسى تـازيـانـه نـزنـد مـگـر جـهـت اجـراى حـد شـرعـى ، خـداونـد مـتـعال تمام بدعت ها را بوسيله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بين مى برد و در هـر حـقـى بـه وسـيـله او گـشـوده مـى شـود و درهـاى بـاطـل را مـى بـنـدد و خـداونـد مـسـلمـانـان دربـند را هر كجا كه بسر برند توسط او به ديارشان باز مى گرداند))(19)
ايـن روايـتـى اسـت كـه حـالت دردنـاك به ضعف كشيدن مسلمانان ، و خريد و فروش آنان و اسـارتـشـان را در ديـگـر سـرزمـيـن هـا تـرسـيم مى نمايد، و اين حالت تنها به زمان ما و مـسـلمـانـانـى كـه بـا حقارت كاركنان و خدمتگزاران مشركان اند منحصر نمى گردد، بلكه شـامـل مـعـامـله بر سر ملتهاى مسلمان و بيرون راندن آنها از سرزمين هايشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشركان نيز مى شود.
سـپـس اين روايت خاطر نشان مى سازد كه در حالت ياءس و درماندگى ، ناگاه منجى عالم بشريت حضرت مهدى ارواحنا فداه ظهور مى كند.
روميان و نقش آنان در زمان ظهور
مـنـظـور از روم در روايـات مـربـوط بـه آخـر الزمـان و ظـهـور حـضـرت مـهـدى (ع)، مـلل اروپـائى و قـرنـهـاى اخـير، گسترش ‍ آنان در امريكا مى باشد، كه فرزندان روم و وارثان امپراطورى تاريخى روميان هستند.
گـاهـى گـفـتـه مـى شـود: رومـيـانـى كـه خـداونـد مـتـعـال سـوره اى دربـاره آنـان نازل فرموده و پيامبر (ص ) و مسلمانان بعدها با آنان پيكار نمودند ، غير از اينان هستند. زيرا آنان بيزانس ها بودند كه پايتخت آنان ابتدا شهر ((رم )) در ايتاليا و سپس شهر قـسـطـنـطـنـيـه گـرديـد تـا ايـنـكـه مـسـلمـانـان حـدود 500 سـال پـيـش آن را فـتـح نـمـوده و ((اسـلامـبـول )) نـامـيـدنـد و مـردم آن را استانبول تلفظ نمودند.
پـاسـخ : صـحـيـح اسـت كه روميان هنگام نزول سوره مباركه روم و صدور روايات درباره آنـان كـه از طـرفداران امپراطورى روم يا بيزانس (معروف ) بودند. امام غربى هاى امروز افـرادى غـيـر آنها نيستند ، بلكه ادامه سياست و تمدن آنها به حساب آمد و بخشى از آنان شـمـرده مـى شـونـد.. و مـلتـهاى فرانسه و بريتانيا و آلمان و غير آن ، از لحاظ فرهنگ و سياست و دين ، اركان حقيقى امپراطورى روم مى باشند. و اين كه آنها در آن زمان مناطق تحت نفوذ روم و (مستعمرات آن ) ناميده مى شدند، اين حقيقت را نفى نمى كند.
بـلكـه سـرداران بـيـزانـس رومـى خـود بـه مـدت 2 هـزار سـال پـايتخت شان رم و قسطنطنيه بود در حالى كه همه آنان از نژاد ايتاليائى و ريشه واحـدى نـبـودنـد، بـلكـه از ريـشـه و نژادهاى متعدد اروپائى بودند و بعد از آنكه يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد، گاهى در ميان آنان يونانيان نيز بچشم مى خوردند .
و شايد به همين دليل بـاشـد كـه وقتى امپراطورى تقليدى روم به ضعف گرائيد و در قسطنطنيه و پيرامون آن محدود گرديد و در محاصره دريائى از ملتهاى مسلمان قرار گرفت ، اروپائيان به ادعاى مـيـراث خـوارى بـه پـا خاسته ، وعده اى از سران كشور آلمان و غير آن را، قيصر (سزار) ناميدند.
ايـن نـوع تـغـيـيـر و تـحـول در امپراطورى ها و دولتها امرى طبيعى است ، چرا كه حكومت از كـشـورى بـه كـشـور ديـگـر و از مـلتـى بـه مـلت ديـگـر انتقال مى يابد، و اين با باقى ماندن نام و خصوصيتهاى اصلى آن منافات ندارد.
بنابراين ، روايات شريفه اى كه از آينده روميان يا به تعبير عرب ها ((بنى اصفر)) (= زرد پـوسـتـان ) خـبـر مـى دهـد، مـرادشـان فـقـط رومـيـان بـيـزانـس ايـتـاليائى ، منهاى ملل و قبيله هاى فرنگى و ساير قبايل وابسته به آنها نيست .
بـه هـمـيـن دليـل مـسـلمانان در كتابهاى تاريخى خود از آنها به روميان و گاهى فرنگيها تـعـبير مى كنند امام در عين حال به همه آنها رومى گفته ، و آن را به صورت ((اءروام )) جمع مى بندند.
علاوه بر آن ، آنچه از سوره مباركه روم ، آيات 31 و 32 و سوره كهف آيه هاى 12 و 21 و غـيـر آن دربـاره شـرك آنان نسبت به خداوند متعال و احزاب و پيروان آنها استفاده مى شود ايـن اسـت كـه مـراد از آنـان مـلتـهـا و احزاب مدعى پيروى از حضرت مسيح عليه السلام مى بـاشـنـد. و روشـن اسـت كه رهبرى ملتهاى مسيحى به دست روميان ايتاليائى و قسطنطنيه بوده سپس غربيها از آنان به ارث برده اند.
نام روم در بسيارى از روايات زمان ظهور آمده از جمله روايات مربوط به فتنه و آشوب و تسلط آنان بر مسلمانان ، كه قبلا گذشت .
و روايـات ديـگـرى دربـاره حـركـت نـاوگـانـهـاى جـنـگـى آنـهـا بـه سواحل سرزمين هاى عربى ، اندكى پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام ، وجود دارد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
((وقتى كه در سرزمين شام بلوايى را مشاهده نمودى ، پس مرگ است و مردن ، تا آنكه غـربـيـان بـه تـحـرك آمـده و روانه سرزمينهاى عربى گردند. كه حوادثى بين آنان رخ خواهد داد.))(20)
و فـتـنـه و آشـوب شـام در روايـات مـربـوط به زمان ظهور به مرحله كشمكشهائى كه در سرزمين شام بعد از آشوب و استيلاى اجانب بر امت اسلامى واقع مى شود اطلاق مى گردد.. بـه ايـن مـعـنى كه ((بنى اصفر)) ((غربيها)) خود را ناگزير از دخالت مستقيم نظامى مـى بـيـنـنـد، بـعـد از آن كـه به واسطه پايدارى مردم آن سامان و امواج سياسى موجود و درگـيـر آن ، از تسلط بر منطقه پيرامون فلسطين ناتوان گشته و دخالت نظامى آنها در آينده با مقاومت مسلمانان كشورهاى عربى مواجه خواهد شد.
از امير مؤ منان عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((در مـاه رمـضـان به هنگام صبح از ناحيه مشرق ندا دهنده اى بانگ برمى آورد كه : اى اهل ايمان گردهم آييد و از ناحيه مغرب پس از ناپديد شدن شفق ، ندا كننده اى ندا سر دهد: اى اهـل بـاطـل گـرد هـم جـمـع شـويـد... و رومـيـان بـه سـاحـل دريـا نـزديـك غـار اصـحـاب كـهـف روى آورده و خـداوند آن جوانان را با سگ شان از غـارشـان بـرمـى انـگـيزد، در بين آنان دو مرد بنام مليخا، و خملاها بوده كه اين دو تسليم اوامر حضرت قائم عليه السلام خواهند بود.))(21)
و شـايـد ايـن جنبش نظامى ادامه حركت گذشته و يا همان حركت باشد، و روايت گوياى اين اسـت كـه آن جـريـان نـزديك حركت ظهور آن حضرت خواهد بود كه چرا كه حوادث ، پى در پى و به دنبال نداى آسمانى در ماه رمضان بوجود آمده و تا محرم ادامه مى يابد، و ظهور آن بزرگوار در شب دهم و روز دهم ماه محرم به وقوع مى پيوندد.
از برخى روايات چنين استفاده مى شود كه نيروهاى غربى آهنگ سرزمين شام كرده و در عكا و صـور، و طـبـق ايـن روايـت نـزديـك غـار اصـحـاب كـهـف ، يـعـنـى در انـطـاكـيـه از نـاحـيه ساحل سوريه ـ تركيه ، فرود مى آيند.
دربـاره جـوانـان اصـحـاب كـهـف روايـاتـى وارد شـده كـه خـداونـد مـتـعـال آنـان را در آخـرالزمـان ظاهر مى نمايد تا براى مردم علامت و نشانه اى بوده ، و از ياران حضرت مهدى عليه السلام باشند و ما آن را در بحث پيرامون ، ياران آن حضرت ياد خـواهـيـم كـرد. فـلسـفـه ظـاهر شدن آنان به هنگام فرود آمدن نيروهاى غربى در آن برهه حـسـاس ، ايـن اسـت كـه مـعـجـزه اى خـصـوصـا بـراى مـسـيـحـيـان بـاشـنـد، زيـرا طـبـق نـقـل روايـات يـاران حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام نـسـخـه هـاى اصـلى تـورات و انـجـيـل را از غـار انـطـاكيه بيرون آورده و به وسيله آن با رومى ها و يهوديان به بحث و گـفـتـگـو مـى پردازند، احتمال دارد اين غار، همان غار معروف اصحاب كهف و يا غار ديگرى باشد.
به نقل از جابر جعفى ، امام باقر عليه السلام كه فرمودند:
((شـورشـيـان روم بـزودى روى آورده و در رمـله فـرود مـى آيـنـد، اى جـابـر: در آن سال ، در سراسر زمين از ناحيه غرب اختلاف فراوان وجود دارد.))(22)
البـتـه مـمـكـن است اين شورشگران ، مزدوران غربى ، داوطلبان نبرد با يهود باشند كه بـه هـمـين منظور در رمله فلسطين فرود مى آيند، و ظاهرا مراد از اختلاف مذكور در روايت از ناحيه مغرب زمين و يا غرب ، همان غرب سرزمينهاى اسلامى باشد، چرا كه بعد از آن بيان مى كند كه اولين حادثه اى كه به شام يم رسد خراب شدن آن است و احتمالا خرابى آنجا به سبب غربى ها باشد.
و آنـچـه را كـه در ايـن زمـيـنـه قـابـل تـوجـه اسـت ، مـطـالبـى اسـت كـه از اهل بيت عليهم السلام ، در تفسير اوائل سوره مباركه روم وارد شده است .
((سـوگـنـد به اين حروف (الف ، لام ، ميم ) روميان غالب گرديدند، در نزديك ترين سـرزمـين و اينان بعد از مغلوب شدن به زودى غالب مى گردند، در اندك سالى ـ اءمر از آن خداوند است از پيش و آينده و آن روز ايمان آورندگان به يارى خدا چنين شاد مى گردند هم اوست كه هر كسى را كه خواهد يارى فرمايد، و اوست غالب و مهربان ))(23)
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آن حضرت ((يارى خداوند را نسبت به مؤ منين )) در آيـه شـريـفه ، به ظهور حضرت مهدى عليه السلام تفسير نموده اند، و گويا خداوند آن حضرت را بر روميان پيروز مى گرداند.(24)
از جـمـله روايـات ديـگـر در اين زمينه ، روايات مربوط به فرود آمدن حضرت عيسى عليه السـلام و دعـوت نـمـودن آن حـضرت مسيحيان را به اسلام و پيروى از حضرت مهدى عليه السلام است كه اين فرموده خداوند را روشن مى سازد:
((حضرت عيسى عليه السلام نشانه اى است از علامتهاى قيامت ))(25)
((هـمـه اهـل كـتـاب قبل از مردنش به او ايمان مى آورند، و او در روز رستاخيز گواه بر آنهاست ))(26)
يعنى آن بزرگوار يكى از علائم رستاخيز بوده و هنگامى كه خداوند او را به دنيا فرود آورد، تـمـام نـصـارى و يـهـود بـه او ايـمـان آورده و خـود و مـعـجـزه هـايـش را قبل از آنكه از دنيا رحلت كند، مى بينند.
و در روايت آمده است كه عيسى عليه السلام بوسيله حضرت مهدى عليه السلام و معجزاتى كه خداوند در اختيار او نهاده با روميان بحث و مناظره مى كند.(27)
آن حـضـرت پـس از مـعـجـزه فـرود آمـدنـش از آسـمـان ، در دگـرگـونى اوضاع سياسى و شورانيدن ملتهاى غربى بر ضد فرمانروايانشان ، نقش مهم و اساسى خواهد داشت ، كه در جريان فرود آمدن آن بزرگوار به بيان آن خواهيم پرداخت .
از جـمـله روايـات مـورد بحث ، احاديث مربوط به آتش بس ميان مسلمانان و روميان مى باشد كـه حـضـرت ، قـرارداد عـدم تـجاوز را با آنان امضاء خواهد نمود، ظاهرا اين پيمان بعد از نـبـرد بزرگ قدس است كه در مثلث عكا ـ قدس ـ انطاكيه بين سپاه آن حضرت و لشكريان سـفيانى با پشتيبانى يهود و روميان رخ مى دهد و بعد از پيروزى حضرت مهدى و ورودش به قدس و فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام خواهد بود.
بـه نـظـر مـى رسـد كـه حـضرت مسيح عليه السلام در اين درگيرى و نبرد نقش وساطت و مـيـانـجى گرى را بر عهده خواهد داشت ، كه درباره آن سخن خواهيم گفت ، از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:
((اى عـوف ! پيش از رستاخيز شش حادثه را متذكر باش ... از جمله فتنه و آشوبى را كـه خـانـه اى از عـرب خـالى از آن فـتـنـه نـخـواهد بود، ميان شما و بنى اصفر (غربيها) صلحى برقرار مى گردد، سپس با شما پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار سرباز مى باشد به شما حمله ور مى شوند.))(28)
همچنين از آن حضرت روايت شده كه فرمودند:
((بـيـن شـما و روميان چهار پيمان صلح بسته مى شود، كه چهارمين آنها به دست مردى از خـانـدان هـرقـل اسـت كـه چـنـد سـال (دو سـال ) دوام خـواهـد يـافـت ، در اين هنگام مردى از عـبدالقيس به نام سؤ ددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم كيست ؟ حضرت فرمود: مهدى از فرزندانم .))(29)
در بـرخـى از روايـات مـدت پـيـمـان نـامـه صـلح هـفـت سـال ذكـر شـده ، امـا غـربـى هـا تـنـهـا پس از دو سال عهدشكنى نموده و پيمان خود را با مـسـلمـانـان بـر هم زده و با سپاهى كه متشكل از قريب به يك ميليون سرباز مى باشد با حمل 80 پرچم در سواحل فلسطين و سرزمين شام ، با مسلمانان درگير مى شوند.
و در پـى آن ، حضرت مهدى عليه السلام رهسپار فتح و آزادى اروپا و جهان غير اسلام مى گردد كه در بحث حركت ظهور آن حضرت خواهد آمد.
ديـگـر روايـات ارتـباط سفيانى با روميان و فرار هواداران وى پس از شكست او به طرف كشور روم ، و تعقيب آنان توسط ياران حضرت مهدى عليه السلام و بازگرداندن آنها را بيان مى كند، از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
((زمانى كه حضرت قائم عليه السلام قيام نمايد، سپاه خويش را به سوى بنى اميه (سـفـيانيان ) گسيل دارد آنها به سوى روم بگريزند، به آنان مى گويند تا به كيش ما در نـيائيد شما را راه نخواهيم داد، آنها پذيرفته و روميان آنان را وارد مى كنند و آنگاه كه يـاران حـضـرت مـهدى عليه السلام با روميان مواجه مى شوند، آنها تقاضاى صلح و امان مى نمايند، پيروان آن حضرت پاسخ مى دهند كه تا هم كيشان ما را آزاد نكنيد به شما امان نخواهيم داد، سپس آنها را آزاد نموده و به ياران حضرت باز مى گردانند.(30)
روايـات ديـگـرى نشانگر اين است كه سفيانى داراى فرهنگى غربى بوده ، وى در كشور روم بـسـر مـى بـرد و سپس راهى منطقه شام مى گردد و حركت خود را از آنجا آغاز مى كند، چنانكه به بيان آن خواهيم پرداخت ، در كتاب غيبت طوسى (ره ) آمده است كه :
((سـفـيـانـى كـه سـر كـرده قـوم است از كشور روم به حركت در آمده در حالى كه چون مسيحيان صليب به گردن دارد.))(31)
از جـمـله روايـات ، احـاديـث آزادى سـرزمـيـن روم توسط حضرت مهدى عليه السلام و اسلام آوردن رومـيـان بـدسـت آن حـضـرت اسـت ، البـتـه احـتـمـال دارد ايـن امـر بـه دنـبـال شـكـسـتـن پـيـمـان صـلح و حـمـله نـظـامـى آنـان بـه سـاحـل فـلسـطـين و سرزمين شام و شكست خوردن آنها باشد، چنانكه ممكن است اين درگيرى سـخت ترين نبردهاى روم با حضرت مهدى عليه السلام باشد كه در پى آن گرايشى در بين ملتهاى آنان نسبت به اسلام پيدا مى شود.
و در برخى از روايات ، آمده است كه :
((با تكبير، هفتاد هزار تن از مسلمانان روم را فتح مى نمايند.))(32)
بعيد نيست كه سقوط اين پايتخت غربى با تظاهرات غربى ها و تكبير آنان در حالى كه حضرت مهدى عليه السلام و يارانش آنان را همراهى مى كنند، انجام شود.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
((آن گـاه اهـل روم بـدسـت حضرت مهدى عليه السلام اسلام آورده و حضرت براى آنان مـسـجـدى را بـنـا مـى كـنـد سپس با جانشين قرار دادن يكى از يارانش در آنجا، خود باز مى گردد))(33)
ظـاهـرا حضرت مسيح عليه السلام در دگرگونى ملتهاى غرب نقش اساسى داشته ، و اين امـر در خـلال دو سـه سالى است كه بين امام عليه السلام و غربيان پيمان صلح برقرار اسـت ، و احتمالا حضرت عيسى عليه السلام در اين برهه ، در غرب بسر برده و يا بيشتر حضور او در غرب خواهد بود.
تركان و نقش آنان در دوران ظهور
بـه نـظـر مـا منظور از تركها در روايات جنبش خجسته ظهور حضرت ، روس ها و اطرافيان آنـان از مـلتـهـاى اروپـاى شـرقـى هـستند، آنان گر چه از لحاظ تاريخى مسيحى اند و از مـلتـهـاى مـسـتعمره امپراطورى روم بشمار مى روند، تا جائى كه مدعى وراثت آنها شده ، و شـاهـان خود را مانند آلمانى ها و غير آنها، قيصر (سزار) ناميده اند ليكن آنان اولا: از قبيله هـاى گـونـاگـون مـنـطـقـه شـرق آسـيا ـ اروپا هستند كه در زبان روايات و تاريخ ، به ((قبيله ها و ملتهاى ترك )) ناميده شده اند، و اين نام علاوه بر تركهاى تركيه و ايران ، شامل قبيله هاى تاتار و مغول و بلغارستان و روسيه و غير آنان نيز مى گردد.
دوم ايـن كـه : مـسيحيت ، اخيرا به آنها سرايت نموده و اصالة در بين آنان رائج نبوده بلكه بصورت يك قشر سطحى در آمده ، و بدتر از وضع آنان ، در ميان ملتهاى اروپاى غربى وجـود دارد، چـرا كـه مـادى گـرائى شـرك آمـيـز آنـان چـيـره گـشـتـه ، و شـايـد بـه هـمـيـن دليـل اسـت كـه تـسـليـم نـظريه كمونيسم مادى گرا و الحادى شده و در برابر نفوذ آن ، مقاومت نكردند.
سـوم : ايـنـكـه روايـات مربوط به جنبش تركان عليه مسلمانان ، اگر چه پاره اى از آنها بـر يـورش تـركـهاى مغول و تاخت و تاز آنها به سرزمين ما در قرن هفتم هجرى منطبق مى گردد. اما برخى از آن روايات ، حركت هاى آنان را كه به حوادث ظهور حضرت مهدى عليه السلام متصل مى گردد، و همچنين همكارى آنها با روميان عليه ما و اختلاف شان با يكديگر در هـمـان زمـان را بـيـان مـى كـند و اين ماجرا جز بر روسها منطبق نگشته ، و يا اينكه اگر قـضـيـه بـه درازا كشيده شود، بر وارثان دولت آنها از اقوامى كه ريشه و تبار تركى دارند در روسيه و اروپاى شرقى ، منطبق است .
اينك نمونه هايى از رواياتى كه نقش آنان ، در آنها بيان شده است :
از آن جـمـله ، روايات فتنه و آشوب اخيرى است كه بدست آنها و روميان بر مسلمانان واقع مـى شـود، كـه قـبـلا گـذشـت ، كـه آنـرا جـز بـه هـجوم غربيان و روسها به سرزمين هاى مـسـلمـانـان در اوايـل ايـن قـرن ، نمى توان تفسير نمود، همانكه ، پيوسته ادامه داشته تا اينكه خداوند آن را با حركت زمينه ساز حضرت مهدى عليه السلام در امت ، و سپس با ظهور مبارك او ارواحنا فداه بر طرف مى سازد.
و روايات مربوط به جنگ سفيانى با ترك ها نيز از جمله همين روايات است و احتمالا مراد از تـركـان هـمان روسها هستند، چه آنكه سفيانى هم پيمان روم و يهود بوده ، و در اءخبار آمده اسـت كـه حـركـت او در مـنـطـقـه سـوريـه و اردن بـه دنـبـال سـلطـه تـركـان بر سوريه پديد مى آيد. و چنانچه روايت مربوط به آن صحيح باشد، مدت آن سلطه كوتاه خواهد بود، زيرا آن تسلط پس از شكست شورش (علج اءصهب ) پديد مى آيد.
((زمـانـى كه علج اصهب قيام نمايد، و پايتخت حكومت دچار سختى و بحران گردد، پس از انـدكـى كـشـته خواهد شد، آنگاه (اءكحل ) به خونخواهى وى برمى خيزد، و اينجاست كه كشور به شرك (ترك = نسخه بدل ) بازگردانده مى شود.))(34)
در روايات مربوط به ظهور، اءصهب و اءبقع ، دو رهبر مخالف حركت سفيانى ياد شده اند كه سفيانى بر آن دو پيروز شده ، و بر منطقه تسلط مى يابد.
و مـن روايـاتـى را كـه دلالت بـر جنگ سفيانى با ترك ها، در دمشق و يا حومه و اطراف آن بـنـمـايـد، نـيـافـتـم ، اما روايات بسيارى به صورت متواتر اجمالى (35) رسيده كه حـاكـى از درگـيـرى بـزرگ سـفـيانى با آنان در قرقيسيا، واقع در مرز سوريه ـ عراق ـ تـركـيه مى باشد، اين نبرد از جنگ هاى بزرگى است كه از پيش وعده داده شده ، و انگيزه آن درگيرى و كشمكش بر سر گنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا نزديك آن كشف مى شود.
بـعـلاوه ، شـايد مراد از اتراك ، در اين نبرد تركهاى تركيه باشند نه روسها، ممكن است روسـيـه در جـنـگ با تركها بطور نهانى با سفيانى بوده و از او پشتيبانى مى نمايد. و بـه خـواسـت خدا بزودى يادى از جنگ قرقيسيا، در ضمن حوادث كشور شام و حركت سفيانى خواهد آمد.
و از جمله ، روايات مربوط به انقلاب آذربايجان كه در رويارويى با تركان مى باشد، از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:
((آذربـايـجـان بـراى مـا لازم اسـت ، چـيـزى در مـقـابل آن ياراى مقاومت ندارد و چون انقلاب گر ما قيام كند به سوى او بشتابيد، اگر چه رفتن با چهار دست و پا بر روى برف باشد.))(36)
مـمـكـن اسـت از قـول امـام (ع) كـه فـرمـود: ((نـاگـزيـر از آذربـايـجـان بـوده و چيزى در مـقـابـل آن ايـسـتـادگـى نـمـى كـند)) چنين استفاده شود كه آن جنبشى است هدايت گر كه در آذربـايـجـان و يـا از نـاحـيه اهالى آن سامان بوجود آمده كه لازم است بعد از آن ، انتظار و درنگ نموده ، تا نشانه هاى نزديك آن آغاز گردد، و چنانكه از روايت زير فهميده مى شود ممكن است اين ماجرا در رويارويى با روسها باشد؛
((دو خروج براى تركان رخ مى دهد، كه در يكى از آنها آذربايجان ويران گشته و در خـروج ديگرى در جزيره سر مى زند كه عروسان حجله نشين را به وحشت مى اندازد در اين هـنـگـام اسـت كـه خداوند متعال مسلمانان را ياورى نموده ، و قربانى بزرگ خداوند در ميان آنان وجود دارد.))(37)
وقـتـى بـه تـنـهـايـى ايـن روايـت را مـورد بررسى قرار مى دهيم ، احتمالا از جمله روايات مـربـوط بـه هـجوم تركان و مغول به سرزمينهاى اسلامى باشد، كه در نخستين مرحله اى كـه به آذربايجان رسيده آن را ويران مى سازند، و سپس به فرات مى رسند و مسلمانان بـر آنـان پـيـروز مـى گردند. كه در چشمه جالوت و غير آن ، قربانى بزرگى در بين آنان وجود دارد.
امـا اگـر جـمـع بـيـن ايـن روايـت ، و روايـت پـيـشـيـن نـمـايـيـم . احـتـمـال دارد كـه مـنـظـور از تـركـان در آن ، روسـهـا بـاشـنـد. و نـخـسـتـيـن خـروج آنـهـا قـبـل از جـنـگ جـهـانـى دوم و بـعـد از آن و قـبـل از نـشـانـه هـاى نـزديـك ظـهـور و اشغال آذربايجان توسط آنان خواهد بود.
و دومـيـن خـروج بـه طـرف ((جـزيـره )) اسـت كـه نـام مـكـانـى در حـد فـاصـل بـيـن عـراق و سـوريـه نـزديـك مـنطقه قرقيسيا بوده ، و خروج آنان به آن منطقه بمنظور نبرد با سفيانى است . و مفهوم پيروز شدن مسلمانان در آن درگيرى پيروزى غير مستقيمى است كه با به هلاكت رسيدن دشمنان ستمگر آنان خواهد بود، و چنانكه خواهيد داشت در مـنـطـقـه درگـيـرى قـرقـيـسـيـا درفـش و پـرچـم هدايت گرى وجود ندارد يا پرچمى كه پـيـروزى مـسـلمـانـان را بـه همراه داشته باشد و همانا بشارت دادن پيامبر و امامان عليهم السلام نسبت به آن ، بدين جهت است كه در اين كارزار، ستمگران با شمشيرهاى برخى از هواداران خودشان به هلاكت مى رسند.
ديـگـر روايـات مـربوط به فرود آمدن تركان در منطقه ((جزيره )) و ((فرات )) است كـه احـتـمالا مراد از تركان روس هاست ، زيرا فرود آمدن آنها همزمان با فرود آمدن روميان در منطقه رمله فلسطين و سواحل آن مى باشد.
و قبلا اشاره كرديم كه قرقيسيا منطقه اى در نزديكى ((جزيره )) است كه به دياربكر و جـزيـره ربـيـعـه موسوم است ، و مفهوم كلمه (جزيره ) كه به طور عموم در كتب تاريخى بيان شده ، همين نقطه است ، نه جزيرة العرب و يا جزيره اى ديگر.
و ايـن امـر مـنـافـاتـى بـا فـرود آمـدن تركان مغول در جزيره و فرات در قرن هفتم هجرى نـدارد، چـه ايـنـكـه بـرخـى ، آن را از جمله نشانه هاى نزديك به ظهور حضرت به حساب آورده انـد، حـال آنـكه از نشانه هاى نزديك ظهور، فرود آمدن و سپس نبرد آنان با سفيانى در منطقه قرقيسيا خواهد بود.
بـه هـمـيـن مـنـاسـبـت ، روايـات آشـوب گـرى تـركـان مـغول و هجوم آنان به سرزمين هاى اسلامى در زمره روايات مربوط به حوادث و پيش آمدها و مـعـجـزات نـبى اكرم (ص ) است كه مسلمانان آنها را مى دانسته ، و در صدر اسلام آنها را سـيـنـه بـه سـيـنـه نـقـل مـى كـرده انـد، سـپـس در زمـان حـمـله مـغـولان و بـعـد از آن ، ايـن قـبـيـل روايـات زيـادتـر و بـيـشـتـر رائج گـرديـده ، در عـيـن حـال اين گونه روايات فرو نشستن آشوب آنان و پيروزى مسلمانان را خاطر نشان ساخته ، بـدون آنـكـه در پى آن اشاره اى به ظهور حضرت مهدى (ع) داشته باشد، همچنانكه در روايات مربوط به تركان كه در پى بيان آن ها هستيم ، آمده است .
و ايـنـك نـمـونـه هـايـى از روايـات مـربـوط بـه حـمـله مـغـولان : از حـضـرت عـلى (ع) نقل شده كه فرمود:
((گويا، قومى را مى بينم كه چهره هايشان همچون سپرهاى چكش خورده جلوه گر است ، لبـاسـهـاى حـرير و ديبا پوشيده و اسبهاى اصيل را يدك مى كشند، در آنجا آنچنان كشتار زياد است كه مجروحان از روى بدن كشتگان عبور مى كنند، و در آن كار زار تعداد فراريان از اسيران كمتر است .
يكى از ياران عرض كرد: اى اميرمؤ منان ! شما به علم غيب آگاهيد. حضرت خنديد و به آن مـرد كـه از بـنـى كـلب بود فرمود: اى برادر كلبى اين علم غيب نيست ، بلكه اين يك نوع آگاهى است كه از صاحب دانشى ((رسول الله )) آموخته ام زيرا علم غيب تنها علم رستخيز و آنـچـه را كـه خـداونـد در ايـن آيـه بر شمرده است ، مى باشد ((اين خداوند است كه به زمـان رسـتاخيز آگاهست و هم اوست كه باران را فرو فرستاده ، و از آنچه درون رحم هاست خبر دارد و هيچ كس نمى داند كه پيمانه عمرش در كجا لبريز خواهد شد...)) خداى سبحان اسـت كـه از آنـچـه درون رحـم اسـت ، پـسـر يـا دخـتـر، زشـت يـا زيـبـا، بـخـشـنـده يـا بـخـيـل ، نيك بخت يا بدبخت بوده و چه كسى هيزم آتش دوزخ و چه كسى در بهشت ، همنشين پـيامبران است ، آگاهى دارد، بنابراين علم غيبى كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست همين است ، و غـير از آنچه كه گفته شد، علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته ، پيامبر مرا بر آن آگـاه سـاخـت و در حـق مـن دعـا فـرمـود، تـا خـداونـد آن را در دل من جايگزين و درونم را از آن سرشار سازد.))(38)
از سـلسـله روايـات گـذشـتـه ، روايـات مربوط به جنگ حضرت مهدى (ع) با تركان مى باشد، از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:
((نـخـسـتـيـن سـپـاهـى كـه حـضـرت مـهـدى تـدارك مـى بـيـنـد بـه سـوى تـركـان گـسـيـل مـى دارد و پـس از شـكـسـت آنـان و بـه اسـارت درآوردن آنـهـا و بـه غـنيمت گرفتن اموالشان راهى شام گرديده و آنجا را فتح مى نمايند.))(39)
بـه ايـن مـعـنـى كه اين اولين لشكرى است كه حضرت آن را مجهز و اعزام مى كند و خود آن بـزرگوار در آن شركت ندارد و در برخى از روايات آمده است كه اعزام سپاه حضرت مهدى (ع) توسط آن بزرگوار بعد از ورود وى به عراق و در پى چندين نبرد، جهت آزاد سازى حجاز و عراق خواهد بود.
و مـمـكـن اسـت مـراد از تـركـان در ايـنـجـا تـرك هـاى تـركـيـه بـاشـد امـا بـه احـتـمـال قـوى تـر روسـهـا هستند كه سفيانى ، در نبرد قرقيسيا با آنان كارزار مى كند و هـيـچـيـك بـر ديـگـرى غلبه نمى يابد و چنانكه روايات مى گويد، نابودى آنان توسط حضرت مهدى (ع) بوده و سرزمين آنها بر اثر صاعقه ويران مى گردد.
دسـتـه اى ديـگـر از ايـن احـاديـث ، روايـاتـى اسـت كـه ويرانى سرزمين تركان را در اثر صاعقه و زلزله مى داند و ممكن است منظور جنگ افزارهايى مانند موشك ها باشند كه ويران گرى آنها مانند صاعقه و يا زلزله است .
و بـه نـظـر مـى رسـد كـه ايـن حـادثـه ، در پـى نـبرد آنان با حضرت مهدى (ع) بوده و ويـرانـى در حـد بـسـيـار گسترده اى مى باشد، آن گونه كه به نابودى و محو قدرت و شـوكـت آنـان مـى انـجـامـد، چه اينكه پس از آن ، يادى از آنان در روايات ظهور وارد نشده ، فقط بعد از دومين خروج آنان اين عبارت آمده ((فلا ترك بعدها)) پس از آن حادثه ، ديگر تـرك وجـود نـخـواهـد داشـت ، از ايـن رو احـتـمال دارد كه آنان همان روسها باشند، زيرا در روايات مربوط به ظهور چنين گفته اى در مورد هيچ ملت مسلمانى نيامده است .
يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور
اگـر پـيـرامـون نـقـش يهوديان در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت مهدى (ع)، جز آيه هاى نخستين سوره بنى اسرائيل چيزى در اختيار ما نبود، همان كافى بود، زيرا اين آيات در عين خـلاصـه بـودن ، وحـى الهـى بـوده و بـه گونه اى رسا و گويا، شمه اى از تاريخ و سـرگـذشـت آنـهـا را بـيـان كـرده و بـه نحو معجزه آسا و با دقت ، آينده آنها را روشن مى سـازد. عـلاوه بـر ايـن آيه ها و آيات ديگر، تعدادى روايات وجود دارد كه پاره اى از آنها مربوط به تفسير آيات ، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى (ع) مى باشد، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها مى پردازيم .
وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان
((مـنـزه و پاك است آنكه يك شب ، بنده اش را به سفر شبانه برد از مسجد الحرام به مـسـجد اقصى كه مبارك گردانيم (بركت داديم ) پيرامونش را تا از نشانه هاى خود به او نـشـان دهيم بدرستى كه او شنوا و بيناست . و به موسى تورات را داده و او را هدايت گر فـرزنـدان يـعـقـوب (بـنى اسرائيل ) گردانيديم ، كه غير از من سرپرستى را نپذيرند. فرزندان كسى را كه با نوح حمل نموديم ، كه او بنده اى شكرگزار بود.))
((مـا در تـورات حـكـم در انـقـراض بـنـى اسـرائيـل نـمـوديـم زيـرا شـمـا (بـنـى اسـرائيـل ) در زمـيـن دو بـار فـسـاد نـمـوديـد و بـر ديـگر فخر و بزرگى بسيار خواهيد نمود.))
يـعـنـى مـا در تـوراتى كه بر آنان فرو فرستاديم حكم قطعى به انقراض آنها كرديم شـمـا بـزودى از راه راسـت مـنـحـرف شـده و دوبـاره در جـامعه تبهكارى مى كنيد، چه اينكه بزودى بر ديگران فخر و برترى جوئى بسيار مى نمائيد.
((وقتى كه هنگام كيفر اولين فساد فرا رسد بندگانى را از ناحيه خود كه توانمند و سـتـبر مى باشند جهت سركوبى شما فرستاديم ، در ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى قطعى بود.))
زمـانـيكه وقت مجازات شما بر نخستين تبهكارى خودتان رسيد بندگانى را از اطراف خود كـه داراى صـلابـت مـى باشند بسوى تان فرستاديم تا شما را گوشمالى سخت بدهند آنان ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى حتمى است .
((آنـگـاه پـيـروزى را براى شما، بر آنان گردانديم و شما را با ثروتها و پسران يارى نموديم و تعداد شما را بيش ‍ از آنان قرار داديم .))
سـپس پيروزى را براى شما بر كسانى كه آنها را عليه شما برانگيختيم برگردانديم و بـه شـما ثروت ها و فرزندانى را عطا كرديم و شما را از ياوران بيشترى برخوردار نموديم كه به كمك شما عليه آنان بستيزند.
((اگـر خـوبـى كـرديـد، خـوبى به خود نموده ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى نـمـوده ايـد و هـنـگـامى كه وعده بار دوم بيايد چهره هاى شما را ناخوش دارند و وارد مسجد اقصى گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و آنچه را كه برتر آمده نابود كنند نابود كردنى .))
و آنـگـاه وضـع شـمـا مـدتـى بدين گونه ادامه داشته و چنانچه توبه نموده و بواسطه نـعـمـتـهـايـى كـه از ثـروتـهـا و اولاد بـه شـمـا بـخـشـيـديـم ، نـيـك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ بينى پرداختيد فـرجـام بـد آن ، مـربـوط بـه خـودتـان خـواهـد بـود، امـا شـمـا بـزودى نـه تـنـهـا عـمـل نـيك ننموده بلكه به اعمال بد دست مى يازيد، ما شما را مهلت مى دهيم تا زمانى كه وقـت مـجـازات و كـيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه فرستادگانى را از ناحيه خودمان كه بمراتب سخت تر از مرحله اول رفتار مى نمايند، مى فرستيم بلا و گرفتارى را كـه ناخوش داريد به ارمغان شما بياورند و سپس فاتحانه وارد مسجد اقصى گرديده بـه هـمـان سـان كـه در زمـان تـعـقـيـب و جـسـتـجـوى دشـمـن در مـنـازل شـمـا در مـرحـله اول ، وارد گـرديـده و برترى جويى و فساد گرائى شما را به نابودى كشاندند.
((شـايـد پـروردگـار شـمـا بر شما رحم نموده و اگر باز گرديد باز گرديم و ما دوزخ را تنگنائى براى كافران قرار داديم .))(40)
شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با رحمت خويش ببخشايد و چنانچه بعد از كـيـفـر دوم ، بـازگـشت به انحراف نموديد، ما نيز مجازات شما را از سر خواهيم گرفت و شـمـا را در تـنـگـنـاى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصارى بر شما قرار خواهيم داد.
نـخـسـتين نتيجه اى كه از آيات قرآن كريم استفاده مى شود اين است كه : تاريخ يهوديان بعد از موسى تا پايان زندگانى آنها بدين صورت خلاصه مى شود كه آنها در جامعه فـسـاد نـموده تا آن هنگام مجازات شان فرا رسد، و خداوند افرادى را از ناحيه خود برمى انگيزد كه بر آنان چيره خواهند شد سپس خداوند بنابر مصلحت هايى يهوديان را بر آنان پيروز مى گرداند و اموال و اولاد به آنها عطا نموده ، و طرفدارانشان را در جهان بيش از آن قوم مى گرداند، اما يهود از اين اموال و ياران بهره بردارى صحيح نمى نمايند، بلكه سـوء اسـتفاده نموده و بار دوم در روى زمين فساد به بار مى آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتارى خوى تكبر و برترى طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از سـايـر مـردم مى پندارند. و زمانى كه وقت كيفرشان فرا مى رسد خداوند بار ديگر آن قـوم را بـر آنـان چـيـره سـاخـتـه ، و گـوشـمـالى را در سـه مـرحـله سـخـت تـر از بـار اول بر آنان وارد مى سازد.
دومـيـن نـتـيـجـه : ايـن اسـت كـه ، قـومـى را كـه خـداونـد بـار اول بـر ضـد آنـان بـر مـى انگيزد، به آسانى بر آنان چيره مى گردند، و به جستجوى خـانـه بـه خـانـه مـى پـردازنـد، آن گـاه داخل مسجد اقصى شده و نيروهاى نظامى آنان را مـتـلاشى مى كنند آنگاه خداوند بار دوم آنها را مى فرستد و بر خلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان ، ضربات شديدترى را در سه نوبت بر آنها وارد مى سـازنـد، كـه در اوليـن نـوبـت ، چـهـره هـاى پـليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و چنانكه نخستين بار وارد مسجد اقصى شدند، فاتحانه وارد مسجد مى گردند. و سپس خوى تكبر و برترى جوئى آنان بر ملتها را، پايمال مى كنند.
سـؤ ال اسـاسى كه مفسران مطرح مى كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه يكى همراه بـا بـرتـرى طـلبى است پايان يافته و يا آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان واقع شده است يا خير؟
بـرخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه و فـسـاد نـخستين بنوخذ نصر (بخت النصر) و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست (تيتوس ) رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است .
اما نظريه درست اين است كه : اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست مـسـلمـانـان انـجـام پـذيرفته ، و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت ، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان در زمـيـن ايـجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. و بر اساس همين تفسير از امامان عـليـهـم السلام رواياتى رسيده ، از جمله آنكه ، آن قومى را كه خداوند در مرحله دوم عليه يـهـوديـان بـرمـى انـگـيـزد، حـضـرت مـهـدى (ع) و يـاران وى انـد كـه اهـل قـم مـى بـاشـنـد و هـم آنـان كـه خـداونـد آنـهـا را قـبـل از ظـهـور حضرت قائم (ع) برمى انگيزد، در تفسير عياشى از امام باقر (ع) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس ‍ شديد را قرائت نمود، فرمود:
((مـراد از ايـن آيـه حـضـرت قـائم (ع) و يـاران اوسـت كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند.))
و نـيـز در تـفـسـيـر نـور الثـقـليـن ، از كـتـاب روضـه كـافـى از امـام صـادق (ع) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود:
((خـداونـد قـبـل از خـروج حـضـرت قـائم ، قـومـى را بـرانـگيزد كه دشمنى از دشمنان آل محمد (ص ) را رها ننموده ، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.))

next page

fehrest page

back page